مروری بر عملکرد دولت «اشرف غنی» در مقابل ایران -۱/ همسویی با ریاض در برابر تهران
خبرگزاری تسنیم در سالگرد فرار اشرف غنی در شش محور عملکرد رئیس جمهور سابق افغانستان را در قبال ایران بررسی میکند.
دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم؛ یکشنبه 24 مرداد 1400 (15 آگوست 2021) در تاریخ افغانستان با یک رویداد شناخته و ماندگار شده است؛ فرار «اشرف غنی» رئیس جمهور وقت افغانستان، معاونین، اعضای کابینه و مشاورین متعددش از کابل و سقوط دولتی که دو دوره با آرای مشکوک سکان هدایت افغانستان را به دست گرفته بود.
دوران ریاست جمهوری غنی که در هر دو دوره با حرف و حدیث فراوان و با دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا برای تثبیت کرسی وی آغاز شده بود، سرانجام به قول خودش با تحرکات «زلمی خلیلزاد»، نماینده ویژه آمریکا در افغانستان به سمت و سویی سوق یافت که وی را مجبور به فرار از افغانستان نماید.
در یک نگاه گذرا به کارنامه ریاست اشرف غنی، وی را میتوان چهرهای با حاشیههای فراوان ارزیابی کرد؛ حاشیههایی که هم در عرصه داخلی بروز و ظهور داشت و هم در بیرون از این کشور، سراغ کشورهای دیگر را میگرفت.
رفتارهای اشرف غنی در حوزه روابط با جمهوری اسلامی ایران را میتوان از همین دسته رفتارها برشمرد.
رفتارهایی خارج از حُسن همجواری و مبتنی بر ایجاد فضای تشنج و ایجاد گسل بین دو ملت؛ البته با نمای به اصطلاح اقتدار افغانها. رفتارهایی که البته دیری نپایید و آنچنان که «اشرف غنی» و گردانندگان پشت صحنه آن انتظار داشتند، نتوانست رابطه دیرینه دو ملت را دستخوش نابسامانی نماید.
یکسالگی فرار رئیس جمهور غربگرای افغانستان، فرصتی است برای مرور کارنامه وی درباره چگونگی تعامل و ارتباط با جمهوری اسلامی ایران.
شش محور «همسویی با سیاستهای عربستان سعودی و ضدیت با ایران»، «حمایت و تقویت گروههای تروریستی مخالف ایران»، «فارسیستیزی نظاممند»، «ایجاد تنش در روابط کابل و تهران»، «عدم امضای پیمان جامع راهبردی علیرغم تلاش طرف ایرانی» و «ادعای نفت در برابر آب»، موضوعاتی است که به مناسبت سالگرد فرار اشرف غنی از کابل، طی چند گزارش تقدیم خوانندگان تسنیم میشود. مطلع این گزارشها، نگاهی است به شرححال رئیس جمهوری غربگرای فراری و پیشین افغانستان.
اشرف غنی کیست؟
محمداشرف غنی احمدزَی(متولد 29 ثور/اردیبهشت 1328) سیاستمدار و اقتصاددان افغانستانی و رئیسجمهور پیشین افغانستان است. او در انتخابات 20 سپتامبر 2014 و 28 سپتامبر 2019 به عنوان رئیسجمهور افغانستان انتخاب شد؛ انتخاباتی که همواره با حرف و حدیث فراوان همراه بوده و ادعای تقلب سنگین به «غنی» و تیم انتخاباتی وی وارد بوده است و البته با پادرمیانی «جان کری» وزیر امور خارجه وقت آمریکا، ورق به نفع وی برگشته است.
البته ورود غنی به عرصه سیاست و قدرت در افغانستان به سالهای قبل از این باز میگردد. وی پیشتر و در بازه زمانی سال 2002 تا 2004 میلادی به عنوان وزیر مالی افغانستان در دولت حامد کرزی فعالیت میکرد.
اشرفغنی تحصیلات ابتدایی خود را در ولایت «لوگر» سپری نمود و از لیسه حبیبیه فارغ تحصیل گردید. با اینکه گفته میشود وی اصالتی لوگری دارد، اما برخی در همین انتساب نیز تردید دارند و مدعی سابقهای نه چندان مطلوب برای خانواده وی هستند.
درباره پیشینه خانوادگی وی آمده است: «نسب پدری اشرف غنی(پیش از پدر بزرگش) شاید به یکی از دهقانان در «سرخاب» لوگر مرتبط باشد.
