شأن فرهنگ غنیِ ایرانی، پخش و تولید برنامههای «وارداتی» نیست / غرب محصول نمایش آثار هالیوودی در کشورمان را درو کرد
شأن فرهنگ غنیِ ایرانی تولید برنامههای «وارداتی» در تلویزیون نیست. برخی میگویند غربیها از طریق شبکههای مجازی آمدند، اما آنها محصول ما را درو کردند. ما بودیم که بذر ضد فرهنگها را کاشتیم. این موج نا آرامیها محصول عملکرد ضعیف تربیتی و آموزشی ماست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، وقتی به فرهنگ فعلی جامعۀ و دستاوردهای تربیتی آن نگاهی میاندازیم، مشاهده میکنیم فاصلۀ زیادی با ارزشهای دینی و ایرانی یافته و بلکه باید گفت در برخی از عرصههای فرهنگ، جز پوستهای باقی نمانده و یا به کلی واژگون شده است. فرهنگ تبرّج، چشم و همچشمی، راحتطلبی، فرهنگ پوششهای نامتعارف، دنیاگرایی و آخرتگریزی، هزینههای نامتعارف ازدواج، سختگیری در امر ازدواج و بسیاری دیگر از ضد فرهنگها که گاهی در مردم بروز مییابد و گاهی در مسئولان جامعه رسوخ کرده است، مانند ریاستطلبی، فرهنگ اشرافیت، فامیلگرایی و عدم شایستهسالاری، ترویج ربا، تولید فاصلههای طبقاتی و ...
در این شرایط است که باید نسبت به تولیدات فرهنگی بهخصوص در میان محصولات تلویزیونی و سینمایی نگاهی عمیقتر داشته باشیم. این درحالی است که شاید بعضاً سؤال شود تولیدات تلویزیونی یا سینمایی چه ارتباطی با فرهنگ جامعه دارد؟ که پاسخ باید گفت رسانهها و بطور کلی محصولات فرهنگی میتواند، فرهنگ هر جامعهای را جهت دهی متناسب با پیام بسته بندی شده در این نوع از محتوا کند. چرا که یکی از عرصههای اثرگذار و بلکه مهمترین عرصهها در فرهنگ جامعۀ گوشه و کنار دهکده جهانی، بستر سینما و تلویزیون است.
این ارتباطات تاجایی پیش رفته که برخی از کارشناسان براین باورند که ضعف و قوت فرهنگ هر جامعه بستگی به تولیداتی دارد که در این دو بستر رسانهای تولید و پخش میشود. به عنوان مثال بسیاری از منتقدان تاکید دارند اثرگذاری سریال در فرهنگ عمومی جامعه حتی بسیار بالاتر از سینماست چون مخاطبان هنگام دنبال کردن این محتوا به نوعی با آن همذات پنداری کرده و دورهای از عمر خود را سپری میکنند که ناخوادآگاه باعث نهادینه شدن برخی رفتارها، آداب و البته پیامهای موجود آن محتوا خواهد شد.
به این ترتیب دور از واقعیت نیست که بگوییم نبض حیاتی فرهنگ جوامع را رسانهها شکل میدهند که در این بین تلویزیون و سینما نقش کلیدیتر نسبت به سایرین را ایفا میکنند. چرا که همزمان گوش و چشم و احساسات و عواطف انسان را در قبضۀ تصرف خود در میآورد و آنها را همسو با اهداف خود میکند.
از این رو رسانه است که میتواند یک ارزش فرهنگی را در جامعه نهادینه و یا تضعیف کند. بنابراین لازم است ارزیابی کلی به تولیدات سینمایی و تلویزیونی داشته باشیم. در این باره با علی انتظاری، دانشیار جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو نشستیم.
تسنیم: اگر بخواهیم یک ارزیابی کلی از وضعیت سبک زندگی اسلامی در رسانه ملی داشته باشیم، نظر شما در این زمینه چیست؟
تا زمانی که بین صدا و سیما، دانشگاهها و حوزههای علمیه ارتباط برقرار نشود، نمیتوانیم به آینده خوشبین باشیم و به قول معروف امیدی به اصلاح مشکلات نیست. شاید چنین ارتباطی باشد، اما خروجیها گویای آن است که یا چنین پیوندی وجود ندارد و یا آورده مناسبی نداشته است. مؤلفههای سبک زندگی ایرانی اسلامی را باید شناخت و تمایز آن با سبک زندگی غربی و سکولار را درک کرد. به نظر میرسد، در محتوای تولید شده فعلی صدا و سیما و سینما روی این مبناها کار نکرده و مطالبهای هم در این راستا انجام نشده. بنده معتقدم برای اصلاح روند باید مسیر نقد منصفانه باز باشد.
حوادث اخیر نشان داد نمره قابل قبولی در امر تربیت نداشتیم
تسنیم: درباره لزوم شناخت و توسعه مؤلفههای سبک زندگی از طریق رسانه سخن گفتید. بهطور قطع باید مورد به مورد بررسی کرد که عملکرد صدا و سیما و سینما در ساحتهای مختلف چگونه بوده است. شما چه مؤلفههایی را شاخص اصلی رسانهای ما در بحث سبک زندگی میدانید؟
یکی از مؤلفههای مهم در این سبک زندگی، بحث استقامت است « فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَک »؛ یعنی «پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)». به این معنا که هر کاری میکنیم، باید در راستای پرورش استقامت باشد. آنچه در این ماجراهای اخیر بین قشر جوان و نوجوان شاهد بودیم، نداشتن استقامت بود. مثل استقامت در برابر سختیها یا استقامت در برابر هجمههای رسانهای دشمن و یا استقامت در برابر ناهمگونی با جهان و محیط پیرامون. البته صرفاً مقصر یک نهاد مثل صدا و سیما نیست. بلکه بستر آموزش و پرورش یا دانشگاه فضای مناسبی را برای رشد فراهم نیاورده است. این ماجرای اخیر نشان داد نهادهای فرهنگی و آموزشی ما نمره قابل قبولی را در امر تربیت نگرفتند، منتها فعلاً روی کلام ما با سینما و صدا و سیماست.
یکی از مسائل دیگر این است که در رسانه ملی ایران را تنها کشوری نشان دادند که پایبند به ارزشهاست و بقیه ضد ارزش هستند. ببینید بنده در آمریکا زندگی کردم و دیدم در همان جا آدمهایی هستند که غیرت و عفت را قبول دارند و ضد جریان حاکم هستند. وقتی شما شنیدید در قطر یک گروههایی هستند که به حجاب خانمهای توریست تذکر میدادند، تعجب نکردید که دولت قطر تذکر حجاب میدهد؟! چرا تعجب میکنیم؟ چون تصور میکردیم ارزشی مثل حجاب فقط برای خودمان مهم است. کاش ما در فضای رسانهای کاری میکردیم که امثال نظام استکبار و استبداد و استعمار را در اقلیت نشان میدادیم و طرفداران دین و دیانت و ارزشها را در اکثریت.
راهبرد جنگ ترکیبی دشمنان آسیب زدن به جوانان است
میخواهیم آمریکا را بد نشان دهیم، تمام بدیهای هالیوود را در زندگی غربیها تسری میدهیم و همه دنیا را فاسد نشان میدهیم. وقتی ما مدافع آزادگان دنیا باشیم و آنها را تافته جدابافته از سیستم فاسد نظام غرب نشان دهیم، به مرور زمان طرفدارانی جذب خواهیم کرد. این ترفند همان اقدامی است که اکنون رسانههای نیابتی فارسیزبان در آن سوی آبها با کشور ما انجام میدهند. تکیه کلام آنها این است که به مخاطب القاء میکنند "بین مردم و حکومت تقابل و تضاد ایجاد کردند" . این موضوع و این رویکرد را قبلاً در بین مدیران صدا و سیما مطرح کردیم، اما تفاوتی قائل نشدند. باید با ساخت مستندهایی جذاب؛ تمام حقیقت غرب را نشان داد و نگاه یکسویه نداشته باشیم.
دایره بازیگری باید گستردهتر میشد تا سلبریتی بازی در نمیآورد
تسنیم: به نظر میرسد یکی از مشکلات صدا و سیما گسترش کمی شبکههاست طوری که خودش را در مخمصه آنتن قرار داده است، این پیشفرض را قبول دارید؟
همین طور است. وقتی 10 تا شبکه داشته باشی، اضطرار تو به اندازه همان شبکههاست. در این صورت هرچه دست داری روی آنتن میفرستی. در این بین سبک زندگی را در خطر میبینید. وقتی فیلمهای هالیوودی را از تلویزیون پخش میکنید، سبک زندگی مورد چالش قرار میگیرد. شما سانسور میکنید، اما سبک زندگی آن برقرار چون لایههای زیرین فیلم که تغیری نکرده است.
البته گفته بنده به این معنا نیست که این رسانه در اقدامات کلاً منفی عملکرده باشد، بلکه در مواردی خوب عمل شده است، اما در نگاه کلی عملکرد قابل قبولی نمیبینیم. صدا و سیما میبایست در این زمینه اقداماتی انجام میداد که افراد صالحتری در فیلمنامهنویسی، داستاننویسی و بازیگری حضور پیدا میکرد و دایره بازیگری متنوعتر و گستردهتر میشد. آن وقت چند تا سلبریتی برای نظام بازی در نمیآوردند. چون فکر میکنند جایگزین ندارند. چه کسی این نقش را باید ایفا میکرد؟
شأن فرهنگ غنیِ ایرانی تولید برنامههای «وارداتی» نیست
یک مسئلهای که در عملکرد رسانهای وجود دارد، این است که نمیتوانیم در زمین غربیها با تواناییهای خودشان مسابقه دهیم. باید تواناییهای خودمان را بشناسیم. ما بر اساس سبقه تاریخی و فرهنگیمان میتوانیم توپ و میدان را دست بگیریم. مانند اینکه فوتبال اصلش برای غربیهاست و ما مدام سعی میکنیم میدان آن را دست بگیریم، در حالی که استعداد آن را در سطح بینالملل نداریم. مدام هم هزینههای گزاف متحمل جامعه میکنیم، اما بازدهی خوبی نگرفتیم، اما به جای آن میتوانستیم روی کشتی سرمایهگذاری کنیم. مانند برخی کشورها که با وجود اینکه قطب قدرت جهانند، اما فوتبال برایشان اولویت چندم است. چرا خودمان را در میدانی قرار میدهیم که در آن زمینه قوی نیستیم؟ ما در فلیمنامهنویسی و داستاننویسی و کارهای نمایشی به گرد پای آنها نمیرسیم. بزرگترین رماننویسها غربیها هستند. ما کجا قوت داریم؟ ما در سابقه تمدنی خودمان جستجو میکنیم، مثلاً یک چیزی به نام مسابقات مشاعره میبینیم. توان ایرانیها شعر است. وقتی در شعر توانمندیم، یک مسابقه مشاعره جذاب اجرا کنیم نه اینکه به سمت تولید برنامههای وارداتی روی بیاوریم. شأن فرهنگ ایران را با تولید برنامههای وارداتی تضعیف نکنیم؛ لذا تولید برنامههای «وارداتی» در تلویزیون با سابقۀ تمدنیمان تضاد دارد.
ما حتی در داستانها کم توجه بودیم. یک بار داستان «حسین کُرد شبستری» را از ابتدا تا آخر خواندم. دیدم چقدر مهیج و پر دامنه و گسترده است! چقدر میشد کارتن و فلیمها و سریالهای متنوع ساخت! متأسفانه هیچ کس توجه نکرده است. کُرد شبستری 120 سلاح داشت. هر کدام از اینها جذاب است. سفری که به چین داشت، به قدری رازآلود و زیبا است که بسیاری فیلم عامهپسند میتوان از آن ساخت. اگر صدا و سیما توجه نکند، انتظار داریم هنرمندان بروند؟! پوریای ولی را داریم، اما خیلی بیشتر از این داریم. در تاریخ تمدن ایرانی اسلامی ما دریایی از این ذخایر را داریم که بسیار کم از آن بهره گرفتیم، اما خیلی بیشتر میشد کار کرد. میتوانستیم بازیهای رایانهای تولید کنیم.
مردم ما تقابلی بین دین و ملیت احساس نمیکنند
رویکرد مقام معظم رهبری اینگونه است که همیشه به جنبههای ملی در کنار جنبههای دینی نگاه میکنند. جنبههای ملی را مقابل جنبههای دینی در نظر میگیرند. مثل اینکه شب یلدا که ریشه دینی ندارد و نهفته در تمدن ماست، نادیده نمیگیرند و به آن جنبه دینی میدهند. با همین نگاه شاهنامه فردوسی را نمیتوان نادیده گرفت. اگر به فکر تقویت این فرهنگها و دستاوردها نباشیم سراغ ولنتاین و هالوین و .. میروند. اساساً مردم ما تقابلی بین دین و ملیت احساس نمیکنند و بلکه فرهنگشان را ممزوج به دین کردند. ما سبک زندگی اسلامی غیر انقلابی هم داریم. اسلامی بودند و انقلابی نبودند. در متن حوزههای علمیههای نیز این مسئله به وفور دیده میشود.
