درس بیانیه چین و کشورهای عربی برای غرببسندگان!
در غائله اخیر جریان غربگرا نظام را به دلیل چرخش چین به سمت اعراب مورد ملامت قرار میدهند! این جریان که تا چندی پیش از منتقدان انعقاد قرارداد ۲۵ ساله با چین بود امروز از چرایی عدم انتفاع اقتصادی آن سخن میگوید!
انتشار بیانیه مشترک رهبران کشورهای عربی و شیجیپینگ، رئیسجمهور چین در پی اجلاسی که در ریاض برگزار شد، حواشی زیادی را به دنبال داشت. در این بیانیه مواضعی اتخاذ شده که در ضدیت با منافع ملی کشورمان قرار دارد. هر چند این مواضع موجی از حساسیتهای قابل ستایش عمومی را به همراه داشت، اما آن چیزی که در کوران این حوادث کمتر به آن توجه شده، ادراک غلط برخی از جریانهای سیاسی از ایدئولوژیک بودن همه مناسبات بینالمللی است؛ به نحوی که اتخاذ مواضع غیرهمسو از جانب کشورهای دوست، به سرعت آن کشور را به یک دشمن تمام عیار تبدیل میکند.
جهان با سرعتی بالا در حال گذار از نظم تکقطبی به یک نظم چند قطبی قرار دارد. جایی که قدرت مسلط آمریکا به عنوان قدرت هژمون جهان در حال تقسیم با سایر قدرتهای نوظهور دنیا است. بیتردید چین یکی از مهمترین بازیگران در به چالش کشیدن هژمونی آمریکا بر جهان قرار دارد اما با وجود اهمیت فراوان این مسئله شاهد فقر شناختی بزرگی نسبت به چین، این قدرت نوظهور بینالمللی، در کشور میباشیم. این فقر شناختی باعث شده که امضای توافقات گسترده و بلندمدت مابین دوطرف به همسویی مواضع ایدئولوژیک طرفین تبدیل شود. در حالی این تصور خام در فضای کنونی بینالمللی به هیچ عنوان صادق نیست.
اظهارات مداخله جویانه چین، چیز جدیدی نیست!
چین در سال 1387، و در پایان اجلاس شورای همکاری خلیج فارس که در بحرین برگزار شده بود نیز اظهاراتی مشابه اظهارات اخیر داشته و خواستار حل مسئله حاکمیت جزایر سه گانه با ابتکار امارات متحده عربی شده بود! از دیگر مواضع مداخلهجویانه چینیها میتوان به مصاحبه یکی از شبکههای تلویزیون رسمی چین با رضا پهلوی، همراهی با صدور برخی از قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران، اشاره نمود. با این حال این مسائل نه تنها مانع همکاریهای استراتژیک دو کشور نشده، بلکه بیشترین انتفاع اقتصادی برای ایران از روابط ایران و چین حاصل شده و همین موجب نزدیک شدن بیش از پیش مواضع سیاسی و امنیتی دو کشور در حوزه روابط بینالملل شده است.
چین؛ منفعت محور و نه ایدئولوژیک!
قبل از هر قضاوتی درباره عملکرد حکومت چین، باید دانست که سیاست کنونی هسته مرکزی قدرت در چین منفعتمحور است و نه ایدئولوژیمحور! هسته مرکزی قدرت در چین با فهم مخاطرات وضعیت گذار بینالمللی در تلاش برای عبور از این وضعیت با کمترین هزینه ممکن از طریق گسترش ارتباط مسالمتآمیز با همه کشورهای دنیا میباشد. حتی شیجیپینگ، در آخرین سفر خود به تهران، که جنجالهای فراوانی را با خود به همراه داشت، در دیدار با مقام معظم رهبری، اذعان داشت که این کشور سیاست آمریکاییها مبنی بر اینکه «یا با مایی یا بر علیه ما» را قبول ندارد و به دنبال انتفاع اقتصادی همه کشورها از تعاملات بینالمللی است.[1] در بیانیه اخیر نیز که به صورت مشترک با اعراب خلیج فارس برگزار شده، در تمامی بندها، چینیها بیش از هر چیز خواهان نشان دادن روابط استراتژیک خود با کشورهای عربی از جمله عربستان، قطر، امارات، کویت، لبنان و لیبی میباشند. چیزی که در سیاست تعاملی همزمان چین با کشورهای عرب خلیج فارس بیش از همه نمود دارد تمایل این کشور به جایگزینی خود، به عنوان شریک راهبردی کشورهای غرب آسیا به جای آمریکا است که این مسئله اتفاقا کاملا در راستای منافع ملی ایران تعریف میشود. برای هسته اصلی قدرت در چین نوع ایدئولوژی کشورها اهمیت ندارد، بلکه بیشتر از هر چیز تلاش کشورهای مقابل برای تامین منافع اقتصادی چین حائز اهمیت است.
