موانع عادی سازی روابط بین عربستان و رژیم اسرائیل؛ ریاض عجله‌ای ندارد

موانع عادی سازی روابط بین عربستان و رژیم اسرائیل؛ ریاض عجله‌ای ندارد

به گفته تحلیلگران، عادی سازی روابط بین عربستان و رژیم اسرائیل اجتناب ناپذیر است با این حال، ریاض مترصد اوضاع بوده تا در صورت کنار رفتن موانع و ایجاد شرایط به این اقدام دست بزند ولو اینکه مواضع اصولی ادعایی خود در قبال مسئله فلسطین را زیر پا بگذارد.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، اندیشکده «انستیتو واشنگتن» در خصوص عادی سازی روابط میان عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی گزارش مهمی را منتشر کرد؛ در این گزارش به این سوال پرداخته است که «زمینه های همگرایی عربستان سعودی و رژیم اسرائیل به چه متغیرهایی وابسته است؟» این گزارش به قلم رابرت سادلف نگارش و تهیه شده است.

بر اساس این گزارش، برای پاسخ به این سؤال که آیا عربستان به زودی روابطش را با رژیم صهیونیستی عادی سازی خواهد کرد یا نه؟ در ابتدا باید به موارد عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی طی 3 سال گذشته اشاره کرد و این موارد را مقدمه ای برای عادی سازی روابط میان عربستان و رژیم صهیونیستی دانست. در این بین نباید از برخی اظهارات مثبت محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در این باره چشم پوشی کرد که مدتی پیش رژیم صهیونیستی را "یک متحد محتمل" خوانده بود. یکی از گام‌های مقدماتی عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو واکنش مردمی در این خصوص است. طبق نظرسنجی ها کمتر از 50 درصد از شهروندان سعودی موافق برقراری روابطی محدود با رژیم صهیونیستی در زمینه هایی مانند تجارت و ورزش هستند، آن هم بدون آنکه روابطی همه جانبه و رسمی با آن رژیم برقرار شده باشد.

گام تسهیل بخش دیگر مسیر عادی سازی ریاض و تل آویو را باید توافق آمریکا با رژیم صهیونیستی دانست، این رژیم بر اساس این توافق موافقت کرد که عربستان بر دو جزیره "تیران و صنافیر" که پیش از این در اختیار مصر بود، حاکمیت داشته باشد و بدین ترتیب عربستان ضامن تعهدات مصر در معاهده سازش با رژیم صهیونیستی و نیز ضامن آزادی دریانوردی رژیم صهیونیستی در "تنگه تیران و خلیج عقبه" شد و در مقابل عربستان هم پذیرفت تا حریم هوایی خود را به روی هواپیماهای غیر نظامی اسرائیلی بگشاید.

اما به رغم گام های مقدماتی فوق با یک مانع جدی در این مسیر نیز مواجه شد و آن "از سرگیری روابط ایران با عربستان" است. چالش مهم  دیگر روی کار آمدن دولت راست گرای افراطی نتانیاهو به جای دولت راست میانه بنت-لاپید است که از این نظر باعث شد اجازه سفر حج برای فلسطینیان ساکن در مناطق اشغالی که یک گام مهم در مسیر عادی سازی روابط بود، فعلا به تعویق بیفتد.

 ابعاد تاریخی از دیگر موانع عادی سازی است. در این خصوص  اصرار شدید عربستان بر عادی سازی روابط در چارچوبی دیپلماتیک است که ریاض آن را به طور کامل طراحی کرده  و آن چارچوب دیپلماتیک "طرح سازش عربی" نام دارد؛ طرحی قدیمی که به پیشنهاد عربستان مدلسازی شده و بر اساس آن باید یک دولت مستقل برای فلسطینی ها با پایتختی قدس شرقی بنا شود و رژیم صهیونیستی باید تا مرزهای 1967 عقب نشینی کند و در مقابل تمامی کشورهای عربی روابط خود را با این رژیم عادی سازی کنند.

