سلیقهراد: مسیر برگشت نخبگان به کشور مهندسی نشده است/ لزوم تعامل بهتر مدیران با نخبگان علمی
حمیدرضا سلیقهراد گفت: زمانی حلقه مهاجرت کامل میشود که آن فرد برای ارتقای خود برود و سپس با تکنولوژی جدید، علمش را به کشور برگرداند. در این چرخه ضعف داریم.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، دومین نشست بازاندیشی مهاجرت با حضور حمیدرضا سلیقه راد استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران و از نخبگان کشور و علی غلامی استاد علوم تربیتی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
حمیدرضا سلیقهراد در مقدمه صحبتهای خود گفت: مهاجرت، پدیدهای نوظهور در فرهنگ ماست و قبل از اینکه بخواهیم آن را قضاوت کنیم، باید ابعاد مختلفش را بشناسیم. به نظرم برگزاری این جلسات میتواند به این شناخت کمک کند.
او ضمن معرفی خود و بیان سوابق تحصیلی و شغلیاش گفت: من فارغ التحصیل رشته مهندسی برق از دانشگاه برق و صنعتی اصفهان هستم و دکتری برق مخابرات از دانشگاه کوئینز کانادا گرفتهام. سال 1380 از ایران مهاجرت کردم و بعد از دریافت مدرک دکتری، برای گذراندن پسا دکترا به دانشگاه هاروارد آمریکا رفتم. به دلیل علاقهای که به پزشکی داشتم، به تصویربرداری MRI علاقهمند شده و دانش مخابراتی خود را به سمت تصویربرداری MRI تغییر جهت دادم.
وی اضافه کرد: در سال 2008 و پس از گذراندن این مقطع، موقعیتی را در دانشگاه پنسیلوانیا به دست آوردم و کارم در جهت طراحی بخشی از دستگاههای MRI بود. نزدیک به 4 سال در آنجا بودم و پروژههای متعددی اجرا شد. سال 2011 به ایران بازگشتم و هماکنون در دانشگاه علوم پزشکی تهران، گروه فیزیک مهندسی پزشکی فعالیت میکنم.
سلیقهراد با اشاره به فرآیند نخبهپروری در ایران گفت: اگر نگران نخبههای خود و مهاجرت آنان هستیم، در ابتدا باید این سوال را پاسخ بدهیم که آیا بدون مهاجرت، نخبه ایجاد میشود یا خیر؟ نخبهپروری فرآیند درازمدت و قدم به قدم است و خانوادههای ایرانی در این موضوع بسیار موفقاند. دلیل این موضوع، حمایت ویژهای است که آنان در مقاطع مختلف تحصیلی از فرزند خود انجام میدهند. در نقطه مقابل، بستر جامعه چنین نخبهای را برنمیتابد و با افکار و عقاید او همراه نمیشود. دکتر نراقی در کتاب خود تاکید میکنند که در فرهنگ ما، فرآیندی به نام نخبهکٌشی وجود دارد. بنابراین هم در نخبهپروری موفق هستیم و هم مسبب نخبهکشی میشویم.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران صحبتهای خود را با طرح یک پرسش ادامه داد و گفت: سوال اصلی اینجاست که آیا فرآیند ایجاد نخبه در سکون ایجاد میشود یا در حرکت؟ بگذارید این آمار را به شما بگویم که در آمریکا، میانگین جابهجایی یک کودک از زمان تحصیل در مقطع ابتدایی تا ورود به دانشگاه متجاوز از 10 مرتبه است. به عبارت دیگر، جابهجا شدن و حرکت یک پدیده عادی برای آنان است و باعث تکامل نخبگی و به بلوغ رساندن آن میشود. فراموش نکنید که مهاجرت در ذات خود میتواند مثبت باشد و قبل از آنکه قضاوت شود، باید روش صحیح برخورد با آن انتخاب شود.