عقب ماندگی روابط چین و ایران؛ مقصر کیست؟
عربستان در 20 سال گذشته حجم مبادلات خود با چین را بیشتر از 50 برابر نموده است و به 11 امین صادرکننده به چین، با حدود 100 میلیارد دلار تجارت، بدل شده است. این در حالی است که حجم صادرات ایران به چین تنها 5 میلیارد دلار است و ما 50 امین صادرکننده به چین هستیم. با این حساب، چین فارغ از هر مسئله ایدئولوژیک، منافع بیشتری از تجارت با عربستان کسب میکند. اما این عقب ماندگی ناشی از چیست؟
شیجیپینگ، رییس جمهور چین، در سال 1394 و بعد از امضای برجام سفری به تهران داشت و با بسته پیشنهادی قرارداد 25 ساله مابین دو طرف در زمینههای مختلف انرژی، کمربند راه ابریشم و... به ایران سفر کرد، اما با بی اعتنایی دولت وقت ایران، سفر او که قرار بود سه روزه باشد یکروزه به پایان رسید. پس از آن نیز وزارت نفت دولت یازدهم با بیتوجهی به کمکهای فراوان چین به ایران پس از تحریمهای سال90، به جای انعقاد قرارداد با شرکتهای چینی، دست به انعقاد قراداد با شرکت توتال زد. همچنین توجه به توسعه جاده راه ابریشم نیز توسط وزارت راه و شهرسازی وقت به حاشیه رفت. این بیتوجهیها موجب بی اعتمادی طرف چینی به ایران شده بود تا جایی که قراداد 25 ساله نیز با 5 سال تاخیر، یعنی در سال 99 و آن هم با ورود مقام معظم رهبری، تصویب شد. مسلم است هسته اصلی قدرت در چین که بیش از یک دهه در حال پیشبرد پروژه کمربند-راه (ابرپروژه راه ابریشم) خود قرار دارد، با مشاهده تعللهای مکرر و در نهایت چرخش به غرب دولت وقت ایرانی، سرمایه خود را بر مسیرهای موازی جغرافیایی ایران متمرکز خواهد کرد. با این وجود دولت کنونی بر کاهش کمکاریهای گذشته تمرکز دارد و در این مسیر قدمهایی نیز برداشته که همین امر میتواند زمینهساز همراهی بیشتر طرف چینی در تعاملات سیاسی و بینالمللی باشد.
اهمیت بالای ژئوپلتیکی ایران برای چین
فارغ از هر گونه جهتگیریهای ایدئولوژیک و سیاسی، ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی و منابع سرزمینی خود نقش بسیار استراتژیکی در آینده توسعه اقتصادی چین خواهد داشت. ذخایر گسترده انرژی در کنار قرار گرفتن ایران در ثقل شاهراه ابریشم موید اهمیت غیرقابل انکار ژئوپلتیک ایران برای چین است. ضمن اینکه امنیت منطقه غرب آسیا یکی از سیاستهای اصلی دو کشور نیز میباشد. چرا که چین برای ترانزیت کالای خود، بیش از هر چیز نیازمند امنیت منطقه خواهد بود.
آینده روابط ایران و چین
حال سوالی که ممکن است طرح شود این است که با توجه به بیانیهی اخیر ریاض، آینده روابط ایران و چین، خصوصا قرارداد 25 ساله، به چه سرنوشتی دچار خواهد شد!؟ بدیهی است که هر نوع مواضع خلاف منافع ملی از جانب هیچ کشوری نباید بیپاسخ گذاشته شود، کما اینکه موضع اخیر رییس جمهور و وزارت امورخارجه و تجمع اعضای بسیج دانشجویی در مقابل سفارت چین پاسخ متقابل مناسبی به اظهارات مداخلاجویانه چین خواهد بود. اما هیچکدام از این مسائل مانعی برای پیگیری سیاستهای اقتصادی دو طرف نخواهد بود.
چین هراسی از سوی غربگرایان!
در غائله اخیر جریان غربگرا نظام را به دلیل چرخش چین به سمت اعراب مورد ملامت قرار میدهند! این جریان که تا چندی پیش از منتقدان انعقاد قرارداد 25 ساله با چین بود امروز از چرایی عدم انتفاع اقتصادی آن سخن میگوید! خوب است این جریان بیش از پیش به این سوال پاسخ دهد که عقبماندگی روابط ایران و چین، ریشه در اقدامات کدام جریان سیاسی دارد!؟
درس روابط بینالملل و دیپلماسی به غرب بسندگان!
جریان غربگرا با ترویج تفکر غرببسندگی بعد از امضای قرارداد برجام بزرگترین اشتباه خود را انجام داد و به تمام خدمات چینیها در دوران تحریم پشت کرده و تنها به برجام و ارتباط با غرب بسنده کرد! بعد از خروج آمریکا از برجام عملاً درب تمامی بازارهای بینالمللی به روی ما بسته و عملا جریان ورود ارز به کشور با اختلال مواجه شد. اما دولت سیزدهم نشان داد که بهبود ارتباطات اقتصادی لزوما در گرو بهبود ارتباطات سیاسی نیست و میتوان با حفظ مواضع سیاسی، منافع اقتصادی را دنبال نمود؛ برای مثال روز جمعه رییس جمهور چین و حکام عرب، بیانیهای بر علیه تمامیت ارضی ایران صادر کردند، اما صبح روز سهشنبه معاون نخستوزیر چین در دیدار با رئیس جمهور از احترام حکومت مرکزی چین از تمامیت ارضی ایران سخن گفت و در عین حال 16 قرارداد رسمی مابین طرفین به امضا رسید. با این شرایط میتوان فضا را اینگونه ترسیم کرد که چین در حال تصاحب جایگاه آمریکا در منطقه است و این میتواند منجر به دور شدن اعراب خلیج فارس از سیاستهای بیثبات ساز منطقه شود. این ماجرا در حکم درس روابط بینالملل برای جریانی به حساب میآید که تمام تلاش خود را بر کرنش سیاسی برای کسب انتفاع اقتصادی متمرکز ساخت و در نهایت با شکست مواجه شد.
امید فتحی – پژوهشگر اقتصاد
انتهای پیام/
[1] https://khl.ink/f/32059