پدرِ پدربزرگ او، «بهرام» از میزبانان و پیشاهنگان نیروهای اشغالگر بریتانیایی در جریان جنگ دوم افغانستان، انگلیس (1878- 1880) بوده است... علاوه بر این، پدربزرگ پدری اشرف غنی به نام «عبدالغنی» نیز یکی از همکاران نیروهای مزدور انگلیس(به رهبری محمد نادر) در جریان سالهای 1929- 1930 در سرنگونی حبیب الله کلکانی است... شایعات وسیعی نیز مبنی بر اینکه در دهههای 1930 و 1940، عبدالغنی نفوذ بسیار زیادی در گروهی از سارقینی داشت که در دشت «سقاوه» ولایت لوگر فعالیت داشتند، وجود دارد...».
به هر روی، با پایان دوران دبیرستان در کابل، وی برای تحصیلات دانشگاهی به لبنان رفته و در دانشگاه آمریکایی بیروت در رشته علوم سیاسی مدرک کارشناسیارشد خود را کسب کرد. اشرف غنی در زمان تحصیل در لبنان با همسر کنونیاش، «رولا سعاده» آشنا گردید و با وی ازدواج کرد؛ نتیجه این وصلت، دو فرزند به نامهای مریم و طارق است که در آمریکا زندگی میکنند.
خانواده «رولا سعاده» اگرچه از حیث تعلقات دینی از مسیحیان کشور لبنان هستند، اما به نظر میرسد که این خانواده بیشتر سکولار مشرب هستند تا دیندار.
«غنی» در سال 1353 برای تدریس در رشته مردمشناسی به افغانستان بازگشت و در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل مشغول به تدریس شد.
وی در همان سال با به دست آوردن بورسیهای از سوی مؤسسه کمکهای آمریکا(USID) به همراه 70 نفر دیگر، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و وارد دانشگاه کلمبیا شد.
غنی پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد، از سال 1977 تا سال 1984 در همین دانشگاه مشغول پژوهش در مقطع دکترا بود. بورسیه غنی و حدود 70 تن دیگر از طرف مؤسسه کمکهای آمریکا (USID) تأمین شد.
اشرف غنی پس از فارغ التحصیلی در سال 1983 برای تدریس در دانشگاه «برکلی» کالیفرنیا دعوت شد و از سال 1983 تا 1991 استاد دانشگاه «جانز هاپکینز»آمریکا بود. وی در این دوره بهطور معمول به عنوان کارشناس در برنامههای بخش فارسی و پشتوی رادیو بیبیسی حضور پیدا میکرد. او از سال 1991 به عنوان مردمشناسِ راهنما به کار در بانک جهانی پرداخت، کار او مشاوره در مورد ابعاد انسانی برنامههای اقتصادی بود و در برنامههای بانک جهانی در آسیای شرقی، جنوب آسیا، روسیه، چین و هند شرکت داشت.
غنی از دسامبر 2001 به افغانستان بازگشت و در 1 فوریه 2002 به عنوان مشاور ارشد حامد کرزی رئیسجمهور افغانستان، وزیر مالیه افغانستان و رئیس اداره هماهنگکننده کمکهای بینالمللی به افغانستان برگزیده شد.
او از سال 2004 از حضور در دولت خودداری کرد و به عنوان رئیس دانشگاه کابل انتخاب شد؛ دورانی که دانشجویان دانشگاه کابل از تعصبهای شدید قومی و منطقهای او یاد میکنند.
پس از آن، اشرف غنی در سال 1393 برای دومین بار در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد و در دور دوم از رقیب انتخاباتی خود دکتر عبدالله پیشی گرفت؛ انتخاباتی با جنجال و ابهامهای فراوان که مخالفان غنی را متهم به تقلب مینمودند.
وی دوره دوم ریاست جمهوری خود را در اول دیماه 1398 آغاز کرد و عنوان شد که 50/64 درصد کل آرای مأخوذه را به خود اختصاص داده است؛ این انتخابات نیز از سوی مخالفان غنی، همراه با تقلب دانسته شد.
سرانجام در روز 24 مرداد 1400 (15 اوت 2021) و در پی نزدیک شدن طالبان به شهر کابل، اشرف غنی از افغانستان فرار کردو بدین ترتیب ریاست جمهوری او پایان یافت.
وی در تازهترین مصاحبه خود، اربابان آمریکاییاش را عامل سقوط دولت پیشین افغانستان دانسته است.
1. همسویی با سیاستهای عربستان سعودی و ضدیت با ایران
تضاد سیاستهای جمهوری اسلامی ایران با رژیم پادشاهی عربستان سعودی، مطلبی نیست که در عرصه سیاست امری پنهان باشد.
پادشاهی وابسته به غرب که با تکیه بر دلارهای نفتی به ترویج تفکر به اصطلاح سلفی یا به تعبیر بهتر «وهابیت» در جهان اسلام پرداخته و از هیچ تلاشی در راه خونریزی اتباع دیگر کشورهای اسلامی مانند عراق، سوریه، یمن، لبنان و افغانستان در قالب حمایت از گروههای تروریستی تکفیری ابا نکرده است و حتی در سالهای اخیر سعی کرده است، با تحریک و تمویل گروهکهای مزدور ناامنی را به داخل مرزهای جمهوری اسلامی ایران نیز بکشاند، درست در نقطه مقابل نسخه عقلانی و اصیل اسلامی، یعنی جمهوری اسلامی قرار دارد.
موضع کشورهای اسلامی در قبال این رویارویی نیز بستگی به ماهیت حاکمیت آن کشورها دارد؛ سرسپردگان کشورهای اسلامی که وابسته به غرب بوده و جایگاه و پایگاه مردمی ندارند، معمولاً پشت عربستان سعودی قرار میگیرند و البته سهم اندکتری نسبت به آمریکاییها و یا سایر کشورهای عربی مانند فرانسه و انگلیس از دلارهای نفتی آن میبرند.
با وجود این بهرهبری، البته از اتخاذ سیاستهای تخاصمی بسیار صریح و عملی در برابر جمهوری اسلامی ابا میورزند و به درستی، خود را از رو در رو قرار دادن با ایران کنار میکشند.
آن دسته از کشورهای اسلامی که سیاستهای مستقل یا نیمهمستقلی دارند اکثراً در موضع میانه قرار گرفته و متناسب با منافع خویش تصمیمگیری میکنند.
در این میان، موضع دولت افغانستان به دلیل اشتراکهای تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی میتواند حائز اهمیت بسیار باشد؛ این اشتراکها میطلبد که نگاه حاکمان کابل، نگاهی عقلانی و به دور از خصومت با تهران باشد، حلقه مفقودهای که دولت اشرف غنی گرفتار آن بود و بدون درنظرداشت مصالح افغانستان در خلاف جهت آن گام برمیداشت.
اشرف غنی، به عنوان یک تحصیلکرده و دانشآموخته مراکز آمریکایی(چه در لبنان و چه در خاک آمریکا) همسویی بیشتری با سیاستهای ایالات متحده آمریکا داشت و به تبع آن، همراهی و همسویی بیشتری با برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مانند عربستان سعودی را در پیش گرفت، لذا در رقابت بین تهران و ریاض، همواره تمایل بیشتری برای حمایت از سعودیها داشت.
اشرف غنی که با تقلب گسترده و پس از ماهها بنبست سیاسی پس از اعلام نتایج دور اول ریاست جمهوری خود، با مداخله مستقیم آمریکا و بر اساس یک معامله سیاسی به عنوان رئیس جمهور افغانستان تعیین شد، نزدیکی با عربستان و تلاش برای کسب حمایت حکام سعودی را در اولویت دولت ائتلافی خود قرار دارد تا جایی که تنها در 6 ماه نخست ریاست جمهوری خویش سه بار به عربستان سفر کرد.
تقویت تفکر وهابیگری در افغانستان، آورده رابطه «غنی» با «ریاض»
حاصل این همسویی «غنی» با حاکمان ریاض و سفرهای متعدد این شد تا اواخر آبان 1393 عبدالرحمن الغاثب، سفیر عربستان در افغانستان اعلام کند این کشور برای ساخت یک مرکز اسلامی با هدف تدریس اسلام «معتدل» در افغانستان، چکی سفید امضا به دولت غنی داده است.
بر اساس توافق کابل و ریاض، عربستان در نظر داشت این مرکز دینی را که سومین مرکز اسلامی بزرگ جهان است، در زمینی به مساحت 120 هزار مترمربع در تپه مرنجان کابل، احداث کند که شامل دانشگاه، خوابگاه، مسجد، سالن کنفرانس و دیگر امکانات است.
