یادبود افشاگر جنگ ویتنام/ آمریکا به انجام «جنایت جنگی» معتاد شده است
نهادها و دادگاه های بین المللی به گونه ای طرح ریزی شده اند که در آنها آمریکا با اعمال شیوه ها و منافذی، امکان دورماندن از محاکمه جنایتهای جنگی و محکومیت های دیگر بین المللی را برای خود ایجاد می کند.
به گزارش تسنیم، «دانیل السبرگ»، اقتصاددان و تحلیل گر نظامی که با افشای اسناد محرمانه پنتاگون، جنایات جنگی امریکا در جنگ ویتنام را افشا کرد، در 92 سالگی درگذشت. اقدامات او به گونه ای بود که عمیقاً بر سیاست، تاریخ آمریکا تأثیر گذاشت و هنری کیسینجر او را "خطرناک ترین مرد آمریکا" لقب داد.
او دکترای اقصاد خود را در هاروارد گرفت و سپس در شرکت رند (RAND Corporation) مشغول به کار شد و شروع به مطالعه تئوری بازیها در شرایط بحرانی و جنگ هستهای کرد. رساله او در مورد فرایندهای ریسک و تصمیم بود که امروزه به عنوان پارادوکس الزبرگ شناخته می شود.
او در سال 1954 به تفنگداران دریایی پیوست و به عنوان یک ستوان اول، فرماندهی یک گروه کامل را در اختیار داشت. او در سال 1964 به وزارت دفاع رفت و به عنوان دستیار ویژه در امنیت بینالملل مشغول به کار شد. با تعمیق دخالت آمریکا در ویتنام، در سال 1965 او نیز به ویتنام رفت و به مدت 18 ماه گشت های رزمی را در جنگل ها و روستاها را انجام داد. در سال 1967 دوباره به رند پیوست تا روی پروژه مطالعه روی اسناد طبقه بندی شده پنتاگون در مورد جنگ ویتنام که به سفارش مک نامارا، وزیر دفاع وقت امریکا بود، کار کند، اما بر اساس مشاهدات خود در جنگ، به طور فزاینده ای از سیاست های کیسینجر و نیکسون در ویتنام رنج می برد.
انتشار اسناد پنتاگون
اسناد پنتاگون نامی بود که به گزارش های فوق سری و محرمانه در سال 1967 که به سفارش وزیر دفاع، رابرت مک نامارا، برای ثبت تاریخچه دخالت ایالات متحده در ویتنام ایجاد شد، تعلق گرفت. گزارشی 7000 صفحه ای در 47 جلد که تنها 15 نسخه آن قابل دسترسی محدود بود و همه به عنوان فوق سری طبقه بندی شدند. السبرگ در حین مطالعه و تهیه گزارش در اسناد، متوجه حقایق جدیدی در مورد جنگ ویتنام شد که او را برای انتشار آن ترغیب کرد.
در سالهای 1969 و 1970، السبرگ سعی کرد این مطالب را به قانونگذاران ضد جنگ، از جمله سناتور جی. ویلیام فولبرایت و جورج مک گاورن تحویل دهد، به این امید که آنها مطالب را افشا کنند. اما بر خلاف انتظارالسبرگ، آنها از انجام این کار خودداری کردند.
در نتیجه او با کمک آنتونی روسو، همکار خود در شرکت رند، شروع به کپی کردن اسناد کرد و در سال 1971، زمانی که ایالات متحده جنگ را با بمباران لائوس و کامبوج گسترش داد، تصمیم گرفت آنها را علنی کند. او به رئیس کمیته روابط خارجی سنا، ویلیام فولبرایت، مراجعه کرد اما او السبرگ را نپذیرفت. همچنین بن بردلی ، سردبیر واشنگتن پست و کاترین گراهام، مالک آنکه با وزیر دفاع رابطه نزدیکی داشت، او را همراهی نکردند. السبرگ بعد از این ناکامی ها، به نیویورک تایمز رفت و با همکاری آن شروع به انتشار بخشهایی از اسناد پناگون کرد. دولت نیکسون بلافاصله پس از اطلاع از این اقدام، به هر طریقی سعی کرد از ادامه انتشار آن جلوگیری کند.
