نگاهی به موضع نیروهای سیاسی نسبت به انتخابات/ از شورش علیه جمهوریت تا رفراندوم خواهی استبدادطلبان

نگاهی به موضع نیروهای سیاسی نسبت به انتخابات/ از شورش علیه جمهوریت تا رفراندوم خواهی استبدادطلبان

در این نوشتار از زاویه‌ای متفاوت به دشمنان مردم‌سالاری پرداخته می‌شود؛ کسانی که ادعای دموکراسی‌خواهی‌شان گوش عالمی را کر کرده است اما بزرگترین دشمنان این مفاهیم هستند.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، مسئله‌ی ما در این نوشتار سخن‌سرایی در باب امتیازات و اهمیت این فرایند یا افرادی که با انتخابات مخالفند و آن را تکفیر می‌کنند نیست، غرب‌زدگان در این خاک با کاغذ دولتی، رانت دانشگاهی و پول بیت‌المال، صدهاهزار صفحه یادداشت، مقاله و کتاب در باب دموکراسی، انتخابات، نفی تمامیت‌خواهی و... نوشته‌اند که ما قصدی برای نشخوار این پسماندها نداریم. در اینجا می‌خواهیم از زاویه‌ای دیگر به دشمنان مردم‌سالاری بپردازیم و سوژه‌ی ما کسانی هستند که ادعای «دموکراسی‌خواهی» و «حاکمیت مردم‌شان» گوش عالمی را کر کرده است اما بزرگترین دشمنان این مفاهیم هستند؛ دقیقاً مثل داعش که مدعی است مسلمان‌ترین گروه در میان تمام عالم اسلام است، در حالی که برده‌ی صهیونیسم و دشمنان اسلام‌ بوده و هست.

سخن گفتن از مزایای انتخابات و مشارکت مردمی برای عقل‌های سلیم امری قریب به بداهت است. انتخابات از مهم‌ترین اهرم‌هایی است که ما را از سیطره‌ی استبداد در امان نگه‌می‌دارد. انتخابات سهیم کردن جمهور در سرنوشت جمعی است و سعادت را به یک موضوع اجتماعی تبدیل می‌کند. 

این مسئله یکی از مهم‌ترین تمایزهای امام خمینی(ره) با متحجرینی بود که سعادت را در بعد فردی، رعایت کردن صرف احکام طهارت و «تعیین کردن نجاست یا طهارت خون پشه» می‌جستند؛ متحجرینی که جز کنج حجره، مأمنی برای اِعمال احکام دینی نمی‌یافتند و قسمت اعظم فقه شیعه را که مربوط به جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، معاملات، احکام قضایی و... بود را تعطیل کرده بودند. برای این دسته «دین» امری «صنفی» بود و نه مردمی و به همین خاطر «مردم» در اقامه‌ی دین‌شان هیچ جایگاهی نداشت. 

چکیده‌ی جمهوری اسلامی «مردم‌سالاری دینی» است و این ترکیبی است که عده‌ای تنها وجه دینی‌اش را می‌پسندند و عده‌ی دیگر وجه مردم‌سالاری‌اش را، غافل از آنکه هر دو بخش این ترکیب، به غایت فطری و اسلامی است. در ذیل این مفهوم «انتخابات» محوریتی اساسی دارد؛ جایی که با دموکراسی غربی پیوند ظاهری محکمی برقرار می‌کند تا هر کسی از ظن خود به تحلیل این مقوله بپردازد. 

انتخابات چه زمانی معنا پیدا می‌کند؟

اساساً چه زمانی انتخابات معنا پیدا می‌کند؟ بسیط‌ترین پاسخ این است که زمانی که به رأی مردم اهمیت قائل باشیم. دقیقاً در همین ساده‌ترین و بسیط‌ترین عبارت است که انشقاق‌ها شروع می‌شود. 