غلامی در بخش دیگری از این جلسه گفت: وقتی درباره مهاجرت صحبت میکنیم، دو پرسش اساسی وجود دارد؛ باید از مخاطب بپرسیم مهاجرت برای چه کسی و با چه جهانبینی است؟ به نظرم اگر پاسخ درستی به این سوالات داده شود، اصلاً نباید نگران مهاجرت باشیم. بنده معتقدم برای یک نوجوان و جوان ایرانی که در بافت سنتی ایرانی تربیت میشود، مهاجرت هیچ پیامد منفی نخواهد داشت و تمام پیامدهایش مثبت است. محال است از یک نوجوان بپرسید «کشورت را دوست داری؟» و او بگوید: خیر. فراموش نکنید که وقتی زیرساختهای یک علمی در ایران وجود ندارد، بالاخره عدهای باید بروند و آن را یاد بگیرند.
وی ادامه داد: از سویی دیگر، در بحث مهاجرت باید وارد فضای خرداندیشی بشویم. بنده معتقدم که در مقوله مهاجرت و از منظر خرداندیشی، انطباقپذیری هویتی صورت میگیرد. یعنی هویت یک جوان ایرانی از او گرفته شده و هویت جدیدی به او خورانده میشود. برای مثال، زیباییهای آنجا خیلی خوشگلتر نشان داده میشود، اما آیا دلتنگیها وجود ندارد؟
سلیقهراد در پاسخ به نکات مطرح شده گفت: نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که دانش مهاجرت را به خوبی نمیدانیم. باید پرسید که هدف غایی از مهاجرت چیست؟ به نظرم زمانی حلقه مهاجرت کامل میشود که آن فرد برای ارتقای خود برود و سپس با تکنولوژی جدیدی، علمش را به کشورش برگرداند. برای رسیدن به این حلقه اولا باید این درک ایجاد شود که آن فرد نخبه است و دوما خاستگاهش نیز ارتقا پیدا کند. در حقیقت، اگر میخواهیم یک نخبه را برگردانیم، باید زمینه کار تحقیقاتی، بودجه و امکانات را برای او فراهم کنیم. اگر آن فرد به راحتی برنمیگردد به این دلیل است که مسیر برگشت او مهندسی نشده و دارای ضعف هستیم. باید فکر کنیم که چگونه میتوان یک نخبه را بازگرداند.
او ضمن بیان مثالی از تجربیات خود گفت: بگذارید یک مثال برای شما بزنم؛ من از سال 2006 تا 2008 در هاروارد بودم؛ در آنجا همکارانی از کره جنوبی و ژاپن داشتم؛ آنان از سوی شرکتهایی مثل الجی و سامسونگ بورسیه شده بودند. در حقیقت، این شرکتها تمام پول تحصیل و دیگر خرج و مخارجشان را داده بودند و از همان زمان قراردادشان برای بازگشت به کشور و گرفتن یک جایگاه بسیار مهم در این شرکتها امضا شده بود. حتی حقوقشان نیز مشخص بود و چند ده برابر یک حقوق مهندس معمولی بود. به همین دلیل این قدر به خود فشار میآورد که هرچه سریعتر درسش را تمام کرده و به کشورش برگردد. فراموش نکنید که باید در دل جوان امید را زنده کرد و به او گفت: «اگر برگردی آدم مهمی برای ما خواهی بود و سرکار نیستی.»
غلامی درباره جاذبهها و دافعهها در مقوله مهاجرت گفت: برخی نگرشهای مدیریتی غلط جاذبهها را از بین میبرد؛ برای مثال مدیریت عشقی با تمرکز بر «عشق به وطن» نداریم. همچنین مدیر باید بلد باشد که چگونه با چهرههای علمی صحبت کند. خیلی مهم است چه مدیری را در جایگاهی بگذاریم که تعامل مستقیم با نخبه دارد. او باید شیوه صحبت و تعامل با یک نخبه علمی را بلد باشد. یک نخبه زمانی از سیستم ناامید میشود که احساس کند بهایی به او داده نمیشود. بنابراین میتوان گفت یکی از دافعهها در بازگشت نخبه به کشور، عدم تعامل بین نخبه و مدیران است. شاید هیچ قصد و عمدی هم در آن نباشد و تنها به ضعف مهارتهای مدیر ما برگردد.
وی تاکید کرد: یکی از مهمترین دافعههای مهاجرت این است که هیچ کس دوست ندارد خانهاش را رها کند و برود. البته بهتر است به جای بیان جاذبهها و دافعهها بگوییم چه سیکل دینامیکی میتوانیم ایجاد کنیم که این دافعه و جاذبهها سبب گرداندن آن شود.
انتهای پیام/