ضرورت شناخت بزرگترین فاجعه تاریخ که در هشت ساعت رقم خورد
سنگری گفت: سوگ، پیام، حماسه و معرفت، چهار ستون خیمهای است که کربلا را در طول تاریخ برافراشته نگه داشته و به ما رسانده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، برای شناخت کامل و دقیق حماسه عاشورا باید قیام امام حسین علیه السلام را از زوایای گوناگون دیده و مورد بررسی قرار دهیم. پرداختن صرف به یکی از ابعاد عاشورایی، شناخت ناقصی به ما میدهد که در الگوگیری از این قیام مهم که برآمده از آموزههای قرآن کریم است، ما را دچار مشکل خواهد کرد.
خبرگزاری تسنیم برای بررسی زوایای مهم قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام گفتگویی با دکتر محمدرضا سنگری، عاشوراپژوه و نویسنده کتاب آیینهداران آفتاب، انجام داده است. آن طور که این کارشناس عاشورایی توضیح میدهد کربلا لااقل چهار ضلع دارد، به عبارت دیگر این خیمه بر چهار ستون استوار است که اینها کربلا را پایا و زایا کرده و از دل همه گذرگاههای زمان گذرانده و امروز به ما رسانده است. سوگ، پیام و درسهای عاشورا، حماسه و معرفت، چهار ستون خیمهای است که کربلا را برافراشته نگه داشته و اگر ما میخواهیم این انقلاب عظیم را به درستی بشناسیم باید به همه زوایا و چهار بعد مهم بپردازیم. غفلت از هر کدام از این ابعاد، شناختی ناقص به ما میدهد که درس زندگی را به درستی نخواهیم آموخت.
جریان کل هستی به سوی امام حسین (ع)
از امام حسین علیه السلام با عنوان «میراثدار پیامبران» و «قلب محشر» یاد میشود. دلیل این نوع توصیفات درباره حضرت سیدالشهدا علیه السلام چیست؟
امام حسین علیه السلام جمع همه خوبیها، فضیلتها و عظمتهاست و در حقیقت تحققبخش آرمان همه انبیاست. در زیارت اربعین میخوانیم: «اَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاءِ» میراث همه پیامبران در وجود مقدس آن حضرت خلاصه شده است. به این معنا که اگر از حضرت آدم تا حضرت خاتم الانبیاء صلیالله علیه و آله بخواهیم تمام عظمتها، زیباییها، مکرمتها و بزرگمنشیها را جستجو کنیم، میتوانیم یک جا همه آنها را در سیمای حضرت سیدالشهدا علیه السلام بیابیم.
از سوی دیگر همان طور که در سؤال اشاره کردید، از حضرت به عنوان قلب محشر یاد شده است. چون طبق روایت زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلاالله علیها در صحنه محشر حاضر میشود، خداوند خطاب میکند که «انظری الی قلب المحشر» و وقتی آن بانوی مکرم قلب قیامت را نگاه میکند، مشاهده میکند که فرزندش، امام حسین علیه السلام، بیسر در مرکز قیامت ایستاده است.
به عبارت دیگر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام هم مرکز دنیایی است که ما در آن زندگی میکنیم و هم مرکز قیامت است. نکته قابل توجه این است که عالم در انتظار ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است، که آن حضرت هم منتقم خون حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. درواقع جریان کل هستی به سوی امام حسین علیه السلام حرکت دارد.
در عبارتی امام حسین علیه السلام فرمود که من برای شما اسوه هستم. سؤال این است امروز ما که در شرایط مدرنتر و پیشرفتهتر از آن دوران زندگی میکنیم و البته جاهلیت امروز هم به شکلی مدرن جلوه کرده، الگوگیری از آن حضرت برای سبک زندگی ما چگونه محقق میشود؟
امام حسین علیه السلام در کربلا فرمود من برای همه شما اسوه هستم، یعنی اگر سرمشق میخواهید سرمشقی ناب و زلال و خالص و بینقص به انقلاب و کربلای من نگاه کنید. پس ما هیچوقت بینیاز از او نیستیم. اگر امروز هم در جاهلیت مدرن به سر میبریم و قرار است این جدارهای زخیم جاهلیت را بشکنیم، باز کسی جز حضرت اباعبدالله یاریگر ما نمیتواند باشد.
در زیارت میخوانیم: «بذل مهجته فیک» خون قلبش را در راه خدا فدا کرد تا بندگان خدا را نجات دهد. عنصر رهاییبخش انسان از جهالت و حیرت و ذلالت آن حضرت است. بر این اساس، شناختن حضرت سیدالشهدا علیه السلام پایان بخشیدن به همه حیرتها و سردرگمیهاست.
ضرورت شناخت ابعاد چهارگانه عاشورا
با این وجود، آیا امروز ما شناخت درستی از انقلاب امام حسین علیه السلام داریم؟ آیا آن حضرت را به خوبی شناختهایم که بتوانیم از سبک زندگی و مشی ایشان درس بگیریم؟
خیر، ما کربلا را کامل نشناختهایم. با وجود اینکه امروز بیشتر از 13 قرن و نیم از آن روز داغ عاشورای سال 61 هجری یا 21 مهر ماه سال 59 شمسی که حضرت اباعبدالله علیه السلام در کربلا به شهادت رسید میگذرد، اما هنوز متأسفانه کربلا برای ما ناشناخته مانده است.