از همان ابتدای شروع نهضت انقلاب اسلامی تا نابودی رژیم طاغوتی گروه‌های چپ مارکسیستی که انقلاب را با پرفورمنس تروریستی اشتباه گرفته بودند، گمان می‌کردند به حکم فعالیت مسلحانه‌ی این افراد و منطق جهانشمول ماتریالیسم دیالکتیکی باید کارگران و دهقانان بر مبنای آرمان‌های لنینیستی و مائوئیستی، به تأسی از این افراد اسلحه به دست بگیرند تا با نابودی رژیم شاه، نظام سوسیالیستی برقرار کنند. آن‌ها اما وقتی دیدند که در بین مردم نه سر پیازند و نه ته پیاز، خودشان را به امام(ره) چسباندند تا بلکه سهمی از قدرت ببرند و کشور را گوش به فرمان شوروی و چین نمایند! 

چپ‌ها اما وقتی مردم هیچ اقبالی به آنها نشان ندادند، شروع کردند به گفتن این عبارت که «انقلاب دزدیده شد!». جل‌الخالق! کدام انقلابی است که با 98 درصد آراء دزدیده شود؟ با همین منطق بود که شروع به انجام ترورهای گسترده و حتی همکاری با صدام برای حمله به کشور شدند. دقیقاً به خاطر قبول نداشتن این جمله‌ی ساده و بسیط بود: «نظر مردم تعیین کننده است» یا به تعبیر امام خمینی(ره) «انتخاب با ملت است».   

شورش علیه جمهوریت

بعد از انقلاب 13 انتخابات فقط برای تعیین ریاست جمهوری برگزار شده است. به همین طریق بالای ده‌ها بار نیز، انتخابات‌های مهم دیگری نظیر انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار شده است. مسئله‌ای که اینجا وجود دارد این است که دوباره چه کسانی مانند چپ‌های مارکسیست اول انقلاب بر علیه جمهورِ ملت شوریدند؟ 

در سال 88 جماعتی «مستکبر» و «خود متناقض» ادعا کردند که در نظام انتخاباتی تقلب شده است؛ آن هم فکر نکنید که مثلاً رقابت بین 47 درصد با 46 درصد بوده که بشود تصور کرد با یک دستکاری سیستماتیک بتوان نتیجه‌ی انتخابات را تغییر داد بلکه اختلاف بین 25 میلیون رأی با 13 میلیون رأی بوده است! یعنی 66 درصد در مقابل 33 درصد!

این جماعت را از آنجایی «مستکبر» می‌نامیم که چون رأی‌شان در خارج از کشور بیشتر به یکی از سران فتنه نزدیک بود و در تهران نیز رأی‌ها نزدیک به هم بود، گمان می‌کردند که کل ایران یعنی تهران، جمع فامیل‌های لس‌آنجلس‌نشین‌شان در آمریکا و سایر نقاط اروپاست و اصلاً قبول نمی‌کردند ایران یعنی صده‌ها شهر و هزاران روستا و این «جمهور ملت» است که آنها را نمی‌خواهند و از آن جهت خود متناقض بودند که سران این فتنه در سال‌های گذشته خود با همین سیستم به مقام ریاست جمهوری و ... رسیده بودند.

ادعای تقلب اولین حمله به ساحت مردم‌سالاری و نظام انتخاباتی بود. مثل آن بچه‌ای که همیشه به عنوان بازیکن اصلی در زمین بوده اما وقتی هم‌تیمی‌هایش از او می‌خواهند که تعویض شود تا افراد دیگر هم بازی کنند، او کل بازی را بهم می‌زند و توپ را پاره می‌کند! یعنی بر سر دیگی که برای او نمی‌جوشد «فتنه» به پا می‌کند. 

کسانی که در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های این مملکت گوش فلک را با عباراتی چون «جامعه‌ی مدنی»، «نظام دموکراتیک» و «آزادی» پر کرده بودند و با نشخوار کردن کلماتی مانند «توتالیتاریسم»، «قلعه حیوانات»، جامعه‌ی باز و... گوش ملتی را کر کرده بودند، وقتی مردم آنها را انتخاب نکردند، شروع کردند به انتقام‌گیری از این مردم. بسیاری از فعالین این فتنه از کشور خارج شدند و بر علیه کشور فعالیت کردند و نظام تحریم ظالمانه و حداکثری دستپخت این وطن‌فروشان برای مام میهن و امت اسلامی بود. 

بنابراین باید توجه داشت که نمی‌توان اسم افرادی که برای دشمن جاسوسی می‌کردند را «فعال مدنی» و «روزنامه‌نگار» گذاشت! از طرف دیگر وقتی حکومت با این افراد برخورد کرد به او اتهام دیکتاتوری بزنیم و بگوئیم #جای_روزنامه‌نگار_در_زندان_نیست و انتظار داشته باشیم حاکمیت نیز از کسانی که از این تروریست‌ها و جاسوس‌ها تمام قد حمایت می‌کنند را تأیید صلاحیت کند! 

کسی که به هیچ عنوان به رأی اکثریت اهمیتی قائل نیست و انتخابات، قانون اساسی و جان مردم برای‌ش ارزش ندارد و اگر در یک رقابت عمومی بازنده باشد همه چیز را به آشوب می‌کشد و از بین می‌برد، چرا باید تأیید صلاحیت بشود؟ یا چرا بنا بر مطالبه‌ی او رفراندوم و همه‌پرسی برگزار شود؟! این بزرگترین خیانت به مردم سالاری است.

استبدادطلبان به دنبال رفراندوم!

در نتیجه امتداد همین رویکرد ضددموکراتیک بود که جریان‌های استبدادطلب به خود جرئت دادند که از رفراندوم برای تغییر ماهیت حاکمیت حرف بزنند! این وضعیت مصداق همان ضرب المثل معروف است که می‌گفت «آب که سربالا برود، قورباغه ابوعطا می‌خواند». اصلاً با این کاری نداریم که چگونه ممکن است یک نظام سلطنتی که مشروعیتش را از اسپرم مقدس می‌گیرد، چگونه می‌تواند با سیستم رأی عمومی و همگانی بر سرکار بیاید، اصلاً وارد این وضعیت گروتسک نمی‌شویم. 

مسئله این است که حتی اگر رفراندوم هم برگزار شود باز هیچ تغییری در عقاید و رفتار این جماعت نمی‌افتد. ملت ما راه اقتدار و استقلال را انتخاب می‌کنند و این «فاند بگیران» نظام‌های امپریالیستی دوباره «ادعای تقلب» می‌کنند! برای این افراد، به هیچ عنوان رفراندوم راه حل نیست بلکه دستاویزی برای تحت فشار گذاشتن حاکمیت برای گرفتن بودجه‌های جدید و ادامه یافتن «تجارت براندازی» است. 

ما چه زمان می‌توانیم به رفراندوم به عنوان راه حل نگاه کنیم؟ زمانی که حداقل دو طرف ماجرا به سیستم انتخابات و رأی مردم اعتقاد بنیادین داشته باشند. نمی‌شود که همزمان خواستار حمله‌ی نظامی به کشور و افزایش تحریم‌های فلج کننده و نفی کامل قانون اساسی بود و همزمان خواست که با یک روش دموکراتیک تغییرات بنیادی در کشور ایجاد نمود. 

ایده‌آل این افراد سپردن کشور به دست آمریکا و سازمان ملل متحد است تا انتخابات دموکراتیک را آنها برگزار کنند؛ دقیقاً مانند افغانستان پیش از طالبان. همچنین می‌دانیم که سیاه‌ترین و فاسدترین دوران تاریخ آن سرزمین دقیقاً در همان زمان رخ داد. در نهایت نیز نتیجه‌ای جز فلاکت برای مردم افغانستان نداشت اما بردگان غرب به خوبی ثروت مردم را تاراج کرده و از افغانستان فرار کردند. 

منبع:‌ رجانیوز

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران