جامعهشناس تحسینشده آمریکایی: واشنگتن از «فقیر شدن مردم» ثروتمند میشود
متیو دزموند، جامعه شناس معتقد است که فقیر بودن در ایالات متحده با سایر کشورهای ثروتمند متفاوت است. چرا بسیاری از آمریکایی ها در فقر زندگی می کنند؟ زیرا بسیاری از افراد ثروتمند از آن سود می برند.
به گزارش تسنیم، دزموند در کتاب جدید خود نشان میدهد که چگونه کارفرمایان، مؤسسات مالی و صاحبخانههای آمریکا از خانوادههای کم درآمد پول میگیرند در حالی که خانوادههای ثروتمند فرصتهایی را برای خود احتکار میکنند. او همچنین نشان میدهد که چگونه برنامههای شبکه ایمنی آمریکا نه فقط خیلی خسیس، بلکه ضعیف طراحی شدهاند.
او در پاسخ به اینکه فقر در آمریکا چه تفاوتی با کشورهای همتای آن دارد، گفت: ما چیزهای بیشتری داریم. ما دو برابر نرخ فقر کودکان آلمان و کره جنوبی داریم. از نظر مبارزه با فقر، ما چیزهای کمتری برای دور زدن داریم. ما هرسال سهم بسیار کمتری از تولید ناخالص داخلی خود را در مالیات جمع آوری می کنیم. ما منابع زیادی داریم. تحمل ما برای فقر بسیار بالاست، بسیار بالاتر از سایر نقاط جهان توسعه یافته. نمی دانم این یک باور، کلیشه یا افسانه است. یک بی خانمان را در لس آنجلس می بینید.
یک آمریکایی می گوید، آن شخص چه کار کرد؟ یک بی خانمان را در فرانسه می بینید. یک فرانسوی می گوید: دولت چه کرد؟ چگونه دولت آنها را شکست داد؟ برنامه های دولت به وضوح کار می کند. من زمانی که مردم کوپن مسکن دریافت می کنند با آنها بوده ام. آنها عیسی را می ستایند. روی زانو می افتند. دعا می کنند و می گریند و گریه می کنند. ما شواهد زیادی در مورد مزایای مخارج دولت در برنامه های مبارزه با فقر داریم. اما فقر در مورد استثمار نیز هست. ما همه این برنامه های ضد فقر را داریم که فقر را بدون ایجاد اختلال در آن تطبیق می دهد. آنها ریشه فقر را از بین نمی برند.
او درباره اینکه چه کسی از این استثمار و بی خانمانی یک نفر سود می برد، توضیح داد: بسیاری از ما از آن سود می بریم. منظور من فقط مردی نیست که کمی از شما یا خیلی ثروتمندتر از شما باشد. منظورم خیلی از ماست، کسانی که امنیت و آسایش را در آمریکا با مصرف کالاها و خدمات ارزانی که طبقه کارگر برای ما تولید می کند، پیدا کرده ایم. نیمی از ما در بورس سرمایه گذاری کرده ایم. در بسیاری از مواقع، زمانی که دستمزد کسی پایین و پایین میآید، میبینیم که پساندازمان بالا و بالا و بالا میرود. این دو چیز به هم مرتبط هستند. به بحران مسکن فکر کنید: بسیاری از اوقات، این فقط مالکان شرکتها نیستند که از اجارههای بالا سود میبرند. این صاحبان خانه هستند که ارزش مسکن آنها به دلیل کمبود مسکن بالا نگه داشته شده است.
ثروتمندان از فقرا کاسبی میکنند
او افزود: این ویژگی منحصر به فرد زندگی آمریکایی است. اگر به آلمان بروید، متخصصان زیادی در مسکن اجتماعی زندگی می کنند. انگ نیست آنها شانه به شانه با افرادی زندگی می کنند که ممکن است در مکان بسیار متفاوتی نسبت به وضعیت اقتصادی آنها باشند. در آمریکا بازار مسکن دوشاخه است. برای دو سوم کشور - افرادی که صاحب خانه هستند - بازار مسکن تقریبا معجزه آسا است. مالکیت خانه یک پیشنهاد برنده برای همه نیست. اما برای بسیاری از مردم، این بزرگترین منبع تولید ثروت آنهاست. با کسر وام مسکن و سایر یارانههای مسکن، این یکی از بزرگترین تغییرات در کد مالیاتی است. وقتی صاحب خانه هستید، اجاره بها افزایش نمی یابد.
