نگاهی به مجموعه کتاب نوجوان «ماجراهای من و بقیه»
بنفشه رسولیان در مجموعه چهار جلدی «ماجراهای من و بقیه» داستانهای جالب و جذابی از یک خانواده ایرانی برای بچهها روایت میکند.
خبرگزاری تسنیم- مهناز سعیدحسینی: همه ما دنبال کتابهای خوب هستیم. کتابهایی که بچههایمان با خیال راحت آن را بخوانند، هم سرگرم شوند و هم چیزی در لابهلایش یاد گیرند. کتابهایی که نگران محتوای نامناسب و پیامهای پنهان در آنها نباشیم، کتابهایی که ربطی به فرهنگ ما، ربطی به خانوادههای ماو ربطی دین و آیین ما داشته باشند. حالا اگر به این خوبیها، آموزش غیرمستقیم مهارتهای رفتاری و ارتباطهای اجتماعی را هم اضافه کنید که نور علی نور میشود.
اخیراً با مجموعه کتابهایی برای رده سنی کودکان بالای 8 سال آشنا شدهام که نویسنده آن دقیقاً همین دغدغهها را دارد؛ بنفشه رسولیان در مجموعه چهار جلدی «ماجراهای من و بقیه» داستانهای جالب و جذابی از یک خانواده ایرانی برای بچهها روایت میکند. خانوادهای بسیار خودمانی و نزدیک به همه ما؛ با چهار فرزند قد و نیمقد و روابطی درست بین بچهها و والدین. البته منظور از روابط درست، بچههای اتو کشیده و ساکتی نیست که یک گوشه نشستهاند و حرکتی نمیکنند، اتفاقاً بچههای بازیگوشی هستند که واقعاً بچگی و بازیگوشی میکنند؛ بچههای واقعی یک خانواده کاملاً ایرانی.
متنی قوی و جذاب و پر از شوخیهای خوشمزه
نویسنده در ابتدای کتاب از دغدغه خودش و طراحان کتاب درباره نوشتن این مجموعه گفته است:
«ما چند تا پدر و مادریم که بچههامون دارند هر روز بزرگ و بزرگتر میشوند، گشتیم تا کتابهایی براشون پیدا کنیم که:
1- قصهها و ماجراهاش ایرانی و یه جورایی داستان زندگی خود ما باشه و با فرهنگ و تربیت ما بخونه و دوستش داشته باشیم.
2- متنی قوی و جذاب داشته باشه که پر از شوخیهای خوشمزه و داستانهای شیرین باشه تا لذت مطالعه رو چند برابر کنه
3- نویسنده و تصویرگر و طراح و همه تولیدکنندگانش آدمای باحال و حرفهای باشند
4- برای تولید اون اثر وقتِ کافی گذاشته باشند و مطالعه و مشورت کرده باشند تا کتابی با متنی قوی و شکلی جذاب و خوش دست و خوشگل تولید بشه.
5- بعد از تولید اولیه، کتاب از آدم حسابیهای اون رشته و از همه مهمتر از خود بچهها نظرسنجی کنند و کتاب رو چندین بار قبل از چاپ اصلاح کنند.
و دقتهای دیگه که انتخاب رو برای ما مشکل میکرد. اگه بیانصافی نکنیم باید بگیم کتابهایی وجود داشت که بعضی از این ویژگیها رو داشته باشه اما متأسفانه خیلی کم بودند پس به عشق شما بچههای گلمون دست و آستین رو بالا زدیم و برای شما نازنینها بخش کتابهای کودک و نوجوان مهرستان رو در مرکز احیاء اندیشه و سیره علوی راهاندازی کردیم ...»
و انصافاً این کتابها دقیقاً همین است؛ ماجراهایی از یک خانواده 6 نفری با دو دختر و دو پسر. دختر بزرگتر در آستانه کنکور است. پسرها در سن دبستان و دختر کوچکتر یعنی باران هنوز به مدرسه نمیرود. داستانها کوتاه هستند و با تصویرگریهای جالب و بامزهای همراه شدهاند. راوی داستان، پوریا فرزند دوم خانواده است؛ یک پسر کلاس پنجمی که روایتهای جالبی از اتفاقهایی دارد که برای خودش و خانوادهاش می افتد. در هر یک از این داستانها قهرمان داستان با ماجرایی روبرو میشود که معمولاً معمایی برایش دارد و در پایان متوجه قصه میشود. طنز زیبایی هم در این داستانها پنهان است؛ طنزهای ساده و صمیمی از دوران کودکی و تصورات جالب بچهها.
رویارویی بچهها با واقعیت زندگی
هر کتاب یک آلبوم دارد که خانواده و افرادی که در اتفاقهای کتاب نقش دارند، در آن معرفی میشوند. به نظر نگارنده، داستانهای این مجموعه میتواند هم برای بچهها، هم نوجوانها و حتی برای بزرگترها جذاب باشد. داستانهای کتاب هم دقیقاً اتفاقهایی است که ممکن است در زندگی روزمره هر بچهای روی دهد. بچهها با آنها روبرو میشوند و نویسنده بدون اینکه شعار دهد، واقعیت زندگی را نمایش میدهد؛ مثل داستان «قابلمه در تراس» که بچهها دستپخت خانمهمسایه را مسخره میکنند و مادر و پدر در دو جمله کوتاه تذکر میدهند که اگر پشت سر کسی درباره ضعفش حرف بزنید، خواه ناخواه روزی به آن ضعف دچار میشوید؛ ضعفی که دیگر دوست ندارید کسی دربارهاش حرف بزند! و این اتفاق خیلی قشنگ در ادامه ماجرا روی میدهد بدون اینکه نویسنده بالای سر خواننده ایستاده باشد و قصد شعار دادن و خطابه خواندن داشته باشد.
این خانواده، خانواده کاملاً ایرانی و مسلمان است. یواشکی به نیازمندان کمک میکنند. نماز میخوانند. با فامیل رفت و آمد میکنند. به بزرگترها احترام میگذارند. مهمان به خانهشان میآید. صلح و دوستی برقرار میکنند و... اگر هم مشکلی پیش بیاید پدر و مادر با همفکری و همکاری بچهها مشکلات را حل میکنند. داستانها هم داستانهای همین امروز هستند. داستان بچههایی که تلویزیون و گوشی و لپتاپ به زندگیشان آمده است اما در عین حال شادابو سرحال هستند و در این وسیلههای ارتباطی غرق نشدهاند. تنها نماندهاند و هنوز کتاب بخش مهمی از زندگیشان است.
ماجرای سجاده مامان و دعای مادربزرگ
مکان روی دادن اتفاقها هم مختلف است از خانه بگیرید تا مدرسه یا حتی مسجد محل و خانه دوست. تمام جاهایی که ممکن است یک کودک یا نوجوان اتفاقاتی را تجربه کند. پدر و مادر خانواده با اینکه خیلی معمولی هستند؛ مادر خانه دار است و پدر فروشگاه مواد غذایی دارد اما هر دو فرهیخته هستند و اهل خدا و پیغمبر.
بارها نویسنده بدون آنکه در مخاطب ایجاد دلزدگی کند از نماز خواندن میگوید از سجاده مامان که پهن و جمع میشود. از دعای مادر بزرگ برای بچهها و اینکه چقدر دعا برایشان مهم است. از اینکه همه خانواده پشت هم هستند تا به خواهر بزرگتر یا برادر کوچکتر کمک کنند. این بچهها به مسجد میروند با روحانی مسجد صحبت میکنند سؤالهایشان را میپرسند و در عین حال شیطنتهای بچگانه جالبی دارند. مادرشان حرص میخورد. شیطنتهای آنها خانه را به هم میریزد اما در عین حال یاد میگیرند که باید خودشان خطاهایشان را درست کنند و در گذر این ماجراها بزرگ میشوند.
مثلاً «آشتی کنان فسنجانی» ماجرای آقا غوله و بچه غوله است که قرار است به خانه قهرمان داستان مهمانی بیایند و اینکه ماجرای غول چیست و چرا به خانه آنها برای آشتی کنان میآید، طنز بانمکی دارد که همه از تصورات یک پسربچه نشأت میگیرد اما روایت را جذاب و خواندنی میکند که بالاخره این آقا غوله چیست و کیست و چرا میآید.
ماجرای «قرار ملاقات» پسر همسایه که با اصرار میخواهد به مسجد محل هم بیاید، در عین اینکه ساده است اما روایت جذابی از یک اتفاق ساده و پیوند این خانواده با مسجد و روحانی محل دارد. اینکه پسر بچه بازیگوش به روحانی مسجد چه گفت که عدهای گریه کردند و عده دیگری سرشان را به زیر انداختند، در نوع روایتش جالب است.
ماجرای آپارتمانی در آتش و اینکه مامان خانواده نمیخواهد بچهها با بچههای همسایه بازی کنند، اینکه آیا بالاخره بهار خانم در کنکور قبول میشود یا نه و دیگر قصهها، ماجراهای شیرینی هستند که میتوانند خواننده را تا خط آخر با خود بکشانند و برای همین است که این مجموعه چهار جلدی بارها و بارها تجدید چاپ شدهاند و جلد اول به چاپ پانزدهم رسیده و بقیه به چاپ دهم و هشتم رسیدهاند.
آموزش محرم و نامحرم با عکسهای قشنگ
تصویرگریهای کتاب هم جالب و البته حرفهای است. این تصاویر مخصوصاً در بخشهایی که خیال کودک را تصویر میکشند بسیار به متن و داستان کمک کردهاند و در عین حال طنز جذابی را نیز در خودشان دارند. در بسیاری از موارد در تصویر پیامهایی است که در متن نیامده و تصویرگر کار انتقال مفهوم را بدون اینکه نویسنده از آن سخن بگوید، انجام داده است. بارزترین نمونه این کار بحث حجاب و محرم و نامحرم است که نویسنده مستقیم حرفی از آن نزده اما وقتی بهارخانم یا مامان داستان بیرون هستند یا مهمان به خانهشان میآید، یا حتی به بالکن میروند، حجاب دارند و در خانه نه.
بخشهایی از متن کتاب رنگی شدهاند تا توجه مخاطب را بیشتر جلب کنند و متن را از حالت یک دستی بیرون بیاورند و علامتهایی در کتاب و لابهلای متن است که توجه مخاطب را جلب میکنند.
در مجموع «ماجراهای من و بقیه» کتابهای پویایی هستند که مخاطب میتواند با داستانهایش زندگی کند و وقتی بچهها «آپارتمان در آتش»، «یک مدرسه خیلی خفن»، «دردسرهای الاغ قرمز شاخدار» و «در خدمت آقا غوله» را بخوانند منتظر و مشتاق جلدهای بعدی این کتاب خواهند بود تا کمکم تبدیل به یک کتاب خوان زبل شوند.
در یکی از داستانهای کتاب میخوانیم:
«مامان پشت خط صدای کسی را شنید که برای همه ما عزیز بود. مادربزرگ بود که میخواست به خانه ما بیاید. این مادربزرگ هم همیشه وقتی میآید که خبرها داغاند خدا را شکر که مادربزرگ میآید. خودش قوت قلبی است. ظهر نشده مادربزرگ آمده بود. بهار خانم خودش را در بغل مادربزرگ انداخت و گفت: امروز دیگه همه چی تمومه. مادربزرگ هم گفت که آدم در همه حال باید توکل و توجهش به لطف خدا باشد.
لحظات عجیب غریبی بود انگار همه ما همراه بهار دل شوره را حس میکردیم، جز متین که جلوی تلویزیون میخکوب شده بود و برنامهای را که دوست داشت نگاه میکرد. باران خانم هم عروسکهایش را ردیف نشانده بود و معلمشان شده بود و درباره کنکور و دانشگاه با آنها حرف میزد. ساعت کند میگذشت جوری که احساس میکردی سنگ بزرگی به عقربهها بستهاند و آن بیچارهها به زور خودشان را بالا و پایین میکشند اما بالاخره زمان گذشت و ساعت اعلام نتایج فرارسید. همه ما بالای سر بهار خانم ایستاده بودیم.
دستهایش میلرزید و دکمههای کامپیوتر را لمس میکرد. مامان و بابا یک طرف ایستاده بودند و مادربزرگ شانههای بهارخانم را در دستهایش محکم گرفته بود، من هم مثل برق گرفتهها یکجا خشکم زده بود...»
اگر علاقهمند به تهیه کتابها برای فرزندانتان شدهاید، این روزها فرصت خوبی برای تهیه این مجموعه کتاب است چون نشر مهرستان با همکاری ادارهکل کتابخانههای استان اصفهان و کانون خدمت کتاب و کتابخوانی رضوی و ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری مساجد، پویش کتابخوانی یه مدرسه خیلی خفن برگزار میکند که بچههای 8 تا 12 ساله میتوانند علاوه بر خواندن این کتابها در قالب داستانهای جذاب و مهیجمهارتهای فردی و اجتماعی،مهارتهای ارتباطی واهمیت تولید ملی و لزوم استفاده از کالاهای ایرانی آشنا شوند. این پویش تا 30 بهمن ادامه دارد و خواندن کتابها جایزه هم دارد! برای تهیه این کتابها و کسب اطلاعات بیشتر به https://book.mehrestan.ir/ مراجعه کنید.
انتهای پیام/