اما در مقابل شواهدی وجود دارد که نشان می دهد، عربستان از این چارچوب دیپلماتیک در حال عقب نشینی است. در این جا به عنوان مثال می توان به "بیانیه مشترک عربستان- آمریکا" در جولای 2022 اشاره کرد. بر اساس این بیانیه، راه حل تحقق سازش "طبق معیارهای به رسمیت شناخته شده بین المللی و نیز مبتنی بر طرح سازش عربی" در نظر گرفته شده است و مکانیزم اجرایی این سازش هم به شکل مبهمی در قالب "تشویق همه طرف ها بر نشان دادن پایبندی خود به راه حل دو کشوری از طریق سیاست ها و اقدامات لازم" بیان شده است و از این نظر به معنای بی توجهی به طرح سازش عربی در سطح اجرایی است.

مثال دیگر اظهارنظر فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان در تاریخ می 2022 در "اجلاس داووس" درخصوص احتمال عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو بود. وی ضمن تأکید بر "وجود مزیت های چشمگیر" در این زمینه و نیز بیان این نکته که "همیشه تصور عربستان این بوده است که عادی سازی کامل روابط روزی فراخواهد رسید"، این موضوع را "نتیجه نهایی یک راه و روند" دانسته بود و از این جهت مشخص نکردن این راه و روند و عدم اشاره صریح به "طرح سازش عربی" شاهدی دیگر بر عقب نشینی عربستان از این طرح است.

مانع دیگر در مسیر تحقق عادی سازی روابط، نقش عربستان و خاندان حاکم بر آن به عنوان "خادمان حرمین شرفین" است و این عنوان به این کشور مشروعیتی سیاسی و دینی می دهد. عادی سازی روابط به معنای به رسمیت شناختن جایگاهی محوری برای یک "رژیم یهودی" توسط این کشور است و از نظر این خاندان چنین امری ممکن است یک فرصت طلایی به منتقدانش برای تشکیک در مشروعیت دینی آل سعود ببخشد.

باید در نظر داشت حکام سعودی هم به مانند اماراتی‌ها برایشان اهمیتی ندارد که روند سازش آنان با رژیم صهیونیستی مرتبط با روند سازش میان تشکیلات دولت خودگردان فلسطین با رژیم صهیونیستی باشد یا خیر، اما از طرفی دیگر تلاش می‌کنند تا همیشه در این زمینه گوشه چشمی به "طرح سازش عربی" داشته باشند و علت آن وضعیت روابط با رژیم صهیونیستی در دوران پس از سازش و عادی سازی است. در واقع هم حکام سعودی و هم اماراتی‌ها نمی خواهند که رژیم صهیونیستی از چنین روابطی با آنان در زمینه مشروعیت بخشیدن به عملیات های نظامی خود علیه فلسطینی‌ها یا گسترش شهرک سازی‌ها بهره برداری کند و همین امر باعث می‌شود که عربستان درخصوص عادی سازی روابط تأمل بیشتری داشته باشد.

مزایای عادی سازی روابط بین ریاض و تل‌آویو از نگاه اندیشکده آمریکایی

بر اساس ادعای اندیشکده آمریکایی، عادی سازی روابط دارای 5 مزیت برای عربستان و رژیم صهیونیستی است که عبارت است از:

  1. تقویت چهره ای سازشکار برای عربستان به عنوان "عامل نقش آفرین و تاریخ ساز در ایجاد سازش" به طوری که باعث چشم پوشی از جوانبی با جاذبیت کمتر مانند نوع حکومت داری و سیاست‌های عربستان سعودی، خصوصا مسائل مربوط به حقوق بشر- شده و باعث بهبودی وجهه این کشور برای سرمایه گذاری های خارجی شود.
  2. توسعه همکاری ها در زمینه های تجاری و تکنولوژی و سایبری بین عربستان و رژیم صهیونیستی که می‌تواند در دو بستر پروژه «نئوم» و نیز پروژه بندر ایلات در رژیم صهیونیستی که یک پروژه گردشگری است، ظهور و بروز پیدا کند.
  3. تقویت همکاری های دوجانبه که می تواند برای عربستان تأثیر گذار باشد. در این زمینه می توان به کنفرانس "النقب" اشاره داشت که شرکت کنندگان در آن بر مسائلی چون امنیت غذایی، انرژی های پاک و آموزش و همزیستی و...تأکید داشته اند.
  4. از میان برداشتن هر مانعی در مقابل همکاری و هماهنگی کامل میان رژیم صهیونیستی و عربستان در زمینه های امنیتی و اطلاعاتی در مواجهه با تهدیدهای مشترکی مانند ایران؛ چرا که با وجود امضای توافق از سرگیری روابط میان ایران و عربستان، اقدامات تهدید آمیز ایران در حمایت از گروه های اسلامگرای شیعی و سنی همچنان ادامه دارد.
  5. کمک هایی که عربستان  همانند مصر می تواند در ازای عادی سازی روابط از آمریکا دریافت کند، در سه زمینه است؛ نخست در زمینه سیاسی است که در این جا عربستان می تواند پیمان "دفاعی متقابل" -مانند ماده 5 پیمان نظامی ناتو- در زمینه تعهد ایالات متحده به حفظ امنیت ریاض داشته باشد. دوم، مربوط به دریافت کمک های نظامی و در ازای چشم پوشی از برخی از موانع مانند نقض حقوق بشر توسط عربستان است. سوم تعهد آمریکا به بهسازی توانایی های عربستان در زمینه انرژی صلح آمیز هسته ای و غنی سازی اورانیوم و چرخه سوخت هسته ای برای این کشور می باشد.

پس از بیان مثال ها و فواید متعدد دوباره به همان سؤال اول باز می گردیم (امکان یا عدم امکان تحقق عادی سازی روابط) و در پاسخ به این سؤال این موضوع را نمی توان با "بله یا خیر" جواب داد؛ زیرا عادی سازی روابط یک پدیده خلق الساعه نیست بلکه یک فرآیند تدریجی است و برای این امر مثال هایی همچون فرآیند عادی سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و مصر را می توان طرح نمود که از "مذاکرات کیلومتر 101" برای تعیین مرزها میان رژیم صهیونیستی و مصر شروع شد تا این که 9 سال بعد این رژیم به طور کامل از صحرای سیناء عقب نشینی کرد.

در مورد امارات نیز همین امر جاری بود و شروع روند آن از زمان ارسال دیپلمات اسرائیلی وابسته به "آژانس انرژی های تجدید پذیر" در ابوظبی در سال 2015 و سال ها روابط طرفین در زمینه ورزشی و فرهنگی کلید خورد. درخصوص عربستان نیز همین الگو حاکم است و این کشور در حال حاضر به برخی از مسئولین سابق امنیتی خود اجازه حضور در کنفرانس ها در کنار همتایان صهیونیست خود را می دهد و برای صهیونیست ها که با عناوین غیر رسمی برای شرکت در رویدادهای علمی یا ورزشی به این کشور سفر می کنند، روادید صادر می کند.

در پایان این بخش سؤال کلی دیگری مطرح می شود مبنی بر این که آیا می توان درخصوص عربستان شاهد یک "کمپ دیوید" یا "توافق ابراهیم" و چیزی مشابه که دلالت بر عادی سازی همه جانبه می کند، بود؟

 پاسخ به این سؤال به "وضعیت پیشبرد روابط با رژیم صهیونیستی در نگاه حاکمان سعودی باز می گردد". با توجه به عدم وجود میانجیگری فشرده و همچنین نبود هرگونه کمک ملموس و تضمینی از طرف آمریکا باید گفت که چنین مسئله ای در حال حاضر اهمیت چندانی در نگاه رهبران سعودی در ندارد.

 جایگاه منطقه ای و بین المللی عربستان

در این زمینه در ابتدا باید به جایگاه اسلامی عربستان به عنوان خاستگاه ظهور اسلام و در عین حال کشوری که 15 نفر از 19 عامل حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2011 شهروند آن بوده اند اشاره کرد. همچنین باید گریزی به منابع نفتی عظیم این کشور نیز داشت. اما  از دیدگاه حاکم فعلی و در صحنه سعودی یعنی "محمد بن سلمان"، این کشور از نظر فرهنگی و از نظر اقتصادی -با توجه به احتمال کاهش ارزش نفت در دهه های آینده- نیاز به تحولاتی در این دو زمینه دارد و به همین دلیل خواستار آن است تا از نیروی انسانی و منابع طبیعی و زیرزمینی خود بهترین استفاده را ببرد.

 عربستان سالیان متمادی را با سیاست هایی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم حامی افکار جهادی و به طور کلی اسلامگرای افراطی بود، گذراند. بر اساس این سیاست، عربستان کشوری بود که تأکید بر اسلام فرامرزی داشت و مردم خود را به تعهد نسبت به اسلام و امت اسلامی تشویق می کرد. اما از زمان حکومت بن سلمان این سیاست به کاهش تمرکز بر هویت اسلامی عربستان و سرمایه گذاری بر روی "ملی گرایی عربستان" تغییر رویه داد؛ به طوری که این سیاست با مشخص کردن روز 22 فوریه به نام "روز تاسیس" و تشکیل اولین دولت سعودی در منطقه "الدرعیه" نجد و نیز نمایش ویدئویی پانورامایی از تاریخ عربستان بدون ذکری از اسلام یا مکه مکرمه خود را نمایان ساخت.