او در پاسخ به این سوال که محله های ثروتمند چگونه با ورود خانواده های فقیرتر مبارزه می کنند، گفت: نمیدانم تا به حال به جلسه هیئت منطقهبندی رفتهاید که در آن مردم درباره مسکن مقرون به صرفه بحث میکنند یا خیر. این به شما نشان می دهد که چقدر کار و تلاش و زور برای دفاع از جدایی طلبی صرف می شود. افرادی که در آن جلسات حاضر می شوند واقعاًنماینده جامعه گسترده تر نیستند. آنها تمایل دارند سفیدتر، ثروتمندتر، و به احتمال زیاد صاحب خانه شوند. این موضوع جالبی است که در آن یک فرآیند دموکراتیک نتیجه ای غیر دموکراتیک دارد، زیرا نمایندگی در این مورد دفاع از وضعیت موجود است.
دزموند در این باره گفت: این به انتخاب خلاصه می شود. چاره ای نداری، گیج میشی آیا برای مسکن مستاجران فقیر هزینه اضافی دریافت می شود؟ شواهد واقعا قوی وجود دارد که می گوید پاسخ مثبت است، زیرا آنها چاره دیگری ندارند. آنها از مالکیت خانه خارج شده اند. آنها از خانههای عمومی محروم شدهاند، زیرا لیستهای انتظار در سالها و حتی دههها در حال گسترش است. آنها از سایر انواع کمک های مسکن محروم شده اند، زیرا از هر چهار خانواده ای که واجد شرایط دریافت آنها هستند، فقط یک نفر هر نوع کمکی دریافت می کند. بنابراین آنها باید بهترین گزینه های بد را انتخاب کنند. آنها در پایین بازار اجاره میدهند و هنوز بخشهای زیادی از درآمد خود را تقسیم میکنند.
دزموند درباره این موضوع که مسئله مسکن چقدر به این که میل سفیدپوستان به نداشتن سیاهپوستان در محلههایشان، نداشتن بچههای سیاهپوست در مدارسشان ارتباط دارد، گفت: نوشتن کتابی به نام فقر توسط آمریکا بدون نوشتن کتابی درباره نژادپرستی غیرممکن است. بسیار مهم است. خیلی زیاد. یکی از مهمترین چیزهایی که فقر سیاهپوستان و فقر سفیدپوست را متفاوت میکند، جداسازی نژادی است. در آمریکای سفیدپوست، هیچ معادلی برای محلههای فقیرانه و غیرقابل تفکیک وجود ندارد که بسیاری از خانوادههای سیاهپوست در آن قرار دارند. خواندن تاریخچه جداسازی در دهه 1950 یا 1930 جالب است. جدایی طلبان دقیقا از همان استدلال هایی استفاده کردند که ما امروز انجام می دهیم. آنها در مورد ارزش اموال، مدارس و جرم صحبت می کنند.
فقیر شدن مردم، کسب و کار آمریکاست
او می گوید: من با نیت ویلمرز در MIT مطالعهای انجام دادم که نشان داد مالکان در محلههای فقیرنشین بیشتر از مالکان در محلههای مرفه درآمد ندارند و دو برابر هزینه می کنند که من را عصبانی کرد. وقتی تحقیقاتم را برای Exicted شروع کردم، به این فکر کردم که چرا می خواهید یک پارکینگ تریلر بخرید؟ صاحبخانه پارکینگ خانهای که در آن زندگی میکردم به من اجازه داد تا لیست کرایههایش را ببینم. او سالانه بیش از 400 هزار دلار از مخارج به خانه می آورد و فقیرترین پارک تریلر در چهارمین شهر فقیر آمریکا را اداره می کرد. چک کردم ببینم غیرعادی است یا ملی. و این یک الگوی ملی بود. دلیل اینکه فکر میکنم این یک خبر بزرگتر نیست این است که در سانفرانسیسکو، دی سی، یا سیاتل، مکانهایی که همه ما در آن زندگی میکنیم، چنین نیست. بهتر است در سوهو صاحبخانه باشید تا برانکس جنوبی. اما در میلواکی، کلیولند، بوفالو، پیتسبورگ برعکس است.
این کتاب اشاره می کند که موسسات مالی، بازار مسکن و بازار کار ما همگی از خانواده های کم درآمد پول در می آورند. دزموند می گوید: طبق محاسبات من، مؤسسات مالی روزانه 61 میلیون دلار از جیب فقرا به عنوان کارمزد بیرون می کشند - فقط کارمزد، تا آنها بتوانند به پول خود دسترسی داشته باشند. اغلب این فقط یک استثمار مستقیم است. بانک ها مجبور نیستند کارمزد اضافه برداشت را دریافت کنند. این کاری نیست که آنها برای روشن نگه داشتن چراغ ها انجام دهند. این کار یک منبع درآمد باورنکردنی است. افرادی مانند من و شما از آن سود می بریم، زیرا ما حساب های جاری را رایگان دریافت می کنیم که توسط هزینه های اضافه برداشت دیگران تامین می شود. تنها 9 درصد از کاربران بانک ها 84 درصد از این هزینه ها را پرداخت می کنند، یعنی 11 میلیارد دلار در سال. کارمزد وام روز پرداخت و کارمزد نقد چک بخشی از آن است، اما هزینه های اضافه برداشت بیشتر است. این فقط مربوط به چکفروشیها با تابلوهای قرمز روشن در محلههای فقیرنشین نیست. این موضوع همچنین در مورد بانک هایی است که من و شما استفاده می کنیم، است.