چالش «مستربین» و «حنا دختر مزرعه»
تسنیم: شما اشارهای به اثرگذاری منفی سبک زندگی غربی در جامعه ما داشتید. سبک زندگی که سالهاست از طریق فیلم و سریال به جامعه ما تزریق میشود. این امر چه مقدار سبب اضمحلال فرهنگ ما میشود؟
رویکرد غرب به خانواده اساساً رویکرد تضعیفکننده بود. آنها از ابتدا اهتمام داشتند بر اینکه خانواده متشکل از زن و شوهر و یا فرزندان و پدر و مادر است. اما بر اساس تعریف جدیدشان، خانوادۀ غیر طبیعی و غیر فطری هم داریم. تمام اهتمام غرب این بود که این موضوع را در اذهان جا بیندازد تا نشان دهد خانواده صرفاً طبیعی و فطری نیست. یکی از عرصههای آنها انیمیشن بود که دهۀ شصت با موجی از فیلمهای ژاپنیها مواجه شدیم. ظاهرش خانواده بود، اما درونش ضد خانواده است.
پشت صحنۀ این برنامهها هم غرب بود. اگر جوانانی میبینیم که به ازدواج علاقه ندارند، محصول همین نمایشهاست. شما حتی در گذشته کارتنها محتواهایی به ظاهر موجه میبینید، اما در باطن خود ضد فرهنگ است، مثل «حنا دختری در مزرعه». دختری که در هر مزرعه کار میکند، دختر آنها میشود. یا سریالهایی مثل «بابالنگ دراز» با این همه سانسوری که دارد، ضد خانواده است. یا فیلمهایی که در داخل ساخته شد مثل فیلم «جوانی» اصغر فرهادی. در این فیلم چهار پنج مرد کنار هم زندگی میکنند. این مسئله نشان میدهد از ابتدا عقل سلیم و درایت لازم در متولیان امر نبود. در هر صورت همگان میدانیم که ساختار خانواده باید بر اساس فطرت بشری باشد به این معنا که زن و شوهر با هم زندگی میکنند و تولید نسل میکنند. پایۀ اجتماع با ازدواج است. جالب است بدانیم حتی در فیلمی مثل «مستربین» حمله به وادی مقدس خانواده است. او ارتباط با زن را ناخوش میداند.
غرب با ابزار رسانه محصول تربیتی خودمان را درو کرد
خود آمریکا هم سریالهای بسیاری با همین سبک و سیاقهای ضد فرهنگ تولید کرده است. کسانی که در غرب در حوزه خانوادۀ فطری یا طبیعی کار میکنند، نسبت به سیاستهای نظام سرمایهداری در اقلیت هستند. همین «همباشیها» نتیجه هجومی است که به ساحت خانواده وارد شده است. اولین قربانی آن نیز خود آمریکا است. بالای 60 درصد «همباشی» دارند. در این فرآیند، عملاً تزویجی اتفاق نمیافتد. آثار سینمایی آنها عنوانهای خانوادگی دارند، اما ساختارهای طبیعی را واژگون کردند. غربیها القاء کردند خانواده فقط زن و مرد نیست و میتواند قالبهای دیگری به خود بگیرد.
و اما سخن آخر...
آنچه اکنون در جامعه میبینید و از آن بدتر، در زیر زمین جامعه میبینید، حاصل برونافشانی آنچه بود که در لایههای تربیتی جامعه بود. این موج نا آرامیها محصول عملکرد دستگاههای مختلف آموزشی، فرهنگی، تربیت و رسانهای است؛ آموزش و پرورش، صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت علوم و سایر رسانهها. غربیها از ضعفهای ما استفاده کردند. ما در رسانه اولویت اولمان سیاست است نه دین و فرهنگ. شما صفحات اول روزنامهها و رسانههای برخط را مرور کنید، بر این واقعیت تلخ پی میبرید. برخی میگویند غربیها از طریق شبکههای مجازی آمدند، اما آنها محصول ما را درو کردند. ما بودیم که بذر ضد فرهنگها را کاشتیم، آنها از انحرافات ما استفاده کردند. اگر جامعهای هوشمند باشیم، هیچ وقت دشمن نمیتواند نفوذ کند؛ كَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوصٌ 1 جامعهای که در ارزشها قوی باشد، به قدری محکم است که هیچ کسی نمیتواند نفوذ کند. روزنه نفوذ را ما ایجاد کردیم.
--------------
پاورقی:
1. إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوصٌ ؛ خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند گوئی بنایی آهنیناند. (صف 4)
انتهایپیام/