عربستان به لحاظ دیپلماتیک از طریق "اتحادیه جهان اسلام" تلاش می کند تا مسلمانان اروپایی و آمریکایی را به تعهد نسبت به کشورهایشان و لزوم تعهد به شهروندی قانون مدار بودن تشویق کند و از این که آنان را به عصیان علیه قوانین ضد اسلامی تشویق کند، دست کشیده است و به جای آن مسلمانان آن سرزمین را به تغییر از طریق روش های مسالمت آمیز مثل انتخابات تشویق کرده است. در نتیجه اتخاذ چنین سیاست هایی است که عربستان می کوشد تا از قید و بندهای تاریخی خود درخصوص جایگاه اسلامی اش رهایی یابد و منافع ملی را بالاتر از هر چیزی قرار دهد و بر همین اساس اگر منافع ملی آنان اقتضا کند به عادی سازی روابط با اسرائیل نیز دست بزند.

در ادامه پس از بیان مثال هایی گوناگون از سیاست های مدرنیزاسیون حکام سعودی در زمینه های مختلف ورزشی، فرهنگی، گردشگری اقتصادی و... به این نتیجه می توان رسید که موضوع عادی سازی روابط را نیز باید در ابعادی وسیع تر از مفاهیم سیاسی در نظر گرفت و باید این موضوع را بخشی از اصلاحات عربستان دانست که در این راستا این کشور از ظاهر اسلام گرایانه خود تا حدی دور خواهد شد و ظاهر جهانی تر را به خود خواهد گرفت. اما این موضوع در این جا باقی خواهد ماند که اگر عادی سازی روابط در نظر سعودی ها چندان برای وجهه گلوبالیستی شان مفید نباشد -خصوصا که در این راه همیشه با فشار گروه ها و جماعت های اسلامگرا رو به رو بوده اند- چندان رغبتی به سوی این عادی سازی نخواهند داشت.

تأثیر توافق ایران و عربستان بر موضوع عادی سازی روابط

توافق اخیر اساسا باعث ایجاد مانع در مقابل عادی سازی روابط نمی‌شود، زیرا این توافق در حقیقت امتیاز عربستان به ایران در مقابل کاهش حمایت ایران از گروه "انصار الله یمن" بوده است و اساسا هدف عربستان از این توافق ایجاد فضای آرام منطقه ای برای خود در جهت تمرکز بیشتر بر روی پروژه اصلاحات گسترده در داخل است. اتفاقا آمریکا نیز از همین نظرگاه از این توافق استقبال کرده است و آن را پیامی خوش یمن در جهت تنش زدایی و ایجاد فضای آرام در منطقه (در راستای تمرکز آمریکا بر روی موضوعاتی مثل اکراین یا چین) می داند.

هدف دیگر این توافق برای عربستان این است که ریاض با این اقدام می خواست این پیام را برساند که به دنبال تنوع بخشی به شرکای خود است و به همین خاطر یک روز پس از این توافق از قرارداد میلیاردی خرید هواپیماهای بویینگ از آمریکا پرده برداشت و در راستای همین تنوع بخشی، رژیم صهیونیستی نیز می تواند یک گزینه باشد. این سیاست عربستان البته واکنشی به کم توجهی آمریکا به اوضاع خاورمیانه نیز محسوب می شود. اما دوباره به همان مشکل اولیه باز می گردیم، این که برای عربستان عادی سازی روابط جزو اولویت ها و ضرورت ها نیست و به همین خاطر از نظر کاهش ریسک پذیری و افزایش منافع باید رهبران سعودی را نسبت به ضرورت این امر تشویق کرد.

آیا در کوتاه مدت امکان عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو وجود دارد؟

 به نظر می رسد تحقق یک پیشرفت بزرگ به مانند توافقنامه ابراهیم یا سفر "انور سادات" به "قدس" بعید به نظر رسد، اما اگر مبنای نظر اصلاحات ساختاری صورت گرفته در عربستان باشد، روند این اصلاحات می تواند سنگ بنای قوی را برای ایجاد یک شراکت میان ریاض و تل آویو فراهم کند.