افشای اسناد پنتاگون به طور قاطع نشان داد که تقریباً روایتی که رهبران آمریکا درباره جنگ ویتنام به مردم آمریکا گفته اند، از منشأ آن گرفته تا رفتار ایالات متحده، همه دروغ بوده است. السبرگ در مورد این جنایات انجام شده نوشت: "هیچ چیز دیگری به اندازه بمباران عمدی زنان و کودکان به طرز غیرقابل قبولی شیطانی به نظر نمی رسید."
البته به دلیل اینکه آنچه در نیویورک تایمز انتشار یافت تنها بخشی از اسناد جنایات جنگی بود، ماهیت اصلی گزارش و سایر فعالیت های نیروهای اعزامی به ویتنام هنوز مانند یک راز باقی مانده است.
رهایی السبرگ از محاکمه
او و روسو بر اساس قانون جاسوسی 1917 با اتهامات دیگری از جمله دزدی و توطئه روبرو بودند که مجموعاً حداکثر 115 سال برای السبرگ و 35 سال برای روسو محکوم شد.
در همین حال، کاخ سفید برای بی اعتبار کردن السبرگ اقدامات غیر قانونی چون حمله به دفتر روانپزشک سابق السبرگ، شنود غیر قانونی و پیشنهاد رئیس جمهور نیکسون برای انتصاب قاضی به عنوان مدیر اداره تحقیقات فدرال، را انجام داد. این اقدامات بخشی از مجموعه عواملی بود که منجر به رسوایی واترگیت شد و در نهایت رسوایی و استعفای رئیس جمهور ریچارد ام. نیکسون را در بر داشت.
اما فاش شدن این اقدامات به نفع السبرگ تمام شد و هیئت منصفه و قاضی با اشاره به سوء رفتار دولت، پرونده را رد کردند و دیوان عالی رأی به ازسرگیری انتشار مقالات داد. بر همین اساس نیویورک تایمز نیز، انتشار مجموعه مقالات خود را نیز از سر گرفت.
تداوم فعالیت های افشاگرایانه
او فعالیت های سیاسی و ضد جنگ خود را پس از انتشار اسناد ادامه داد. در سال 1974، مصاحبه های تکان دهنده السبرگ بخش عمده ای از مستند برنده اسکار ویتنام قلب ها و ذهن ها بود. او در سال 1978 جایزه گاندی را از طریق ترویج صلح پایدار دریافت کرد. در 40 سال بعد او حدود 50 بار در تظاهرات ضد جنگ مردم، شرکت کرد و دستگیر شد.
برای بسیاری از افشاگران و مدافعان حقوقی آنها، السبرگ الهام بخش است، نه فقط به خاطر اسناد پنتاگون، بلکه برای اقدامات بعدی او که نشان داد چگونه استراتژی هسته ای در طول جنگ سرد مخفیانه بر اساس برنامه های جنگی استوار شده بود که صدها میلیون غیرنظامی را کشته می شد. و تهدید هسته ای امروز چقدر خطرناک است.
السبرگ معتقد است که آمریکا هنوز یک «امپراتوری پنهان» را در سراسر جهان اداره می کند که در تسلط ایالات متحده بر ناتو تجسم یافته است. او معتقد است که او جنگ اوکراین شباهتهایی به جنگ ویتنام دارد و واشنگتن عمداً ولادیمیر پوتین را با فشار دادن مقر قدرت خود به سمت شرق به سمت مرزهای روسیه، تحریک به حمله به اوکراین کرده است. او در جایی می گوید: « پادشاه چارلز سوم [انگلیس] دیگر امپراتور نیست، آنطور که من میدانم، اما برای همه اهداف عملی، جو بایدن این چنین است... این نکتهای است که من به هیچکس نگفتم، اما در آخرین روزهای حضورم در اینجا می گویم.». الزبرگ سپس مجموعهای از کودتاهای سازماندهی شده ایالات متحده را یادآورد می شود که اکثر آنها به خوبی مستند شدهاند، کودتاهایی که از ایران در سال 1953 شروع شد و سپس در گواتمالا، اندونزی، هندوراس، جمهوری دومینیکن، برزیل و شیلی ادامه یافت.
