نگاهی به «لوپتو» از آیینه روانشناسی؛ فیلمی با نمره خوب از روانشناسی مثبت
سرمایههای روانشناختی یکی از سازههای روانشناختی زیرمجموعه روانشناسی مثبت است که افراد را در برابر شرایط ناگوار مجهز میکند که این موضوع در پویانمایی لوپتو به خوبی دیده میشود.
خبرگزاری تسنیم، «لوپتو» انیمیشنی با فضایی شاد و موزیکال است. انیمیشن لوپتو با شعار "جشن اسباب بازیهای ایرانی در سینما" پیرامون اتفاقات زندگی علی و پدرش در کارگاه لوپتو ساخته شده است. این انیمیشن روایتگر داستان پدر علی، آقای کمالی است که با ایده همسرش کارگاهی را راه انداخته است. افرادی که در این کارگاه حضور دارند اسباب بازی میسازند و از این طریق حالشان بهتر میشود. کارگاه اسباب بازی تحت تأثیر خرابکاریهای یک فرد بسته میشود و چالشها و تلاشهای علی و پدرش در جهت حفظ این حال خوب تماشایی است. در جریان این داستان شاهد تقابل امید و ناامیدی بین شخصیتهای مختلف داستان هستیم. علی نمونه یک کودک تاب آور است که در مواجهه با مسائل و مشکلات متوقف نمیشود و حتی در زمانهایی شاهد این هستیم که او به پدر و افراد کارگاه امید میدهد.
سرمایههای روانشناختی یکی از سازههای روانشناختی زیرمجموعه روانشناسی مثبت است که افراد را در برابر شرایط ناگوار مجهز میکند. سرمایههای روانشناختی شامل چهار مؤلفهی امید، خودکارآمدی، خوش بینی و تابآوری است. مؤلفههایی که در خانواده آقای کمالی به چشم میخورد. پژوهشها نشان داده است افرادی که دارای سطوح بالای سرمایه روانشناختی هستند معمولا باورهای مثبتی نسبت به تواناییهایشان دارند و تلاش بیشتری برای رسیدن به اهدافشان میکنند. این افراد قدرت حل مسائلی که با آن مواجه میشوند را دارند و راهحلهای متنوعی برای مواجه شدن با مسائل به کار میگیرند. ما در کشاکش این داستان شاهد این هستیم که علی، پدرش، تیمسار و کاپیتان دست از تلاش برنمیدارند و برای رسیدن به هدف خود، تابآورانه در حال حرکت هستند.
علی از کودکی شاهد ساختن اسباب بازیها بوده است. اسباببازیهایی که شاید با سادهترین وسایل ساخته شدهاند اما در حال خوب یک فرد نقش بسیاری دارند. بندورا، روانشناسی است که از یادگیری مشاهدهای میگوید. او بیان میکند قسمت زیادی از یادگیریهای انسان از طریق مشاهده رفتارهای دیگران صورت میگیرد. به این صورت که ابتدا آن رفتار را مشاهده و به آن توجه میکند، سپس میتواند رفتار الگو را به یاد آورد، و بعد آن را تبدیل به عمل کند و انجام دهد و در مرحله آخر بتواند آن را ادامه دهد که این ادامه دادن از جنس انگیزش و تشویق اطرافیان است. براساس اصل یادگیری مشاهدهای میتوان گفت که علی ساختن و خلاق بودن را یادگرفته است و آن آموزش را در فضای امن خانواده آزمایش و خطا کرده است و حالا هم انتظار داریم زمانی که در اوج ناامیدی است به دنبال راهحلی باشد. یکی دیگر از مفاهیم مطرح شده توسط بندورا، خودتأثیرگذاری است. خودتأثیرگذاری به این معناست که تفکرمان این باشد که با وجود موانع بسیار در مسیر اهدافمان، میتوانیم انتظار داشته باشیم که موفق شویم. در قسمتی از انیمیشن بعد از بسته شدن کارگاه شاهد این هستیم که علی به عبور از مشکلات در گذشته اشاره میکند و به پدر و افراد کارگاه میگویدکه هرکدام از ما توانایی انجام کارهایی را داریم که میتوانیم با کمک هم از این روزهای سخت عبور کنیم.
لوپتو تنها نمایشگر ساختن اسباب بازیهای منحصربه فرد نیست، ما در این انیمیشن شاهد ساخته شدن رابطه ی پدر و پسری امن هستیم.هازن و شیور براساس نظریه بالبی که در زمینه دلبستگی روانشناسی مطرح، محسوب میشود. سه سبک دلبستگی را مطرح میکند که عبارتند از دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا. کودکانی که سبک دلبستگی ایمن داشته باشند جسارت اکتشاف و حل مسائل را دارند و منفعل نیستند که این در چارچوب خانوادهای باکیفیت محقق میشود. ما در خانواده دو نفره آقای کمالی و پسرش یک رابطهی مملو از احترام، عشق، و همدلی میبینیم که این رابطه ایمن هم با چالشهایی روبه رو میشود و این کاملا طبیعی است. اینکه در لحظههایی پدر علی در چالش باشد که پسرش در چه حدی قدرت درک کمکهای غیبی را دارد و در لحظه نداند چه تصمیمی بگیرد و چگونه پاسخ سوالهای او را بدهد کاملا طبیعی است. رابطه امن رابطهای بدون چالش نیست؛ بلکه رابطهای است که در سایه ارتباطات باکیفیت اعضای خانواده، تک تک افراد قادرند آگاهانه و با حمایت هم حرکت کنند.
شاید بتوان گفت در جریان داستان این انیمیشن با تقابلی از کاربرد روانشناسی و روانپزشکی نیز روبه رو هستیم. این تقابل بین آقای کمالی و خواهرش سارا که روانپزشک است در جریان است. آقای کمالی معتقد است اسباب بازی میتواند نقش زیادی در بهبود حال افراد داشته باشد. او اسباب بازی را نه فقط برای کودکان بلکه برای درمان بزرگسالان نیز مؤثر میداند. خواهر آقای کمالی بر این باور است که درمان افراد از طریق دارو بهترین راهحل در درمان آنهاست؛ در حالیکه در لحظات بسیاری از انیمیشن، شاهد تأثیر مثبت اسباب بازیها در درمان افراد هستیم. در ادامه داستان انیمیشن این مسئله مطرح میشود که در موارد خاص، درمان دارویی درکنار سایر روشهای مشاورهای و رواندرمانی میتواند مؤثر باشد و نبایستی نگاه یکسویه نسبت به درمان دارویی داشته باشیم.
«لوپتو» بعد از «پسر دلفینی» صدرنشین جدول فروش شد
رون بک، شناخت درمانگری است که به خطاهای شناختی انسانها در ارتباطات آنها اشاره میکند. یکی از پرتکرارترین خطاهایی که انسانها در روابط خود به کار میگیرند «برچسب زدن» است. برچسب زدن به این معناست که براساس اطلاعات ناقص و یا ادراک نادرست خود تلاش میکنیم افراد را در گروهی خاص قراردهیم. به عنوان مثال در قسمتی از انیمیشن شاهد این هستیم که سارا با دیدن پریشانی برادرش به او میگوید: " تو اختلال اضطرابی داری و باید درمان شوی." اینکه ما با اطلاعاتی محدود و بدون بررسی همهجانبه به افراد برچسب بزنیم باعث چالش در ارتباطات و ایجاد ذهنیتی در فرد مقابل نسبت به خودش میشویم. سارا شخصیتی است که تلاش میکند افراد را در طبقهبندیهای خاصی قرار دهد تا درمان آنها قابل پیشبینیتر باشد.
طبق نظر گلاسر یکی از نیازهای اساسی هر انسانی نیاز به "تفریح" است که میتوان گفت این نیاز میتواند در قالب بازیها چه در دوران کودکی و چه در دوران بزرگسالی برآورده شود. شاید بسیاری از افراد تصورشان از بازی این است که بازی و اسباب بازیها صرفا جنبه سرگرمی دارند اما تحقیقات نشان داده است علاوه بر آن، اسباب بازیها توانستهاند نقش بسیاری در رشد و درمان داشته باشند. شاید بتوان گفت اولین بار فروید در سال 1990 بود که اسباب بازی را برای درمان پسربچهای که فوبیا داشت به کاربرد. روانشناسان مشهوری مانند اکسلاین، هلموت، آنافروید، منتسوری و کلاپارد نیز در زمینه بازی و تأثیرات آن صحبت کردهاند. پژوهشهای بسیاری از تأثیرات مثبت بازی بر انواع مسائل روانی حکایت دارند که همسو با باور آقای کمالی در ارتباط با درمان از طریق بازی و اسباب بازیهاست.
در این انیمیشن شاهد این هستیم که رفتارهای ضد اجتماعی و سودجویانه تعدادی از افراد، باعث به خطرافتادن سلامت جامعه میشوند. هیرشی جامعه شناسی است که از پیوند اجتماعی میگوید. او معتقد است کج رفتاری و رفتارهای ضداجتماعی و سودجویانه زمانی اتفاق میافتد که پیوند فرد از جامعه ضعیف و یا گسسته شود. اینکه فردی دچار رفتارهای انحرافی شود و یا نشود، بستگی به ارتباطات درونخانوادگی، آموزشها و تربیت و همسالان او دارد. دو شخصیت خرابکار این انیمیشن میتوانند نماد افرادی باشند که به سرگرمیهای کودکان به مثابه وسیلهای برای تأمین منافع خود و سودجویی استفاده میکنند.
در موسیقی ابتدایی و انتهایی انیمیشن بارقههایی از انگیزه و امید دیده میشود. کارکردن، انگیزه داشتن در انجام کارها، و کمک کردن به دیگران از مفاهیمی است که هوشمندانه به آن پرداخته شده است. در پایان انیمیشن مخاطب با پیامی مستقیم مواجه میشود، اینکه در مسیر زندگی هر انسانی مشکلات و موانعی وجود دارد اما آنچه اهمیت دارد نحوه رفتار و تصمیم هر فرد در این موقعیتهاست. انسانها در فرآیند تحول خویش، رویدادها را به شیوه متفاوتی درک میکنند و با آن روبرو میشوند. در واقع این ما انسانها هستیم که در برابر چالشهایی که با آن مواجه میشویم قدرت تصمیمگیری داریم و میتوانیم رویکردی مسئلهدار یا هیجانمدار داشته باشیم. نکته قابل تأمل این است که آیا لازم است کودکان را در معرض پیامی مستقیم در پایان یک انیمیشن قرار دهیم یا خیر؟
انتهای پیام/