با این حال حصول برخی از متغیرها ممکن است باعث تسریع در این روند شود. در این جا به عنوان نمونه به موضوع پادشاهی محمد بن سلمان (به طور کل گفته می شد ملک سلمان به اندازه پسرش چندان تمایلی به موضوع عادی سازی روابط ندارد) یا حصول یک بحران بزرگ میان ریاض و تهران که عادی سازی روابط را تبدیل به یک ضرورت کند، می توان اشاره داشت. اما موضوع عادی سازی روابط یک موضوع دو طرفه نیست، بلکه یک ضلع سوم دارد و آن واشنگتن است. به طور مشخص باید دید واشنگتن آماده است تا چه امتیازاتی را در این زمینه به ریاض دهد؟ البته در این خصوص مانع بزرگ دیگری وجود دارد و آن روابط شکرآب بایدن و بن سلمان است، به نحوی که حتی سفر بایدن به ریاض نیز نتوانست یخ این روابط را آب کند، بلکه با صحبت ها و رفتارهای تند طرفین علیه یکدیگر و در ادامه با اعلان عربستان مبنی بر کاهش تولید نفت و عدم تغییر موضع ریاض در قضیه اوکراین، این سفر باعث تیره و تار شدن روابط فیما بین شد. روی آوردن ریاض به پکن برای وساطت میان خود و تهران را هم می توان در چارچوب یک اقدام انتقام جویانه از طرف بن سلمان علیه بایدن تفسیر کرد. به طور کل مطالبات عربستان از آمریکا با توجه به این که تعداد دوستان ریاض از تعداد منتقدان آن در کنگره به شدت کمتر است، به احتمال زیاد با موفقیت رو به رو نخواهد شد مگر این که هر یک از طرف های سه گانه (ریاض-واشنگتن-تل آویو) امتیازاتی به یکدیگر بدهند.

در همین راستا -یعنی موضوع امتیازدهی- سناریوهای مختلفی را می توان مطرح کرد. در این زمینه به عنوان مثال عربستان می‌تواند به "عادی سازی طبیعی و مسالمت آمیز روابط با رژیم صهیونیستی" روی آورد و برخی از حساسیت های آمریکایی ها در خصوص حقوق بشر را حل کند و حد و حدودی را برای روابط خود با پکن در زمینه تکنولوژی وضع کند و در مقابل رژیم صهیونیستی در زمینه تکنولوژی می تواند روابط خود با ریاض را گسترش دهد و حد و حدودی را برای فرآیند شهرک سازی خود ترسیم کند و همکاری ها و هماهنگی هایش با دولت خودگردان را قاعده مند کند. آمریکا نیز از جانب خود می تواند در زمینه نظامی یک یادداشت تفاهم نامه همکاری های گسترده نظامی و امنیتی با ریاض امضا کند، به نحوی که هم به تصویب کنگره برسد و هم فروش پیشرفته ترین سلاح های نظامی  (مانند جنگنده های F-35) را در مقابل عمل به تعهداتی مثل پایان دادن به جنگ یمن و مسائل حقوق بشری طی یک فرآیند محقق سازد و با گرفتن تضمین های قوی و سیستم بازرسی شدید، آمریکا می تواند به بهانه دسترسی ایران به برنامه غنی سازی اورانیوم، این حق را برای عربستان نیز قائل شود.

در پایان به یک نکته دیگر اشاره باید کرد و آن اینکه ترجیح عربستان برای منتظر ماندن تا انتخابات 2024 برای قدم گذاشتن در مسیر عادی سازی روابط است، چرا که به باور حاکمان سعودی اگر یک رئیس جمهور جمهوری خواه به قدرت برسد، امکان تحقق خواسته های آنان بیشتر است و اگر بایدن بر سر قدرت بماند، برای داشتن یک میراث از خود، امکان دارد که انعطاف بیشتری از خود نشان دهد. اما چنین استراتژی غلط به نظر می رسد، زیرا انتظارات یک رئیس جمهور جمهوری خواه باعث می شود تا عربستان دیگر دست بالا را در مقابل آمریکایی ها در اختیار نداشته باشد و از سوی دیگر معلوم نیست بایدن در دور دوم ریاست جمهوری خود آمادگی امتیاز دهی به ریاض به مانند دوران حاضر باشد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران