یادداشت| کشف «سوژهِ منحرف» تاجیک

یادداشت| کشف «سوژهِ منحرف» تاجیک

جعفر علیان نژاد دریادداشتی به نقد یادداشت اخیر محمدرضا تاجیک پرداخته است.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم جعفر علیان نژادی در یادداشتی به نقد یادداشت اخیر محمدرضا تاجیک پرداخته و نوشته است: 

محمدرضاتاجیک دو روز پیش یادداشتی در خصوص «سوژه منحرفِ» ژاک لکان(روانکاو‌‌ فرانسوی) نوشته و سعی کرده این بیماری روانی را -که به زعم وی تابع میل دیگری بزرگ است- به نحو کنایه‌آمیزی به بخشی از جمعیت کشورمان تسری دهد.

هیچ‌گاه قصد نداشتم این چنین صریح منظور و مراد تاجیک را بیان کنم، ولی اصرار وی بر تولید گفتار گزنده، مجبورم کرد بگویم پشت معجون کلمات و عبارات مغلق وی، چه خصومت و خشونت پنهانی لانه کرده است. در این نوشتار می‌خواهم بگویم چه در ذهن و ضمیر تاجیک می‌گذرد، چرا به همه چیز بدبین است و چرا احساس ناامنی و ناپایداری وجودی_روانی می‌کند.

 اول. تاجیک در این یادداشت تلویحاً به روابط مبتنی بر «ولایت» حمله کرده است. به زعم وی شکل‌گیری این رابطه، مستلزم نوعی تخریب سوژگی سوژه و سپس انقیاد خودخواسته اوست. به‌‌ بیان روشن‌تر در یک رابطه ولایی، «مولی علیه» دچار نوعی دست‌کاری هویتی می‌شود و به همین دلیل حاضر است، ذوب در ولایت ولی شود.

دوم. تاجیک برای اینکه ژست حق به جانب و منطقی بگیرد، بجای استفاده از عارضه «ترس»، عارضه «اضطراب» را دلیل تخریب هویت سوژه، می‌داند. این انتخاب یک دلیل واضح دارد، در روابط مبتنی بر ترس، «دیگری» مولی‌علیه را مجبور به فرمان‌برداری از خود می‌کند، اما در روابط مبتنی بر اضطراب مولی‌علیه «خود» را مجبور به تبعیت از ولی می‌کند.

سوم. در ذهن تاجیک، ترس زاده حکومت استبدادی است و در مردم حس اکراه ایجاد می‌کند، اما اضطراب زاده حکومت ولایی است و در مردم رضایت غیرارادی ایجاد می‌کند. در حکومت استبدادی، روابط مبتنی بر ترس حاکم است، اما در حکومت ولایی، روابط مبتنی بر اضطراب حاکم می‌شود.
چهارم. به فهم تاجیک‌، در اولی سوژه، آگاهی از ظلم و اجبار دارد، اما در دومی قدرت آگاهی سوژه از وضعیت خویش سلب شده، اما محصول کار آن است که هر دو مسلوب‌الاختیار هستند. در اولی امکان مبارزه و تغییر شرایط بیرونی وجود دارد، اما در دومی این امکان سلب شده، سوژه ابتدا باید بر خود شوریده و هویت فعلی‌اش را انکار کند. به قول تاجیک، سوژه‌ای از جنس «نه» نیاز داریم. اکنون به تحلیل  ذهنیت او و پاسخ پرسش‌های ابتدای یادداشت می‌پردازیم.

اول. در میان عناصر تأثیر‌گذار اصلاح‌‌طلب هیچ فردی نظیر تاجیک نتوانسته این چنین گزنده و صریح، به هویت بخشی از مردم کشور، حمله کند.‌ پیچیدگی ادبیات او یک انتخاب آگاهانه است. او نمی‌خواهد مردم به راحتی متوجه حرف‌هایش شوند، با این حال ذهنیت امنیتی و خشونت پنهان ایده‌هایش را پشت آن کلمات و معجونی از نظریات نامربوط، جاسازی می‌کند.

دوم. تاجیک در این یادداشت‌ها بیشتر از آنکه در پی توصیف وضعیت و تحلیل شرایط بیرونی باشد، گزارش‌گر وضعیت وجودی و درونی خویش‌ است. دست بر قضا وضعیت فعلی وی، ناشی از عمل به توصیه آن‌ روانکاو‌‌ فرانسوی است.

سوم. او با اراده خود بر تخت بیماری نشسته و به نسخه درمان لکان عمل کرده است. تاجیک اول از همه به سوژه‌ای از جنس «نه» تبدیل شده. سوژه‌ای که علیه هویت موجودش شوریده و لگام از نهاد ناآرام‌ آن گشوده. تقصیر او نیست که بخشی از جمعیت کشور را سوژه منحرف می‌داند، این کژبینی ثمره تجویز خودخواسته‌ و خوددرمانگری اوست.

چهارم. خود تخریب‌گری، عارضه اضطراب را در تاجیک تبدیل به یک امر طبیعی و عادی کرده است. تحلیل تاجیک ریشه در واقعیت بیرونی ندارد، تاجیک را باید از درون خودش خوانش کرد. او حدیث نفس می‌کند، واقعیت بسامان را امر واقعی (وضعیت اولیه یا حیات غریزی) می‌بینید. او روابط اجتماعی را رقابت اجتماعی می‌بیند و در یک کلام بدنبال کشف راز بقاء است نه فهم‌‌ زیست مسالمت‌جویانه.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران