دغدغه‌های یک شاعر افغانستانی در «بلخ و نیشابور»


دغدغه‌های یک شاعر افغانستانی در «بلخ و نیشابور»

کتاب شعر «بلخ و نیشابور»، سروده سیدحکیم بینش، در قالب مجلدی از مجموعه شعر امروز افغانستان از سوی مؤسسه شاعران پارسی‌زبان منتشر شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مؤسسه شاعران پارسی‌زبان در چند سال گذشته کوشیده با انتشار و توزیع مجموعه‌ای از شاعران جوان و پیشکسوت، پلی برای پیوند بیشتر میان فارسی‌زبانان باشد. در همین راستا، این مؤسسه به تازگی کتاب «بلخ و نیشابور»، مجموعه‌ای از سروده‌های سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی، را روانه کتابفروشی‌ها کرده است. 

بینش که از شاعران مهاجر افغانستانی به شمار می‌آید که از دهه 60 در ایران ساکن است، در این اثر مجموعه‌ای از شعرهای خود در موضوعات مختلف از جمله آیینی، اجتماعی و عاشقانه را عرضه کرده است. علیرضا قزوه، شاعر و پژوهشگر، در بخشی از این کتاب، شعر او را صدای مردم افغانستان می‌داند و می‌نویسد: سیدحکیم بینش از شاعران خوب افغانستان است که در قالب غزل، آثار قابل اعتنایی آفریده است. شعر او نیز همچون شعر دیگر شاعران افغانستان از تار و پود درد و رنج است و انعکاس مصائب مردم نجیب و پاک آن سامان است. 

در شعر بینش، در کنار پرداختن به موضوعات روز افغانستان در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی، می‌توان ردپایی از دغدغه‌های شاعر برای ایجاد همدلی بیشتر میان فارسی‌زبانان و ایجاد یک وطن فارسی را نیز دید. سروده‌هایی که در ادامه منتشر می‌شود، از جمله اشعار این شاعر خوش‌قریحه افغانستانی است:

برای شکریه، دختر هفت ساله‌ای که با پرپرشدنش جنبش تبسم راه افتاد

روزهای بد و خوب

یک شروع قشنگ در راه است، بعدِ پایانِ تلخِ این پاییز
در زمستان شکوفه می‌خندد، در دو چشمانِ از خدا لبریز

روزهایم اگر کمی تلخ‌اند، دست‌هایم اگر کمی سردند،
ناگهان مثل روزهای بدم، می‌رسد روزهای خوبم نیز

بعدِ فرخنده، شهر زیبا نیست؛ بعد شکریه کوچه‌ها مردند
گربه‌ها می‌کنند آمد و شد، کوچه در کوچه چشم پنجره هیز

شهر ما شهر مردگان واری است، چشم‌هامان دو گور تاریک‌اند
بی تبسم اگر به سر ببری، از تبسم اگر کنی پرهیز

یک زمستان سرد در راه است؛ من زمستان خوب می‌سازم
با همین کفش‌های معمولی، می‌خورم مثل کودکی‌ها لیز

کوچه بیدار می‌شود هر صبح، با قدم‌های استوار شما
پیش از آن روی شاخه گنجشکان، بیت خوانند: «شهر جان، برخیز!»

***

بهانه

شعری بگو که دَر بدهی تکیه‌خانه را
مانند خیمه‌گاه، دل پر بهانه را

بنویس باز کودک شش‌ماهه، خنده‌اش
تشدید کرده زمزمۀ کودکانه را

تیر سه شعبه، کودک و...، نقاش من، بکش
لبخند پرپر و بغل مادرانه را

دیگر به خیمه‌گاه، ستونی نمانده است
تا کوهِ صبر تکیه دهد باز شانه را

خواهر، بیا و بوسه بزن بر رگان من
یعنی تمام کن غزل عاشقانه را

یک طفل در میان گلستان آتش است
شاید که خواب برده گل نازدانه را

شب پهن کرده دامن خود را به دشت‌ها
لبخند عشق مست کند تازیانه را

قرار است مراسم رونمایی از این کتاب با حضور جمعی از اهالی فرهنگ فارسی‌زبان از کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان جمعه، 15 اردیبهشت‌ماه، به صورت مجازی برگزار شود. 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران