روایتی از دختران نخبه دامنه سرسبز سهند

روایتی از دختران نخبه دامنه سرسبز سهند

روایت از زنان و دختران مستعد و توانمند، از هر نقطه ایران اسلامی که باشد، خواندنی است و باعث افتخار مردم ما.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نوشتن از زنان و دختران توانمند و مستعد کشورمان که عفاف و حجاب را سرلوحه زندگی خود کرده و با زندگی عفیفانه به قله‌های موفقیت رسیده‌اند، ماجرای تازه‌ای نیست، اما هر بار اذعان به توانایی‌های این شیرزنان، دل ما را قرص و محکم می‌کند که ایران اسلامی‌مان با بودن چنین زنان و دخترانی به صعود خود ادامه می‌دهد تا ظهور حضرت حجت، امام زمان روحی و اروحنا له الفداه.

خبرگزاری تسنیم این بار نوشتاری از زهرا اسدی، نویسنده و محقق، را منتشر می‌کند که روایتگر توانمندی‌های قابل تقدیر بانوان دامنه سرسبز سهند است؛ بانوانی که در دور دوم سفر استانی انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور، میزبانی خود را با نمایش افتخارات و موفقیت‌های خود، کامل کردند.

اینجا کهنمو است...

اینجا کهنمو است؛ عالم‌دوست و عالم‌پرور. اعتبارش را از بزرگمردانی نظیر حاج سید حسین کهنموئی وام گرفته است، هم‌او که به واسطه اشعار نابش در رثای اهل بیت علیهم‌السلام، به «پدر ادبیات مقاوم شیعی آذربایجان» مشهور شده است.

در گذرگاه کندوان، روستای سرسبزی قرار دارد که آوازه زنان فرهیخته‌اش تا آن سوی تبریز پیچیده است. حتی از حاج آقای حسن‌پور که اولین کانون دختران دهه هشتادی کشور را همزمان با ایام دهه کرامت در بخش "خسروشاه تبریز" راه‌اندازی کرده و برای خودش در عرصه جهاد فرهنگی یلی است که فعالیت‌هایش موجب افتخار هر تبریزی غیور است هم آوازه زنان و دختران این روستا را شنیده بودیم. از حافظان و قاریان و رتبه‌های برتر کنکور تا بانوان کارآفرین و اثرگزاری که در ادامه وصفشان را خواهم نوشت.

فاطمه‌سلطان؛ سمبل عفاف و حجاب

اهالی این روستا سمبل عفاف و حجابی دارند به نام «فاطمه سلطان هاشمی». بانوی 18 ساله و بارداری که به شهادت ریش‌سفیدان و موسپیدان روستایی، در ایام کشف حجاب رضاشاه، وقتی کنار چشمه روستا در حال شستن لباس دختر سه ساله‌اش بوده، به دلیل داشتن حجاب مورد ضرب و شتم عمال حکومتی قرار می‌گیرد و چون باردار بوده همچون سایر بانوان فرصت فرار پیدا نمی‌کند و در نهایت پس از تحمل سه روز درد جراحت و تحمل وحشت حاصل از حمله به مادری باردار، جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کند.

حالا که بچه‌های فعال در تاریخ شفاهی و دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با پژوهش‌های میدانی خود این واقعه تاریخی را رصد کرده‌اند و مستندش نیز به نام «فاطمه‌سلطان» از صدا و سیما پخش شده است، فاطمه سلطان هاشمی به نماد عفاف و حجاب این روستا تبدیل شده که می‌تواند الگوی هر زن مسلمانی باشد.

اهالی روستا با شور و شعف سینه به سینه خاطره قربانی شدن این بانوی 18 ساله را نقل کرده‌اند. بانوان روستا مزار فاطمه‌سلطان را با گلاب می‌شویند و گلباران می‌کنند. از بالای تپه‌ای که قرار است مزار فاطمه‌سلطان را رونمایی کنند کل روستا را می‌توان دید. گویا مزار این بانوی مکرمه بر کل روستا اشراف دارد و دعاگوی تک‌تک اهالی این خانه‌هاست. در جوار مزار فاطمه سلطان، مزار شهدای روستاست که بر فراز این تپه نورافشانی می‌کند.

