«فرمانده من» خاطراتی از دفاع مقدس برای انگلیسیزبانها و آلمانیزبانها/ کتابی که اشک شوق به چشم رهبری آورد
ترجمه آلمانی و انگلیسی کتاب «فرمانده من» خاطراتی از هشت سال دفاع مقدس منتشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «فرمانده من»، شامل خاطرات رحیم مخدومی، احمد کاوری، داوود امیریان، حسین گلچین، علی اکبر خاورینژاد، عباس پاسیار و هادی جمشیدیان از هشت سال دفاع مقدس و جبهههای جنگ عراق علیه ایران است که به صورت داستانی و با بیانی دلنشین و شیوا روایت شده است.
خاطره نخست با نام «من روز عاشورا برمیگردم» به نویسندگی رحیم مخدومی در رابطه با رشادتها و از خودگذشتگیهای فرماندهای آذری زبان به اسم مدنی است.
دومین خاطره با نام «شب هور» نوشته احمد کاوری داستانی است کوتاه از سیدعلیرضا قوام، معاون گردان نوح از لشکر بیست و یکم امام رضا(ع). خاطره سوم که جذابیت بسیار دارد و پرکشش است «رمز یا زهرا(س)» نام دارد و در آن، داوود امیریان از حاج حسین سخن میگوید که یکی از فرماندهان جنگ است.
«فستیوال انفجار و گلوله» نوشته علیاکبر خاورینژاد به گوشه کوچکی از جوانمردیها و بزرگ منشیهای سروان محمودیان پرداخته است. شهید علی غفاری شخصیت اصلی خاطره پنجم این اثر با نام «مثل گل سرخ» است که توسط حسن گلچین به رشته تحریر درآمده. این خاطره تعلیق و هیجان چشمگیری دارد.
«عقد آسمانی» نوشته هادی جمشیدیان، پردهای دیگر از جنگ را در کردستان به نمایش در آورده است و اما خاطره پایانی کتاب با نام «مسیح کردستان» به قلم عباس پاسیار و در رابطه با شهید بروجردی است.
رهبر معظم انقلاب درباره این کتاب فرمودهاند:
«السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه، السلام علیکم یا اصفیاءالله و خیرته، السلام علیکم یا انصاردین الله و اعوان ولیه
ای آیتهای خدا، ای معجزههای ایمان، ای نشانههای تعالی جاودانه انسان
ای گلهای محمدی که فساد و آلودگی جهان امروز نتوانست از شکوفایی باز داردتان، برقی شدید و دنیای تاریک را روشن کردید، حجتی شدید بر آن کوتاهنظران که بالندگی انسان الهی را در عصر تسلط مادیت ناممکن میدانستید، خاطرهی مسلمانان صدر اسلام را زنده کردید و صدق و اراده و فناء فی الله را حتی پیش از آنان به نمایش گذاشتید. آنان به نفس پیامبر و نزول پیاپی آیات قرآن دل را گرم و جان را تازه میکردند. اما شما چه؟ حقا خلوص و تقوا را مجسم کردید و برای آن امام بحق که مظهر خلوص و تقوا بود سربازانی شایسته شدید سلام الله علیه و علیکم هنیئا لکم رحمۀ ربکم.
کتبه بیمناه الوازره اسیر امانیۀ و ذلیل نفسهعلی الحسینی غفرالله له و رحمه و حشر مع اولیائه و الحقه بهذه الزمره الطیبه. آمین. این کتاب در 13 رجب 1411 با چشمی لبریز اشک شوق و حسرت زیارت شد.»
در بخشی از کتاب فرمانده من آمده است:
محمد در همان روزهای اول که در غرب کشور حضور یافت، مثل آهنربا بچههای رزمنده را به خود جذب کرد و مدتی نگذشت که فرماندهی عملیات غرب را عهدهدار شد. او درباره عملیاتهای آینده، برنامهریزیهای بسیاری کرد و با کمک سایر همرزمانش، از قبیل کاظمی، گنجیزاده، سعید گلاب و... به پاکسازی منطقه کردستان پرداخت و با رشادتهای بیشمار، برای آزادسازی این منطقه از دست ضدانقلابیون، حضور بسیار فعالی از خود نشان داد و موفقیتهای چشمگیری هم کسب کرد.
طولی نکشید که دولت موقت، با سیاستهای گام به گام خود، از قبیل هیئت به اصطلاح حسننیت و طرح خلع سلاح مسلمانان کرد، دوباره کردستان را به نیروهای ضد انقلاب تحویل داد. پس از این جریانات، محمد برای انسجام و سازماندهی مسلمانان کُرد مهاجر علیه ضدانقلابیون وابسته به استکبار، بلافاصله طرح تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد را در شورای عالی سپاه مطرح کرد، که با همکاری و استعانت دو تن از اعضای شورای انقلاب، شهید مظلوم آیتالله بهشتی و حجتالاسلام والمسلمین رفسنجانی به تصویب رسید و مسئولیت تشکیل آن به محمد محول گردید.
با تشکیل این سازمان، خط بطلانی بر تبلیغات سوء و عوامفریبانه استکبار جهانی کشیده شد و محمد با این طرح، نقشه ایجاد اسرائیل دوم را در کردستان، نقش برآب کرد. همزمان با شروع جنگ تحمیلی، من و چند تن از بچهها و رزمندگان دیگر، به اتفاق محمد عازم شهر سر پل ذهاب شدیم و در یک درگیری شدید، با تدبیر محمد و تلاش و فداکاری بچهها، شهر از سقوطی حتمی نجات یافت. در آن عملیات، محمد از ناحیه دست مجروح شد و مدتی را در بیمارستان گذراند.»
انتهای پیام/