مروری بر آداب نوروزی در دورههای مختلف اسلام
طبق گزارشهای مورخان، ضرب سکه، انجام بازیهای مختلف، پختن و توزیع شیرینیجات مخصوص، تبادل هدایا و برپایی ضیافتهای گسترده از آداب نوروز در دورهی اسلامی بوده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، یکی از کتابهای قابل تاملی که در ماههای پایانی سال گذشته منتشر شد، کتاب «جشنهای اسلامی شیعی در ایران» نوشته محسن حسام مظاهری بود که نشر آرما آن را به بازار کتاب فرستاد. آنچه که در ادامه میخوانید برشی از مبحث نوروز این کتاب است:
جایگاه برجستهی نوروز در فرهنگ ایرانی را از آنجا میتوان دریافت که آنها این جشن را حتی پس از ورود اسلام نیز رها نکردند. نوروز از معدود جشنهای ایرانی است که در دورهی اسلامی نیز با شکوه فراوان ادامه یافت و حتی با نام «نیروز» به حوزهی اعراب مسلمان هم اشاعه پیدا کرد. تا آنجا که حتی خلفای مسلمان سنت بار عام شاهان ایران باستان در نوروز را هم پی گرفتند. یعقوبی در ذکر اخبار دورهی خلافت عمر بن عبدالعزیز نوشته است که وی «هدیههای نوروز و مهرگان را بپذیرفت». این نشان میدهد در دورهی اموی دو عید ایرانی مذکور رسمیت داشته و سنت اعطای هدیه به خلفا برقرار بوده است.
در خلافت عباسیان، جشنهای این دو عید احیا شده و بهخصوص در دورهی متوکل عباسی به اوج شکوفایی رسید؛ تا بدانجا که به تعبیر بحتری: «ان یوم النیروز عاد إلى العهد الذی سنه أردشیر». در آن مقطع، نوروز از اعیاد رسمی بهشمار رفته و جشن مفصلی در دربار برپا میشد که در آن اعیان و اشراف و نمایندگان طبقات مردم هدایای گوناگونی را به خلیفه پیشکش میکردند. در این امر، امرای ایرانی آلبویه و نیز بدنهی ایرانیان شاغل در دستگاه دیوانی خلافت نقش چشمگیری دارند. طبق گزارشهای مورخان، ضرب سکه، انجام بازیهای مختلف، پختن و توزیع شیرینیجات مخصوص، تبادل هدایا و برپایی ضیافتهای گسترده از آداب نوروز در دورهی اسلامی بوده است. جالب است که حتی قرمطیان، در اواخر عهد عباسی، نوروز و مهرگان را تنها ایام روزه میدانستند . گرامیداشت نوروز منحصر به حوزهی مرکزی خلافت اسلامی نبوده و حتی دولتهای مستقل در نقاط دورتر نیز بدان اهتمام داشتند. مقریزی در خطط از نوروز بهعنوان یکی از اعیادی که امرای فاطمی بهطور رسمی جشن میگرفتند یاد کرده و روشنکردن آتش در شب نوروز و آبپاشی در روز آن را از آداب این جشن چندروزه در مصر آن دوره ذکر کرده است .
مخالفان نوروز و فتوایی برای مندس شدنش!
از همان مقطع روایت اسلامی و بعدتر شیعی از نوروز هم پدید آمد و روایاتی در فضیلت این روز و آداب تکریم آن (ازجمله روزهداری، پوشیدن لباس نیکو و ادعیه و نماز مخصوص) در منابع حدیثی شیعه و سنی راه یافت . حتی کتابهایی مستقل توسط علمای اسلامی درباب نوروز نگاشته شد که از آن جمله الاعیاد و فضائل النیروز اثر صاحب بن عباد را میتوان نام برد. البته گرامیداشت اعیاد ایرانی و بهخصوص نوروز، در بین عالمان مسلمان مخالفانی هم داشت که غزالی از مشهورترین آنهاست. وی در کیمیای سعادت ذیل بحث از منکرات بازار، تلویحاً به رونق آیین نوروز و سده در ایران پس از اسلام بهگونهای که اشیاء مخصوص آن «چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین» در بازار به فروش میرسیده، اشاره کرده است و به تقبیح آداب و رسوم این اعیاد از باب آنکه «شعار گبران» اند پرداخته و نهایتاً فتوا داده است که «نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام آن نبرد»...
وقتی نوروز رنگ شیعی گرفت
در منابع شیعی نخستینبار در مصباح المتهجد طوسی روایت فضیلت نوروز آمده است . در دولت صفوی، روایت اسلامی با صبغهی شیعی از نوروز توسعهی فراوان یافت. مشهورترین روایت در این باب، روایت معلی بن خنیس از اصحاب خاص امام صادق است که تفصیل آن را مجلسی در بحار الانوار آورده است ؛ روایتی که صبغهی شیعی غلیظی دارد و نوروز را نه یک عید ایرانی، بلکه سنتی دیرپا و دینی که درواقع به ائمه و شیعیان تعلق دارد، معرفی میکند...
گزارشهای سفرنامهنویسان نیز نشان میدهد در دورهی صفوی، نوروز رنگ شیعی گرفته و با باورهای مذهبی تودهی مردم پیوند خورده بود؛ پیوندی که محتمل است خاستگاه شعوبی داشته باشد. ازجمله تهونو و دو شینون گزارش کردهاند که ایرانیان در آن دوره معتقد بودند واقعهی غدیر در نوروز رخ داده است و بههمیندلیل این روز را جشن میگرفتند. شاردن نیز به باور رایج تقارن غدیر با نوروز اشاره کرده و ریشهی آن را تحکیم پایههای نوروز دانسته است.
این روایت در دورهی قاجار نیز ادامه یافت و نوروز جایگاه خود را بهعنوان مهمترین جشن ایرانیان حفظ کرد. در دورهی پهلوی نیز گرچه با چرخش گفتمان رسمی به باستانگرایی از سویههای مذهبی نوروز در ادبیات رسمی کاسته شد اما جایگاه این جشن همچنان در اقشار مختلف جامعه محفوظ ماند. پس از پیروزی انقلاب، مجدداً روایت اسلامی شیعی از نوروز ترویج شد.
انتهای پیام/