وصف غیرت در استقبال از معاون رئیس جمهور

در دومین دور سفر استانی آذربایجان شرقی، دکتر انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور میهمان روستای کهنمو از توابع شهر اسکو شده است. دانشجوی نخبه‌ای شروع می‌کند به رجزخوانی:

«اینجا کهنمو است؛ روستایی در دل دامنه سرسبز سهند؛ سهندی که شهریار سخن در وصفش چنین می‌سراید: شاه داغیم. چال پاپاغیم. ائل دایاغیم. شانلی سهندیم باشی طوفانلی سهندیم.

اینجا کهنمو است؛ زرخیز است و دامنش هنرمندپرور. تجلی‌اش را می‌توان در مجلس شورای ملی و مجلس سنا و آستان قدس رضوی به نظاره نشست. طرح و رنگ و نقش قالی‌های عبدالمحمد و علیخان عموغلی کهنموئی، از هر بیننده‌ای دلربایی می‌کند.

اینجا کهنمو است. خاکی دارد که از آن مردان غیور و رشید برمی‌خیزند، چه سید حسن کهنموئی‌اش که در شهریور 1320 و در جریان جنگ جهانی دوم بر روی عرشه ناو پلنگ به نبرد با قوای متخاصم انگلیس می‌پردازد و در آب‌های نیلگون خلیج فارس جاودانه می‌شود و چه 18 شهیدش که در راه آرمان‌های خمینی کبیر، در مقابل متجاوزان و بداندیشان، سینه سپر کرده و جان خود را فدا نمودند.

اینجا کهنمو است. عالم‌دوست و عالم‌پرور. اعتبارش را از بزرگمردانی نظیر حاج سید حسین کهنموئی وام گرفته است. هم او که به واسطه اشعار نابش در رثای اهل بیت علیهم‌السلام، به پدر ادبیات مقاوم شیعی آذربایجان شهرت یافته. هم او که مسلط به عربی و فارسی و انگلیسی و فرانسه بوده و در کلاس‌های تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه‌اش، جوانان مبارز و انقلابی تبریز تربیت یافتند و به قول شهید محراب آیت‌الله قاضی طباطبایی، مردی بیدار و عالم فاضلی بود که تا آخرین نفس خویش در ترویج دین کوشید.

اینجا کهنمو است؛ دیار نجیبان و عفیفان. بانوانش هر یک فاطمه‌سلطان‌هایی هستند که پوزه هزاران "رضاخان میرپنج" را به خاک می‌مالند و عفت خود را به تاراج نمی‌گذارند.»

این جملات گوشه‌ای از توصیفات فاطمه حسنی یکی از ده‌ها جوان نخبه دهه‌هشتادی این روستاست. او دانشجوی فیزیک مهندسی دانشگاه تبریز است که با صلابت، مقابل اهالی روستای کهنمو رجزخوانی می‌کند.

 دکتر خزعلی از رشادت این دختر جوان تقدیر می‌کند. وارد خانه‌ای ساده اما نورانی می‌شویم. درست همان جا که فاطمه از کهنمو روایت می‌کرد و بعد مشخص می‌شود اینجا خانه یکی از اقوام نزدیک اوست که نوجوانی نخبه و همنام خودش را در دل دارد. گوشه حیاط این خانه باصفا، سبزی و ریحان و خرفه و جعفری است که بانوی خانه با سلیقه در باغچه کوچکش کاشته است.

دکتر خزعلی از پله‌های خانه بالا می‌رود و بانوان روستا که تعدادی از آنها نوزاد خود را به آغوش چسبانده و با چادر گُل‌گُلی از لحظه ورود معاون رئیس جمهور به روستا کوچه به کوچه ایشان را در حلقه محبت خود همراهی کرده‌اند، وارد می‌شوند.

لبیک دختران به مطالبه مقام معظم رهبری

صدای دلنوازی به گوشمان می‌رسد، باشکوه و باعظمت. صدای دختران روستاست که صلوات می‌فرستند. تعدادشان بالغ بر 55 دانش‌آموز است که همگی شاگرد قرآنی دختر این خانواده هستند.

