نگاهی به رمان «وسنی» زندگینامه مرحوم سعید تشکری

نگاهی به رمان «وسنی» زندگینامه مرحوم سعید تشکری

نویسنده در رمان «وسنی» با تکیه بر بیان تجربه­‌های عمیق روحی و فردی و درک موقعیت، مخاطب را به شناخت شهودی و جزئی از احساسات، عواطف و درنهایت کنش‌های اخلاقی سوق می‌دهد.

خبرگزاری تسنیم،‌ «وسنی» نخستین کتاب از سه‌گانه زندگی‌نامه زنده‌یاد سعید تشکری است که روایتگر ماجرای پسر نوجوانی است  که زندگی‌‌اش در دوچرخه‌‌اش خلاصه می‌‌شود و دعواهای خانه پدر و مادر. رضا خوشه‌بست از شاگردان مرحوم سعید تشکری در یادداشتی که آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده به نقد این کتاب پرداخته است.

متن کامل این یادداشت را در ادامه می‌خوانیم:‌

«اخلاق محوری در هنر و ادبیات مسیری طولانی پیموده و نظریه‌­های متعددی بر ساحت آن نشسته‌­اند که از ضرورت مطلق تا بی‌­ضرورتی کامل کاربرد اخلاق در ادبیات را شامل می‌شود. بصیرتی که داستان‌­ها، در فهم موقعیت چالش برانگیز شخصیت اصلی ایجاد می‌کنند، به نوعی به رهیافت آشنایی می­‌‌نجامد.

القای فضایل اخلاقی یکی از ارزش‌های زیباشناسی محسوب می‌شود. مخاطب می‌­تواند با تأمل در روابط و تعارضات شخصیت‌­ها، نظرگاه‌های اخلاقی خود را غنی کند. بدون آن‌که در زندگی شخصی گرفتار این تعارضات باشد. هنر، تصفیه‌کننده عواطف و یکی از راه‌های تخلیه هیجان و پاکسازی عواطف منفی است.

از طریق مطالعه آثار بزرگ ادبی، از حدود زندگی خودمان فراتر رفته و به جهانی از فکر و احساس قدم می‌گذاریم که عمیق‌تر و متنوع‌تر از فکر و احساس خود ماست. در جهان ادبیات داستانی می‌­توانیم مستقیم با تجارب، افکار و احساسات مردمانی آشنا شویم که از حیث مکان و زمان از ما دورند.

از آن جا که رمان‌نویسان می‌توانند به درون ذهن شخصیت‌ها بروند، انگیزه‌ها و احساسات ایشان را فاش کنند، خواندن رمان تفوق معرفتی‌ای به ما می‌دهد که در شناخت اخلاقی ما از وضع و حال خود و اطرافیان و جامعه کارساز می‌افتد. رمان می‌­تواند دیدگاه‌­های اخلاقی پذیرفته شده را به چالش بکشد یا مورد تهدید قرار دهد. خواندن داستان انسان را درگیر عواطف و قضاوت‌هایی می­‌کند که همه آن‌ها پهنه و صحنه­ فهم اخلاقی است. خواننده عملا درگیر فرایند مستمری از داوری و ارزیابی می‌­شود.

امروزه مساله اصلی این است که هنر و اخلاق چگونه می‌­توانند در عین حفظ مرزهای خود، در تعامل و پیوندی دوجانبه سبب غنای یکدیگر شوند. ترسیم شرایط ویژه­ انسانی در بزنگاه‌های اخلاقی، عاطفی و معرفتی، کاری است که ادبیات داستانی امروز انجام می‌­دهد. در دنیای مدرن، شیوه بیان مضامین اخلاقی غیرمستقیم است و این مضامین با استفاده از فنون مختلف ادبی روایت می‌شود. برخی از مهمترین شیوه‌های بیان اخلاقی در این رمان به شرح ذیل است:

  1. شناخت‌بخشی از طریق تقابل‌­های اخلاقی

تفکر مطلق بشر در دوران گذشته، تقابل قاطع میان خیر و شر را ترسیم می­‌کرد که دو قطب کاملا مخالف را رقم می­‌زد اما امروزه تقابل‌­های اخلاقی به خط‌­کشی‌­های مسلّم میان خیر و شر محدود نمی‌­شود. رویکرد نویسندگان، نشان دادن دوگانگی‌ها یا چندگانگی زندگی است. برای همه افراد موقعیت‌های پیچیده‌­ای در زندگی به وجود می‌­آید که ناگزیر از تصمیم­‌گیری در آن‌ها هستند و در این موقعیت‌ها لزوما نمی‌توان به شکلی قاطع میان خیر و شر مرزکشی کرد.

داستان­‌ها با برجسته‌سازی این موقعیت‌ها و نشان دادن تقابل پیش‌روی افراد، علاوه بر تاکید و توجه به درونیات فردی و حالات روحی، به بررسی موقعیت یا تقابل موجود می‌­پردازند و هم زمان با درگیر کردن شخصیت اصلی، خواننده را نیز درگیر موقعیت می‌­کنند. این تقابل‌­ها زمینه­‌های متفاوتی دارند؛ یک سوی آن‌ها مسائل اخلاقی و سویه دیگر مربوط به مفاهیم مختلف دیگر است.

گاهی تقابل در بستر عاطفی شکل می‌گیرد و فرد در رابطه عاطفی گرفتار این تقابل می‌­شود. در رمان «وسنی»، ارتباطی عاطفی بین سعید و پدرش است که سعید شخصیت اصلی رمان، تلاش می­‌کند در تقابل مفهوم دوست داشتن و انجام وظیفه­ بر آن پیروز شود.

  • « سعید کناری نشست و دست‌های خیسش را با شلوارش خشک کرد. زیر چشمی محمد را می‌پایید. محترم خودکار را توی دستش فشار داد وچیزی نگفت.سعید گفت: از چیزی حرف بزن که جنبه شنیدنش رو داشته باشی. سعید این را بی‌مقدمه گفت.... محمد از کوره در رفت. کمربندش را باز کردو به طرف سعید رفت. حمله کرد و گفت: اگه اون شب که اپارات خونه را آتیش زدی ادبت کرده بودم، حالا زبونت دراز نبود....محمد با غضب به جان محترم افتاد.سعید محمد را هل داد.... سعید به جان محمد افتاد و تا می خورد او را زد.گفت بعد از این با من طرفی»  ص26

گاهی تقابل از نوع فلسفی و از جنس مسایل وجودی است. مباحثی درباره­ زندگی و مرگ، درست و نادرست، خیانت و صداقت و ....مطرح می شود. مانند تقابل‌هایی که سعید شخصیت اصلی رمان دارد:

  • « قلیچ خانی لباس و کفش ورزشی‌اش را با دقت تا کرد و توی کیفش گذاشت.گفت: حالا امشب رو کجا می­‌خوای سر کنی؟ سعید شانه بالا انداخت که هنوز نمی‌داند..... گفت فکرام رو کردم. دیگه بر نمی‌گردم خونه. می رم خونهی بی بی. » ص 30
  • «صدای نصرت را شنید که آمده بود روی تراس دادو قال راه انداخته بود و تهدیدش می‌کرد. به بلیط فروش می‌گم فردا به کسی اجازه نده بیای سینما، بعد هم می‌رم سراغ بابات.اون وقت تیکه بزرگه گوشته .... مانده بود به کوچه بزند یا با سنگ بیفتد به جان سگ­ها و برود خانه یا برگردد سینما» ص 6

تقابل های شخصیت فرعی رمان :

  • « نصرت صدای سگ ها را شنید. با خودش فکر کرد: سگ گشنه بچه آدمیزاد رو از پا در میاره. نگران دوید پایین و سعید را.... خوش نداشت خاری به پای بچه­ ارباب برود.» ص7
  • « ابوالقاسم خودش را با پول‌های توی دخل سرگرم کرد و سید .... سراغ مشتری‌ها رفت. ابوالقاسم سر بالا آورد و انتهای جمعیت را دید... شلیک تیر هوایی را که از سمت میدان شنیده می‌شد، می‌شمرد و پس ذهنش بی بی را فحش می‌داد. تاب نیاورد. گفت برو سید سروگوشی آب بده... شنید: آقا قیامت شده. زن‌ها ریختن وسط میدون.... ابوالقاسم انگار ته دلش گر گرفته بود و داشت می‌سوخت... با خودش گفت: اصلا به درک. اگر نرفته باشی که گلی به جمالت. اگر هم رفتی ناز شستت. نوش جان.»ص95
  1. شناخت‌بخشی از طریق بیان و توصیف