او در مورد نقد خودش از اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده که معمولاً یکی از بزرگترین و مؤثرترین برنامه های آزمایش شده آمریکا در نظر گرفته می شود، گفت: شواهد قوی دال بر کاهش دستمزدها وجود دارد. این برای خانواده ها بسیار مفید و حیاتی است، با توجه به رفتاری که در بازار امروز به آنها داده می شود. اما به علت اصلی مشکل حمله نمی کند. ما بازار کار خود را نداریم.
نه تنها فقر بیشتری در آمریکا وجود دارد، بلکه فقر در آمریکا متفاوت است
در موضوع اخراج، من به دنبال این زنی که به آن آرلین میگفتم، رفتم. پس از یک بار اخراج، او شروع به درخواست برای مسکن کرد. او برای 20 آپارتمان درخواست داد. سپس 40 آپارتمان. بعد 60. بعد 80. حساب میکردم و اون در هیچ کدام قبول نشد. بالاخره برای بار 90 گفت قبول شد. او 89 بار رد شد قبل از اینکه بله بشنود. رد شدن، رد شدن، رد شدن، رد شدن، رد شدن، پس از اینکه کسی از شما بخواهد در مورد آموزش شغلی فکر کنید؟ یا حتی در کنفرانس والدین و معلمان فرزندتان حاضر شوید؟ فقر فقط از ذهن شما مالیات می گیرد. ذهن شما را تسخیر می کند. این برای بحث سیاستی ما بسیار حیاتی است، زیرا بسیاری از اوقات ما علیت معکوس داریم. مردم می گویند، اگر می خواهید از فقر خلاص شوید، شغل بهتری پیدا کنید و تصمیمات بهتری بگیرید. اما شواهد این است که به محض اینکه یک طبقه زیر افراد داشته باشیم، آن موقع است که آنها می توانند شروع به خودگردانی کنند. من عاشق تحقیقات بهداشتی هستم در مورد اینکه وقتی ایالت ها حداقل دستمزد را افزایش می دهند چه اتفاقی می افتد. مردم سیگار را ترک می کنند. نوزادان آنها در بدو تولد سالم تر هستند. هزینه های بی توجهی به کودک کاهش می یابد.
در چند سال گذشته، پس از چندین دهه پیشرفت کندتر، شاهد کاهش شدید نرخ فقر بوده ایم. چگونه و چرا این اتفاق افتاد؟
در طول همه گیری کووید، ما این امداد باورنکردنی و جسورانه را دیدیم که از زمان جنگ علیه فقر و جامعه بزرگ بینظیر بود. اگر به اعتبار مالیاتی تمدید شده برای کودکان نگاه کنید، طی شش ماه فقر کودکان را 46 درصد کاهش داد. اگر به کمک های اضطراری اجاره نگاه کنید، نرخ اخراج به کمترین میزان ثبت شده کاهش می یابد. اگر به درآمد خانواده ها در نیمه پایین توزیع نگاه کنید، پس از رکود بزرگ، بهبود آنها 10 سال طول کشید. این بار یک سال و نیم طول کشید. من این را به عنوان شواهدی باورنکردنی میدانم که نشان میدهد هزینههای قوی دولت چه میتواند انجام دهد. اما آن چیزها از بین می روند. ما دوباره شاهد اخراج ها هستیم. ما شاهد افزایش دوباره نرخ فقر هستیم. این باید ناراحت کننده باشد.
آیا فکر میکنید واکنش سیاستگذاری به رکود کووید، نحوه درک ما از فقر در آمریکا را تغییر داد؟
دزموند گفت: وقتی کووید شیوع پیدا کرد، ما بلافاصله نگران بحران اخراج شدیم. وکلای مدافع شروع به بحث برای توقف اخراج کردند. حتی فعالان لیبرال فکر می کردند که این هرگز اتفاق نخواهد افتاد. یک ایالت از آن گذشت. ایالت دیگری از آن گذشت. مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری آن را تحت دولت ترامپ تصویب کردند. طبق یک مطالعه از دوک، این اتفاق تقریبا یک سال طول کشید و نرخ مرگ و میر ناشی از کووید را 11 درصد کاهش داد. این تصور ما را در مورد آنچه ممکن است کاملا تغییر داد.
مائده فشمی، خبرنگار بینالملل
انتهای پیام/