دختران خردسال، در حدود هشت ردیف منظم، پشت سر هم در اتاقی تودرتو نشسته‌اند. ای کاش می‌توانستم این صحنه باشکوه را، درست با همان جلال و هیبتی که دیدم بنگارم. اما قلم عاجز از نگارش دریای معصومیت دختران دانش‌آموزی است که در کنج خانه‌ای روستایی، هر روز درب خانه استادشان را می‌کوبند تا آیه‌ای را با هم تلاوت کنند و به آنجا برسند که حضرت آقا سال‌هاست از همه ما در پرورش حفاظ قرآنی طلب کرده است و اکنون شاهد هستیم که دختری 15 ساله به نام فاطمه در منتهی‌علیه کوچه باریکی از روستای دهنمو، به مطالبه رهبر انقلابش چنین لبیک گفته است.

نوجوانی که خود در پایه نهم درس می‌خواند اما حافظ کل قرآن کریم است و شاگردان قرآنی زیادی را پرورش داده است. استاد نوجوان محفل نورانی‌مان، مقابل دکتر انسیه خزعلی گزارش کار ارئه می‌دهد و از دغدغه‌اش برای تهیه جوایز دانش‌آموزان قرآنی‌اش می‌گوید و بالاخره قول جایزه شاگردانش را هم می‌گیرد. خبری که می‌توانست لبخند را به روی این نوجوان نخبه بنشاند و در انتها از آرزویش برای خادمی امام الرئوف حضرت رضا علیه السلام می‌گوید.

دختر فاطمه‌سلطان هم در این دیدار شیرین و دل‌انگیز حضور دارد. دهیار و شواری روستا و زنان فعال و کارآفرین، همگی دورتادور خانه نشسته‌اند و جای نفس کشیدن نیست.

در این میان مادر فاطمه که 22 سال بهیار روستا بوده، خوش‌آمد می‌گوید و خدا را بابت نعمت قرآنی که به او ارزانی داشته شکر می‌کند. دکتر خزعلی نیز تأکید می‌کند: «ترویج قرآن و معرفی مفاهیم والای آن آرامش‌بخش زندگی نوجوانان است.» و خطاب به مادر فاطمه ادامه می‌دهد: «علاوه بر تلاش وافر و نیت خالص، زحمات یک مادر است که می‌تواند چنین نوجوانان ارزنده‌ای را در جامعه پرورش دهد.»

مادر خانه میان آن گرمای نفس‌گیر اصرار به پذیرایی دارد و سینی چایی را جلوی میهمانش قرار می‌دهد و میهمان هم خلاف عادت خویش، به احترام این خانواده قرآنی می‌گوید : «چای این مادر خوردنی است.»

در این محفل قرآنی با تندیسی که مسئولین استانی آماده کرده‌اند، از مقام شامخ فاطمه‌سلطان هم تجلیل می‌شود.

خانه جنس نور دارد. از احساس هر کدام از همراهانمان می‌پرسم، تایید کلام خویش را می‌گیرم که خانه منور است و سرشار از آرامش. فرش‌های دستباف قرمز رنگ کنار هم پهن شده‌اند. بوی خانه خاله‌جانم را در این خانه استشمام می‌کنم که در کوچه پس کوچه‌های همین شهر، او نیز با فرش دستباف خودش، همین قدر زیبا خانه‌داری می‌کند.

اهالی حاضر در این مجلس دلداده و خادم قرآن هستند. یک خانه روستایی که از سر و رویش آرامش می‌بارد و من این آرامش عجیب را از عطر قرآن می‌دانم و آنگاه که از زبان مادر خانواده می‌شنوم که: «این خانه تمام ایام محرم و فاطمیه عزادار است و روضه‌خوان» حس می‌کنم که جواب سؤالم را گرفته‌ام.

دنبال دکتر خزعلی از خانه خارج می‌شویم. وارد حیاط خانه که می‌شویم گویی از پنجره صدای انفجار می‌آید. انفجاری سرشار از شور و شعف دخترانه. دخترهای قرآنی سر از پنجره بیرون آورده و یک‌صدا از معاون رئیس جمهور تشکر می‌کنند و برای دکتر خزعلی دست تکان می‌دهند.

تعدادی دست می‌زنند و تعدادی دیگر جملاتی موزون را برای عرض تشکر همخوانی می‌کنند. مادری پایش لیز می‌خورد و روی سبزی‌های باغچه می‌افتد. دستش را می‌گیرم و بلند می‌کنم . «ای داد! این که مادر فاطمه است. همان بانوی خانه» به رویم لبخند می‌زند و دستپاچه می‌گوید «اینقدر ذوق و شوق دارم که عجله کردم افتادم.» خنده از لبش محو نمی‌شود. دوست دارد به رسم مهمان‌نوازی آذری‌ها سنگ تمام بگذارد. این حسش را قابل احترام می‌دانم.