ادبیات روایی با بیان جزئیات، حال و هوا و تشریح موبه موی یک تجربه انسانی، ما را در معرض گونه‌ای شناخت جزئی و حسی قرار می‌دهد که به تعقل اخلاقی از طریق تخیل می‌انجامد. هنر نویسنده آن است که با پرداخنن به جزئیات عاطفی و توصیف­ شرایط و موقعیت، مخاطب را در موقعیتی قرار می­‌دهد که درک او مبتنی بر فهم ریزه‌کاری­‌ها و حال و هوای شرایط باشد.

  • « در حیاط باز شد و مامور چهارشانه و درشت هیکلی جلوی راه را بست.با دیدن بی‌بی گوشه چادرش را گرفت و او را کشاند تا به زور ببرد... لیلا نفسش بند آمده بودو جرئت نداشت به حیاط برود و در را ببندد. با خودش گفت: لیلا از بی بی خجالت بکش. پاشو خودتو جمع کن. تموم شد رفت. بردنش. جلوی چشمت گذاشتی ببرنش. حقش بود می‌رفتی و می‌گفتی بی‌بی‌ته. اومده خونت. حقش بود نجاتش می‌دادی.» ص 102
  1. شناخت بخشی، با استفاده از زاویه دید عینی

یکی از شگردهای نویسندگان برای القای مطالب اخلاقی، روایت­گری حادثه با تأکید برعناصر بیرونی است. در این شیوه نویسنده از زاویه دید عینی یا دوربین استفاده می‌­کند و بدون تاکید یا اشاره به درونیات شخصیت‌­ها، خواننده را آزاد می‌­گذارد تا از آنچه اتفاق افتاده به نتیجه برسد و با کنار هم گذاشتن تمام جوانب، قضاوت نهایی را برعهده گیرد. در این شیوه، گرچه نویسنده بی‌طرفی خود را حفظ می‌کند اما عناصری را در داستان هنرمندانه در کنار هم قرار می‌­دهد که خواننده به نتیجه مطلوب برسد. در بخش‌هایی از رمان وسنی، نویسنده هوشمندانه زاویه عینی را به ­کار گرفته و با کنار هم گذاشتن دو صحنه، بر زمینه­ اخلاقی داستان تأکید کرده است:

  • « بار اولش بود توپ چهل تیکه را از نزدیک لمس می‌کرد. دست کشید دور تا دور توپ اما خبری از چسب نبود. خواست روپایی بزند، اما همان ده تایی را زد که توی کوچه با توپ پلاستیکی می­زد. شنید: چسب داره؟ سعید سرش را  تکان داد و گفت نه. تازه اومدی این محله؟ قیافت نمی­‌خوره مال اینجاها باشی، مخصوصا اون دوچرخه کورسی که داری، هیچ رقمه به این کوچه‌ها نمی­خوره. مگه این توپ چهل تیکه به این محله می‌خوره؟ اون که مال من نیست. مال باشگاهه. قرضی میدن برای تمرین. دستش را به طرف سعید دراز کرد و با یکدیگر دست دادند. دست های کوچک سعید توی دست‌های بزرگ و درشتش گم شد.» ص 13
  • « نصرت کلاهش را برداشت و برف روی شانه‌هایش را تکاند. سلام آقا. عذر تقصیر دیر اومدم. عفو کنین. خواب موندم.محمد گفت: کدوم گوری بودی باز؟ کجا نعشه کرده بودی؟ چقدر بهت گفتم هر وقت هر کوفت و زهر ماری می‌خوری، هر گوری که می ری اول وقت باید اینجا باشی. این در بی‌صاحب رو باز کنی. آقا به خدا دیشب نه نعشگی بود نه خماری، هیچ کوفتی نبود. خواهر زنم رو گرفتن دیروز....» ص154
  1. شناخت‌بخشی، با استفاده از نماد، تمثیل یا استعاره