چرا؟ دلیل ناشناخته ماندن کربلا و قیام امام حسین علیه السلام چیست؟ به هر حال تلاشهای زیادی شده و پژوهشهای بسیاری صورت گرفته، به چه علت هنوز زوایایی از عاشورا برای ما ناشناخته است؟
چون ما به ابعادی از کربلا پرداختهایم و از ابعاد دیگر کربلا غافل ماندهایم. دقت کنید که کربلا لااقل چهار ضلع دارد، به عبارت دیگر این خیمه بر چهار ستون استوار است که اینها کربلا را پایا و زایا و زنده کرده و از دل همه گذرگاههای زمان گذرانده و امروز به ما رسانده است.
سوگ، پیام و درسهای عاشورا، حماسه و معرفت، چهار ستون خیمهای است که کربلا را برافراشته نگه داشته و اگر ما میخواهیم این انقلاب عظیم را به درستی بشناسیم باید به همه زوایا و چهار بعد مهم بپردازیم. غفلت از هر کدام از این ابعاد، شناختی ناقص به ما میدهد که درس زندگی را به درستی نخواهیم آموخت.
بزرگترین فاجعه تاریخ در هشت ساعت رقم خورد
اشاره کردید که سوگ یکی از ابعاد عاشوراست. چگونه این بعد از قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام را باید به درستی بشناسیم، در حالی که ما هر ساله عزادار و داغدار محرم و واقعه کربلا هستیم؟
یک بعد این کربلا سوگ است. بزرگترین تراژدی عالم اسلام، دردناکترین و غمبارترین حادثهای که در تاریخ میشناسیم کربلای امام حسین علیه السلام است. تقریباً هشت ساعت واقعه عاشورا رقم خورد. به طوری که حدود ساعت 8:30 صبح واقعه حمله به کاروان حضرت اباعبدالله علیه السلام شروع شد و تا ساعت 5:38 عصر همان روز ادامه داشت که امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند.
بعد از این ساعت نعل اسبها را تازه کردند به طوری که در منابع نوشته شده حداقل 12 اسب را نعل تازه زدند و بر پیکر شهیدان طوری تاختند که امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه شریفه میفرماید «حتی تهتو» گویا بدنها زیر سم اسبها خمیرمانند شد.
وقتی حس کردند همه چی تمام شده، جشن پیروزی گرفتند و به شادی پرداختند. باز هم فکر کردند هنوز چیزی باقی مانده، پس سمت خیمهها حمله کردند و آنها را آتش زدند. به قدری وحشیانه رفتار کردند که به زنان و کودکان هم رحم نکردند و 84 نفر از کاروان امام حسین علیه السلام را به شدت مورد ظلم قرار دادند.
آنها به قدری وحشیانه تازیانه بر بدن خانواده امام حسین علیه السلام میزدند که امام باقر علیه السلام فرموده وقتی بعد از واقعه عاشورا، پدرم حضرت سجاد علیه السلام به شهادت رسید و بدن مبارکش را غسل میدادم، هنوز جای تازیانهها بر بدنش باقی مانده بود.
آنها بعد از برگشت از کربلا هم به غارتگری خودشان افتخار میکردند؟
بله. هر چیزی که در کربلا دزدیده بودند، مایه افتخار خود میدانستند. همان روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین علیه السلام سعی میکردند سند افتخاری با خودشان از کربلا ببرند.
در منابع نوشته شده وقتی به کوفه رسیدند، هر کس هرچه از کربلا برده بود، بالای در خانه خودش آویزان کرد و به آن افتخار میکرد. کسانی که زین اسب دزدیده بودند، به «بنی السرج» مشهور شده بودند و زینها را جلوی در خانه خود آویزان میکردند. کسانی هم که لباس شهدای کربلا را دزدیده بودند یعنی «بنی السراویل» همین کار را کردند. آنهایی هم که نتوانستند چیزی از کربلا بدزدند برای اینکه دست خالی نمانند بالای در خانه خود نوشته بودند «بنی المکبرین» یعنی من در کشتن امام تکبیر میگفتم.
چرا تأکید میکنید که باید از سوگ کربلا گفته شود؟
چون وقتی ما از سوگ و ظلمی که در کربلا بر امام حسین علیه السلام و یاران و همران آن حضرت وارد شده، سخن میگوییم مظلومیت حق مشخص میشود. درواقع معلوم میشود که امام در کربلا تا چه اندازه بر حق و مظلوم بود. حتی بعد از شهادت ایشان به اسیران و خانواده هم رحم نکردند و برای اینکه جلب توجه بیشتری کنند، از باب الساعات وارد شام شدند.
دقت کنید که شام چند دروازه داشت و کاروان اسیران را میتوانستند از دروازهای وارد کنند که خلوت بود. اما برای اینکه به ظلم خود افتخار کنند و جمعیت بیشتری از مردم شاهد آنها باشند، دروازه باب الساعات را انتخاب کردند.
وقتی این نوع ظلمها در تاریخ اسلام گفته شود، حماسه عاشورا رنگ و جلوه خود را بهتر نشان میدهد و قابلیت انتقال به نسلهای بعدی را پیدا میکند.
نکته مهم این است که واقعه عاشورا آیینهای از آموزههای قرآن کریم است. اما گاهی در برخی هیئتها و مجالس دیده میشود که کمتر به تجلی آموزههای قرآنی در سیره امام حسین علیه السلام پرداخته میشود.
همین طور است. عاشورا آیینه قرآن است. درواقع قرآن نقشه راه است و عاشورای امام حسین علیه السلام تجسمیافته این نقشه زندگی است. ما هیچ رویدادی را در تاریخ و تاریخ اسلام نداریم که به زلالی و شفافیت کربلا باشد. اما گاهی از این بعد مهم غفلت میکنیم و درس زندگی قرآنی منطبق بر آموزه عاشورا را کمتر مورد توجه قرار میدهیم.
ادامه دارد...