با توجه به تلاش عربستان سعودی برای گسترش افراطگرایی و باورهای وهابیت، این تصمیم با مخالفتهای داخلی در افغانستان مواجه شد و پروژه تا مدتی مسکوت ماند، اما در نهایت سفیر عربستان در مهرماه سال 1395 اعلام کرد بر اساس توافق صورت گرفته با دولت کابل قرار است مرکز اسلامی «ملک عبدالله» در ولایت ننگرهار احداث شود.
این تصمیم عربستان با استقبال دولت غنی و واگذاری 160 هکتار زمین برای احداث پروژه در ننگرهار همراه شد، ولایتی که با داشتن مرز مشترک با پاکستان در آن زمان به پایگاه اصلی گروه تروریستی داعش در افغانستان تبدیل شده بود و حکام سعودی در تلاش بودند با ساخت این مرکز پایگاه فکری برای جریانهای تکفیری در افغانستان ایجاد کنند تا از این طریق اهداف خود در افغانستان از جمله تقویت جریانهای تکفیری و ایجاد ناامنی در مرزهای جمهوری اسلامی با حضور فیزیکی در افغانستان را به پیش ببرند.
عربستان در حالی چکی سفید امضا به دولت غنی برای ایجاد آنچه خود مرکزی دینی برای ترویج «اسلام معتدل» داده بود که نگاهی کوتاه به سابقه حمایتهای حکام سعودی از گروهها و دولتهای افراطی و نیز شیوه حکومتداری آنها که مبنای آن روشهای افراط گرایانه وهابی است، هیچ سازگاری با «اسلام معتدل» که ادعاشده در این مرکز آموزشی ارائه خواهد شد، ندارد.
عربستان پیش از این از طریق بورسهای تحصیلی به دانشجویان افغانستانی و یا حمایت مالی از مراکز آموزشی در خاک پاکستان که نوجوانان و جوانان افغانستانی را به خود جلب میکرد و در پی اشاعه تفکر وهابی خود بود، اما این بار تصمیم گرفته بود این تفکر را در خاک افغانستان آموزش دهد تا از این راه هم نیروهای تکفیری بیشتری را تربیت کند و هم نفوذ خود را در آنجا گسترش دهد. عربستان در واقع تلاش داشت بزرگترین مرکز وهابیتگرایی در خاک افغانستان را بنا نهد، مرکزی که میتوان پیشبینی کرد خروجیهای آن چه دیدگاهی به ایران خواهند داشت.
حمایت غنی از تجاوز عربستان سعودی به یمن
همراهی اشرف غنی با سیاستهای عربستان سعودی به اندازهای رنگ افراطی به خود گرفت که همزمان با تهاجم عربستان به یمن، رئیس جمهور وقت افغانستان در اقدامی جنجالی با اعلام حمایت از کشور متجاوز، از موضع سعودی حمایت کرد.
این رویکرد غنی، از نگاه تحلیلگران سیاسی، هیچ توجیه معقولی نداشت، جز اینکه به تهران بگوید در نقطه مقابل سیاستهای آنان ایستاده و به حاکمان ریاض نیز تأکید کرده باشد که در سرسپردگی به سیاستهای آنان که در واقع پیروی از سیاستهای مداخلهگرانه غربیها در منطقه است، سرسوزنی تردید نداشته و کوتاهی نمیکند.
افزایش مدارس سلفی(وهابی) به دنبال همراهی با عربستان
افزایش مدارس سلفی، تکفیری، نتیجه دیگر روابط حسنه «غنی» با کابل بود. در همین راستا حنیف اتمر وزیر خارجه دولت غنی بهمن ماه سال 1399 در ماههای آخر پیش از سقوط کابل در سفر به عربستان سعودی با وزیر معارف این کشور تفاهمنامهای را در بخش آموزش، تربیت مدرس، تدوین برنامههای آموزشی و واحدهای درسی و نیز اعطای بورسیه به دانشجویان افغان امضا کرد.
امضای این تفاهمنامه در حالی صورت گرفت که افزایش نفوذ عربستان سعودی و شیوع وهابیت در افغانستان همواره سبب نگرانی مردم این کشور و نیز کشورهای منطقه بوده و کارشناسان بر این باورند که ریاض از طریق ایجاد دانشگاه و نفوذ در بخش آموزشی برای ترویج افکار وهابیت در افغانستان تلاش میکند. پیش از این نیز برخی نمایندگان پارلمان افغانستان هشدار داده بودند که ورود عربستان به سیستم آموزشی افغانستان، حتی اگر زیر نظر کابل هم باشد پیامدهای بسیار وحشتناکی به همراه خواهد داشت.
انتهای پیام/.