در داستان­‌هایی که فضاسازی و تصویرسازی بیشتر موردنظر است، نویسنده بدون آنکه پند و اندرز بدهد از نمادهایی استفاده می­‌کند که تکرارشان خواننده را به برداشت اخلاقی سوق می‌‌دهد. در رمان وسنی، سعید یک دوچرخه کورسی دارد که در تمام صحنه‌ها در کنار سعید به تصویر کشیده شده است. در این رمان حضور دوچرخه نماد عشق و جریان زندگی است.

  • قیافت نمی­‌خوره مال اینجاها باشی،مخصوصا اون دوچرخه کورسی که داری، هیچ رقمه به این کوچه‌ها نمی‌­خوره. ص 14
  • دوچرخت را ته کوچه پشت این دیوار دیدم، کفتم حتما اومدی اینجا. ص 16
  • هر چهار نفر باهم پریدند توی کوچه و خودشان را رساندند به دوچرخه سعید که آن را زنجیر زده بود به سپیداری بلند و تنومند. ص 19
  • همین که سعید نشست روی زین دوچرخه، معلمشان از پنجره آن‌ها را دید. ص 20
  • سعید از توی حیاط داد زد: دوچرخم پنچر شده. باید پنچریش رو بگیرم. ص 23
  • هر دو از دیوار بالا رفتند و پریدند توی کوچه و سوار دوچرخه شدند. ص 29
  • بی بی را صدا زد و با دوچرخه رفت داخل. ص 31
  • سعید دوچرخه را زیر سایه‌ی درخت تاک گذاشت و دوتایی رفتند سراغ دیگ ص 41
  • سعید کم کمک داشت از آدمی که روی زین دوچرخه اش نشسته بود و رکاب می زد،می ترسیدص 57
  • .....
  1. شناخت‌بخشی، با استفاده از موقعیت‌های آیرونیک

در برخی وضعیت‌­های داستانی، نویسنده از شگردهای آیرونیک برای مقصودش استفاده می‌کند. این شگردها در شخصیت‌پردازی یا توصیف موقعیت و جایگاه شخصیت به کار می‌­رود. خلق چنین موقعیتی به نوعی شکافتن گفتار عقلایی رمان، بر مبنای موقعیت کارناوالی یا قرار دادن شوخی و خنده در وضعیت و فضایی جدی است که به شکل غیر مستقیم کارکرد اخلاقی دارد. در این رمان، حضور دوستان سعید و سوار شدن بر یک دوچرخه و رفتن به ارگ یک موقعیت آیرونیک به وجود آورده است.

  • زنگ که خورد چهار تایی کیفشان را از همان پنجره انداختند توی کوچه و دویدند توی حیاط......سه تایی رفتند کنار بوته‌های بید فرنگی حیاط که حسابی بلند وپرپشت شده بود....سعید در را باز کرد و پشت سر بچه‌ها به طرف حیاط پشتی مدرسه دوید. ستار چسبید گل دیوار و دست‌هایش را توی هم چفت کرد و قلاب گرفت. جمشید و محمد به نوبت پا گذاشتند....همین که سعید نشست روی زین دوچرخه، معلمشان از پنجره آنها را دید. ... محمد که خپل‌تر بود نشست روی میله وسط، جمشید نشست روی ترک و چسبید پشت سعید. ستار هم نشست روی ترک و دودست دراز و لاغرش را حلقه کرد دور کمر سعید.گفت بزن بریم......جمشید دست هایش را باذوق به هم زد. گفت : این هم ارگ. تا خود غروب وقت داریم........گفت هنوز زوده بذار خوب صفا کنیم.....

سخن پایانی:

نویسنده در رمان «وسنی» با تکیه بر بیان تجربه­‌های عمیق روحی و فردی و درک موقعیت، مخاطب را به شناخت شهودی و جزئی از احساسات، عواطف و در نهایت کنش‌های اخلاقی سوق می‌دهد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران