چرا توافق ایران و عربستان در پکن مهم است؟ / توافقی راهبردی در آستانه تولد جهان جدید
تغییر محل امضای توافقات صلح از وین به پکن، به معنای تغییر بنیادین در جایگاه اثرگذاری آمریکا در منطقه است و میتوان این رخداد را در کنار جنگ اوکراین و همهگیری کرونا، مقدمه «تولد جهان جدید» بنامیم.
گروه اندیشه تسنیم- علی محمولی:جمعه روز مهمی در ثمردهی تعامل نزدیک میدان و دیپلماسی بود؛ از توافق عادیسازی روابط بزرگترین رقبای ژئوپولتیک آسیا تا سقوط آزاد دلار و نهایی شدن قرارداد خرید جنگنده سوخو 35 و ادعای انتقال برخی تسلیحات غنیمتی ناتو از روسیه به ایران. اما چیزی که مانند بمب خبری بر صدر اخبار جهان ظاهر شد، توافق جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی بود.
توافق عادیسازی روابط پس از هفت سال افزایش تنش با سعودی را میتوان از سه جنبه بررسی کرد: آینده روابط دو کشور، اثرات توافق بر دشمنان ایران و تاثیر جهانی آن.
آینده روابط دوجانبه با عربستان
در وهله اول، به یاد داشتن این نکته ضروری است که حمله به مراکز دیپلماتیک سعودی در ایران تنها عامل منجر به تعطیلی سفارت نبود، بلکه اثرگذارترین آنها بود.
روابط این دو غول انرژی در طی سالیان فراز و فرودهایی داشته که محور اصلی آنها، تلاش دو کشور برای تبدیل شدن به ابرقدرت مطلق غرب آسیا و به دنبال آن، رهبری جهان اسلام است و از آنجایی که هر دو کشور یکدیگر را تهدیدی در وصول این هدف میبینند، نتیجتاً پس از توافق نیز حتی در صورت کاهش تنش، «جنگ سایهها» هرچند با شدت کمتر ادامه خواهد یافت ولی مسلماً این پیروزی بزرگ دیپلماتیک که در این مقطع جز با کرنش سعودی ممکن نبود، صرفاً با کاهش تنشها در منطقه، تاثیرات مثبت زیادی خواهد داشت.
توافق عادیسازی روابط دو کشور بیشتر از اینکه دیپلماتیک باشد، امنیتی است و این را میتوان از نهایی شدن آن توسط عالیرتبهترین مسئولین امنیت دو کشور یعنی علی شمخانی بعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران و مساعد بن محمد العیبان مشاور امنیت ملی سعودی دریافت.
از این روی، تاثیر توافق در مسائل امنیتی بسیار بیشتر از دیگر مسائل خواهد بود و این موضوع، در مناطق درگیری دو کشور یعنی لبنان، عراق و با ضریب کمتری یمن، نمود بیشتری خواهد داشت و به احتمال زیاد، در آینده نیز منجر به بهبود روابط ایران با برخی دیگر از حکومتهای عرب منطقه و فرامنطقه خواهد شد.
اثرات توافق بر دشمنان ژئوپولتیک و ایدئولوژیک
اگر دشمنان ایران را بتوان در دو دسته ژئوپولتیکی (مانند رژیم باکو و امارات) و ایدئولوژیک (ایالات متحده و رژیم صهیونیستی) دستهبندی کرد، پس از این توافق، دشمنان ژئوپولتیکی بیشترین حمایت مالی و منطقهای خود را در نبرد با ایران از دست میدهند و مجدداً به کشورهای درجه سوم تبدیل میشوند، مخصوصاً امارات که به نوعی دلال تنشهای ایران-سعودی نیز محسوب میشد.
دشمنان ایدئولوژیک هم چه در بحث پیشبرد حمایت از اقسام تروریسم نسبت به ایران و جبهه مقاومت و در ایجاد کمربند پدافندی ضد ایران، قویترین مهره شطرنج خود را تقریباً از دست دادهاند و علیرغم اینکه آمریکا نیز به نوعی میتواند از آرامش خاورمیانه سود ببرد، از این توافق خوشحال نیست و وزارت خارجه این کشور نیز حتی در این باره نشست رسانهای برگزار نکرد.
در باب توافق عادیسازی روابط کشورهای مسلمان با رژیم صهیونیستی (که در اصل رسمی کردن روابط است تا عادیسازی) موسوم به توافق ابراهیم، همین صحبت یائیر لاپید، نخست وزیر سابق رژیم درباره توافق ایران-سعودی کفایت میکند که گفت: «توافق بین عربستان سعودی و ایران، شکست کامل و خطرناک سیاست خارجی دولت اسرائیل است. این توافق سبب فروریختن دیوار دفاعی منطقهای است که ما درحال ساختن علیه ایران بودیم.»
نسبت توافق با تولد جهان جدید
عامل اثرگذاری جهانی این توافق هم به خود آن مربوط نیست، بلکه کاتالیستی است که بانی آن شد؛ چین. چین اساساً دخالتی در امور سیاسی منطقه نداشته است و این قبیل موارد تنشزدایی همواره توسط کشورهای غربی و آمریکا انجام میشده، به همین دلیل این تغییر ظاهراً ساده در تغییر محل امضای توافقات صلح از وین به پکن، به معنای تغییر بنیادین در جایگاه اثرگذاری آمریکا در منطقه است و میتوان این رخداد را در کنار جنگ اوکراین و همهگیری کرونا، مقدمه «تولد جهان جدید» بنامیم.
از طرفی، منطقه غرب آسیا که باک سوخت جهان محسوب میشود، مهمترین عامل پیشرفت چین در برنامهریزیهای بلندمدتاش است و بنابراین هرگونه تنش در این منطقه به طور مستقیم بر رشد چین در دهه سرنوشتساز فعلی اثرگذار است. به همین دلیل چین بر دو بحث در غرب آسیا متمرکز است: «آرامش نسبی» و «کنترلپذیری اوضاع» که هیچکدام بدون دیگری امکانپذیر نیست و نقطه اشتراک آن دو نیز ایالات متحده است.
آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان تکقطبی فعلی، تقریباً راهبردیترین شریک تمام کشورهای منطقه است و میتواند آنها را کنترل کند و از همین طریق، عامل بیثباتی دائم در غرب آسیا است، چون آن را راهی برای مهار ایران و تامین امنیت رژیم موقت صهیونیستی میبیند. به همین دلیل خارج کردن کشورهای منطقه از چنگال آمریکا هدف کلان چین است و برای این کار، بر روی دو کشور حساب زیادی باز کرده است؛ ایران بعنوان جدیترین دشمن آمریکا در منطقه که در رسیدن به این هدف با چین همراه است و عربستان بعنوان رئیس قبیله کشورهای مسلمان همسو با آمریکا و یکی از مهمترین شرکای آن.
این اقدام چین را میتوان در طول سفر اخیر «شی» به ریاض تعریف کرد. چرا که چین با توجه به نقش غیرقابلکتمان و اساسی جمهوری اسلامی در مدیریت غرب آسیا نیاز دارد که هم ایران را برای مقابله با غرب در منطقه تقویت کند و هم عربستان را بیشتر از آمریکا دور کرده و به خود نزدیک کند.
بنابراین با ترمیم رابطه این دو کشور نه تنها به کاهش قابل ملاحظه تنشها در منطقه کمک کرده است که با بهرهبرداری از گسل ایجاد شده در روابط بین کاخ سفید و الیمامه، آن را گسترش داده و خود را در نقش دایه مهربانتر از مادری نشان میدهد که آمریکا هرگز حاضر به ایفا کردن آن نقش برای ریاض نشد. از طرف دیگر چین با کمک به ایران از این طریق و دیگر موضوعاتی که سعودی به نوعی مانع آنها بود، خود را واقعاً در نقش شریک راهبردی به ایران مینمایاند.
انتهای پیام/