کارآفرینی زنانه در کوچه‌پس‌کوچه‌های یک روستا

درست روبروی همین کوچه باریک، وارد خانه‌ای با درب قدیمی می‌شویم. خانه محقری که زیر پله‌اش توسط یک بانوی سالخورده، تبدیل به کارگاهی نخ‌ریسی از نخ ابریشم شده است. واقعاً شگفت‌آور است. زیر راه پله یک اتاق کوچک به عرض نهایتاً 3 و طول 4 متر قرار دارد.

از درب ورودی کارگاه باید سرت را خم کنی تا بتوانی وارد شوی. این بانوی کارآفرین، فاطمه سوره نام دارد که کاری کرده کارستان. فاطمه سوره بعد از اینکه همسر و پسر جوانش را از دست می‌دهد، برای اینکه خرج خانواده و نوه‌های یتیمش را تأمین کند، کارگاه نخ‌ریسی ابریشم را در اتاق کوچکی که در حقیقت یک انباری است با دیوارهای گلی راه‌اندازی می‌کند.

گواه کلامم آبگرمکن بلندی است که در گوشه این کارخانه کوچک و در پشت نخ‌های ابریشم قد علم کرده است. بانو فاطمه سوره نیز تقاضای حمایت برای ارتقاء کارگاهش دارد که حقیقتاً می‌توان آن را کارخانه‌ای کوچک در زیر راه‌پله نامگذاری کرد.

دیدار با خانواده‌های کارآفرین و مستعد

مقصد بعدی منزل الهه خانم، دختر نخبه‌ای است که رتبه برتر کنکور کارشناسی ارشد در رشته زیست‌شناسی شده است. دورتادور اتاق بزرگ خانه، بانوان روستایی که چادرهای محلی بر سر دارند نشسته‌اند. اینجا در هر خانه‌ای یک سینی مشترک می‌بینی، شامل گردو و برگ زردآلو که محصول روستا است و البته کاشت جو و گندم نیز در این روستای سرسبز عمومیت دارد و بالاتر از آن تعداد قابل توجهی از بانوان کارآفرین روستا هستند که هنرنمایی می‌کنند، از فرش‌بافی و تولید عرقیجات تا ریسندگی و بافندگی.

ابوالفضل با سن کمی که دارد در مجلس حاضر است و می‌خواهد جلوی خواهرش الهه، نشان بدهد پشت و پناه اوست. نامه‌های اهالی روستا را جمع می‌کند و جلوی دکتر خزعلی می‌گذارد.

فرش دستباف مادرش را نشانمان می‌دهد که با کمک پدر خانواده بافته شده است. ترکیب رنگش فوق‌العاده است و بافت ریزش نشان از هنر اصیل فرش‌بافی در این خطه دارد.

فرماندار اسکو نیز حضور دارد و صحبت‌هایی در مورد مطالبه روستاییان در مورد کمبودهای جاری می‌کند و یک خبر خوب هم می‌دهد، اینکه قبلاً برای مجوز کسب و کار، مردم حدود سه الی چهار ماه معطل می‌شدند اما اکنون نهایتاً ظرف مدت 4 روز مجوزهای کسب و کار صادر می‌شود. این اخبار امیدبخش حاصل تلاش دولت سیزدهم در راستای خدمت به مردم محروم منطقه است.

آنقدر غرق صفای اهالی روستا شده‌ایم که گویا دل کندن از این روستا کار آسانی نیست. دختران جوان و نوجوان کنار هم با چادرهای رنگی ایستاده‌اند و شیوا و رسا حرف‌های زیادی برای گفتن دارند.

حس می‌کنم زیبایی‌ها در سایه خدمت به خلق‌الله است که تماشایی می‌شوند. همان جمله نابی که حضرت آقا فرمودند: «هر جای عالم هستید آن نقطه را مرکز عالم تصور کنید و بدانید همه توجهات به سمت شماست.»

گمان نمی‌کنم اجری بالاتر از خدمت به مردم وجود داشته باشد. چراکه فرمودند «سید القوم خادمهم؛ شرافتمندترین هر قومی خادمان آن قوم هستند.»

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران