نوسرودههای همسر شهید درباره اتفاقات اخیر/ "ناجوانمردی است دل بستن به خصم"
قدسیه سرگزی، همسر شهید محبعلی فارسی از همرزمان شهید سلیمانی، ابیاتی را درباره اتفاقات اخیر سروده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، قدسیه سرگزی، همسر سردار شهید حاج محبعلی فارسی از همرزمان شهید سلیمانی در لشکر 41 ثارالله و خواهر شهیدان محمود و علی سرگزی، اشعاری را به مناسبت اتفاقات اخیر سروده است که در زیر آن را میخوانید:
انقلاب
ما بسیجی بوده و سر دادهایم
یادمان باشد برادر دادهایم
انقلابی پر زخون ارغوان
سالها گلهای پرپر دادهایم
در گلوی بغضمان شیون شکست
تا به مادر پاره پیکر دادهایم
با عبور از جلوههای زندگی
مرگ را سیری منور دادهایم
یوسفی زخمی وپنهان از نظر
صبر را ایوب دیگر دادهایم
ناجوانمردی است دل بستن به خصم
ما تن در خون شناور دادهایم
دست نااهلان نیفتد انقلاب
پاسخش الله اکبر دادهایم
تکلیف
بیخیالیهایتان مردم، بد است
کرنشی در خفت و خواری رد است
یاد فرهنگ بسیجیان کنید
غیرتی که تا همیشه سرمد است
میتوان با لحنی از دریا سرود
کوهی از حیرت که در پیشامد است
در نماز خون ز غیرت زادهایم
اشتهار کربلا گر ممتد است
فهم یک تکلیف در تقدیرمان
زندگی، نه زنده ماندن، مقصد است
با ولایت تا شهادت آبروست
آسمان با این پدیده هم قد است
اصل عشق
یاد باد آغوش پاک میهنم
بازوان چاک چاک میهنم
عطر خوب همدلیهای قشنگ
در میان جبهه و تیر و تفنگ
شعلهی داغی نهان هر دلی
روی بال هر فرشته محفلی
جبهه و مردم وقاری داشتند
با بسیجی اقتداری داشتند
آسمان سرشار از اعجاز بود
هر دلی آمادهی پرواز بود
مادرانی زینبی، فاعل شدند
یادمانی ناب را حاصل شدند
شور شیرین شهادت یافتند
تار و پود آگهی را بافتند
گفتوگوها رنگ دنیایی نداشت
خستگی، وقت تن آسایی نداشت
تا بن دندان مسلح دشمنان
دست خالی این طرف، پیر وجوان
فتنهها کردند تا غافل شویم
قصهها گفتند تا جاهل شویم
لاجرم باحکم آن پیر خمین
شد بسیجی لشکر حب الحسین
لشکری مخلص زهر جای وطن
متحد بهر نبرد اهرمن
مقتداشان شد علی شیر خدا
قصد قربت با حسین سر جدا
آسمان سرشار از اعجاز شد
هر دلی آمادهی پرواز شد
من نمیدانم ،کجاها کیستند؟!
شیر مردانی که با ما زیستند!
معبر و میدان مین و انفجار!
قایق و غواصی و قول و قرار!
سنگر تخریب و آغوش وطن
صاعقه در جان او، ای وای من!
کربلا و خیبر و والفجر هشت
با شهیدان خدایی چون گذشت؟!
کرخه و کارون پر از ققنوسها
یادتان میآید آن طاووسها؟!
پیش رقص چلچله، گاه کمین
خرم از خون شقایقها زمین؟!
در دل موج خطر تجهیز بود
مرد از مردانگی لبریز بود
ما به مردان خدا مدیون شدیم
وارث قالو بلا در خون شدیم
شیر مرد بیشهی اصل وجود
تا که حق احیا کند در تار و پود
در همین زابل محب چالاک شد
جبهه هر جا بود او پژواک شد
سیستان دار الولایه خاک او
عفلقیها عاجز از ادراک او
او نسیم رحمتی در فصل عشق
او چراغ افروز آمد زاصل عشق
تا گل وحدت زنامش چیدهام
اصل توحید از مرامش دیدهام
من چه تعبیری بجز زیباترین
میتوانم داشت از عین الیقین
من نبودم بوده است حب علی
غیرت الله با علی شد منجلی
آبروی خیل عیاران علی
در سجودش ابر خوش باران علی
یا علی آیینه باشد حق نما
یا علی میزان و ما را التجا
ما درختان نجابت بودهایم
ریشهداران ولایت بودهایم...
انتهای پیام/