او میگوید: «دموکراتها در این حوزه به اندازه جمهوریخواهان بیشرم هستند. من متوجه شده ام که انتخابات ما در حوزه سیاست خارجی و سیاست دفاعی و فروش تسلیحات اساساً بین افرادی است که برای مدیریت امپراطوری رقابت می کنند.» و ادامه می دهد:« ما یک سیاست خارجی مخفی داریم که با موفقیت بسیار مخفی و اساساً افسانه ای نگه داشته شده است »
او بهانه تسلیحات کشتار جمعی برای حمله به عراق در سال 2003 را به ماجرای خلیج تونکین تشبیه کرد.
در سال 2021، السبرگ یادداشتهای دولتی را از سال 1958 منتشر کرد که نشان میداد رئیس ستاد مشترک یک حمله هستهای را علیه پایگاههای چینی در Quemoy و Matsu در طول بحران تنگه تایوان آماده کرده بود و در صورت پاسخ به چین، یک حمله هستهای کامل به چین برنامهریزی شده بود.
السبرگ میگوید این فریب در سطح بالا به سیاست کنونی جنگ هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در سراسر جهان نیز تسری پیدا کرده است.
السبرگ افشاگری را برای افراد هزینه بر و دارای مخاطرات پیچیده می داند. او میگوید: «بزرگترین توصیه من این است که این کار را انجام ندهید، مگر اینکه آماده باشید خطر بالای نابودی شغلتان و در واقع رفتن به زندان را بپذیرید...زندان رفتن یک اتفاق جدید است که در دوره اوباما شروع شد تا تعداد مواردی را که ارزش افشای آن وجود دارد به میزان قابل توجهی کاهش دهد. ... فدا کردن خود برای نجات جان بسیاری از مردم واقعاً ارزشمند است.. امروزه افشاگر بودن بیش از پیش خطرناک شده است.»
وئیس کلارک، مدیر عامل پروژه پاسخگویی دولت، یک سازمان مدافع حقوقی افشاگر که از السبرگ الهام گرفته شده است، می گوید که نفوذ او در طول دهه ها بسیار زیاد بوده است اما متأسفانه، این به نوبه خود باعث استفاده از قانون جاسوسی علیه افشاگران شده است، قانونی در سال 1917 که برای استفاده علیه جاسوسان برای دولت های خارجی در نظر گرفته شده بود.
دانیل السبرگ، در طول زندگی خود از افشاگران حمایت می کرد. افشاگرانی مانند چلسی منینگ، سرباز سابق ارتش آمریکا که اسناد نظامی و دیپلماتیک را برای ویکی لیکس فاش کرد. همچنین دانیل هیل، که در حال حاضر به دلیل ارائه مطالب طبقه بندی شده درباره عملیات هواپیماهای بدون سرنشین به رسانه ها در ایلینوی زندانی است. علاوه برآن، ادوارد اسنودن که اطلاعات زیادی در مورد نظارت آژانس امنیت ملی منتشر کرد، در تبعید دائمی در روسیه است. در سال 2020، السبرگ در طول جلسات استرداد جولیان آسانژ، موسس ویکی لیکس و افشاگر اسناد جنایات آمریکا در عراق و افغانستان، در دفاع از او شهادت داد.
جنایات جنگی، یک تئوری رسمی و پیش برنده در کاخ سفید
به طور کلی، سیاست پنهان سازی جنایات جنگی، از کهنه ترین ابزارهای فریب در سیاست های کاخ سفید در وهله اول برای مردم امریکا و نهایتا در جهان بوده است.
علاوه بر آن، امریکا با مهندسی دیپلماسی و پیوست رسانه ای آن سعی می کند تا به طور معکوسی چهره ای صلح جو و انسان دوستانه از خود بروز دهد تا از راه، هم سرپوشی بر جنایات خود قرار داده باشد و هم حضور خود را به عنوان حامی ملتها و دولتها در تنش های جنگی و خاک آنها مشروعیت دهد.
از این رو، با این فریب می تواند با توجیه افکار عمومی در ایالات متحده آنها را به حمایت و ترغیب به جنگ وادار کرده و در ابعاد جهانی نیز لزوم حضور آن را در مسائل مناقشه آمیز جنگی در میان کشورها ایجاد کند.
این کشور در بستر سیاست جنگ طلبانه و با حضور و دخالت میدانی در قریب به اتفاق جنگها توانسته سیاست نفوذ و تسلط خود را بر جهان دنبال کند. بدون شک، جز لاینفک نقشه راه پیروزی در امریکا استفاده از ابزار های مختلفی چون ارعاب و نسل کشی است که میتواند با ایجاد هراس و کشتار و شکنجه بی رحمانه غیرنظامیان، رقیب را با فشار روانی از درون به ضعف کشانده و به راحتی آن را حذف کرد. از این رو، جنایات جنگی یک تئوری لازم و ضروری در قواعد جنگی کاخ سفید منظور شده تا مسیر دستیابی به پیروزی را قریب الوقوع و هموار سازد.
از سویی دیگر، جنایات جنگی خود ملعبه سیاسی کاخ سفید گشته تا با اتهام زنی به دشمنان، آنها را تحت فشارهای بین المللی قرار داده و تضعیف نماید، این درحالی است که ایالات متحده خود به طور مستثنی و بالقوه همواره از پاسخگویی در مورد اتهامات جنگی مبرا بوده است. امریکا بزرگترین جنایتکار جنگی، سال هاست، بدون کمترین مانعی در نظام حقوق بین الملل به جنایت های خود ادامه می دهد.
نهادها و دادگاه های بین المللی به گونه ای طرح ریزی شده اند که در آنها آمریکا با اعمال شیوه ها و منافذی امکان دورماندن از محاکمه جنایتهای جنگی و محکومیت های دیگر بین المللی را در خود ایجاد می کند. به طور مثال قانون حفاظت از اعضای سرویسهای آمریکایی که به طور عامیانه «قانون تهاجم لاهه» نیز نامیده می شود، هر شهروند یا متحد آمریکایی را از ارائه اطلاعات به دادگاه کیفری بینالمللی، یا استرداد آن از آمریکا به دادگاه منع کرده و به رئیس جمهور آمریکا اجازه میدهد تا از همه ابزارهای لازم برای آزادی یک شهروند یا متحدان آمریکا توسط دیوان کیفری بینالمللی استفاده کند.
شاید افشاگری در برهه ای خاص بخشی از اذهان عمومی و دولتمردان را متوجه اقدامات ضدانسانی او کند اما بدون پشتوانه رسانه ای مستمر و درخور در طول زمان در سطح کلان جامعه به دست فراموش سپرده می شوند.
امریکا علاوه بر استفاده از نفوذ و اقدامات زورمندانه، در بخشی دیگر از فعالیت ها برای یکجانبه گرایی خبری و مسکوت ماندن حقیقت های متقن جنگ، به تحریم رسانه های مخالف که می تواند تریبون افشاگری باشد، می پردازد؛ از جمله تحریم رسانه های ایرانی چون پرس تی وی و رسانه های روسی در جریان جنگ اوکراین.
فائزه سادات یوسفی، خبرنگار حوزه بینالملل
انتهای پیام/