روایت خواندنی حیات ۸۰۰ ساله زبان فارسی در هندوستان
زبان فارسی بیش از هفت سده، زبان رسمی مردم هندوستان بزرگ بوده است. هندوستان بزرگ یعنی از شرق بنگال (حوالی اورست) تا غرب پاکستان و مرزهای ایران کنونی.
خبرگزاری تسنیم؛ گروه «اندیشۀ اقتصاد»؛ پروندۀ ویژۀ «جهاد سازندگی»
پروندۀ تمدنی جهاد سازندگی به ایستگاه هندوستان رسید. در این بخش، به هندوستان بزرگ، که تا شرق کلکته و حوالی اورست کنونی گسترش یافته بود، بهعنوان بخش شرقی فرهنگ و تمدن حیرتآور و عالمگیری خواهیم پرداخت که ایرانیان پس از مسلمان شدن پدید آوردند. پیش از ادامۀ مطلب میتوانید بخشهای قبلی را در فهرست زیر از نظر بگذرانید.
- «جهادِ» متناقضنما
- پردههای مقدس، بر آفتاب «جهاد»
- نسخه ایرانیِ «حکمروایی خوب»؛ از جهاد سازندگی تا دولت اسلامی
- جیم هـ الف دال؛ الگوی مفهومیِ «دولت اسلامی»
- «جهاد»، بنیانگذار عصر طلایی تمدن ایران
- رونمایی | هزار سال حکمرانی «قند پارسی»؛ از اورست تا وین
- "نامه فارسی" تیمور لنگ به پادشاه فرانسه + تصویر
- جایگاه ائمه اطهار در برکشیدن "تمدن پارسیگوی ایران اسلامی" طی یک هزاره
- بیشترین قلمرو شیعه در تاریخ؛ کجا و در چه زمان؟
- روایت خواندنی از "نهضتهای شیعی در قرن دوم"
- استانی که "11 برابر" سایر استانها "امامزاده" دارد
- نفوذ تاریخی زبان و ادب پارسی در بالکان
- سکۀ رایج زبان فارسی در قلب اروپا، طی «نیم هزاره» !
- چرا تمدن ایران طی یک هزاره در جهان پیشتاز بود؟
راهیابی پارسی به هندوستان بزرگ
گرچه اولین مواجهۀ ایرانیان مسلمان با اهالی هندوستان به قرون اول و دوم هجری بازمیگردد، اما از منظر حاکمیت سیاسی، «سبکتگین»[1] – سرسلسلۀ غزنویان – اولین حکمران اسلامی است که در اواخر قرن دهم میلادی، کابل و بخشهایی از پنجاب را تصرف میکند؛ پس از او سلطان محمود غزنوی، بین سالهای 1005 تا 1027میلادی (مصادف با 421 قمری)، بیش از 15 نوبت به این منطقه حمله برده است.
با راهیابی به هند در این دوران، بسیاری از حکما و دانشمندان تراز اول ایرانی در بسط و گسترش تمدنی به این دیار همت گماشتند و این سرزمین را به یکی از قطبهای مهم تمدن ایران اسلامی مبدل ساختند؛ درباریان هند در این دوران به پارسی سخن میگفتهاند و مینوشتهاند. نمونۀ بارز این اندیشمندان، ابوریحان بیرونی است که با توجه به تسلطش بر زبانهای رایج مناطق مختلف، آثار متعددی را در ترجمۀ هندی، سانسکریت، عربی و فارسی در کارنامه دارد و اثر ارزشمند و سترگ «تحقیق ماللهند»[2] حاصل سفر او به شبهقارۀ هند است.
این شرایط کژدار و مریز ادامه یافت تا ابتدای قرن سیزدهم میلادی که اسلام رسماً بر دهلی و شمال هند حاکم شد. سلسله حکومتهای مسلمان - که عموماً عمری کوتاه داشتند - از سال 602 هجری قمری (1206 میلادی) تا 932 هجری (1526 م) بر هند تسلط یافتند، که مشتمل بر سلسلههای ترک و افغانِ «مملوک»[3]، «خلجی»[4]، «تغلق»[5]، «سادات»[6]، «لودی»[7] و «سوری»[8] بود. در 932 هجری (1526 م)، با تسلط «بابر»[9] بر هند، سلسلۀ گورکانیان - بهعنوان اولین امپراتوری فراگیر مغولان مسلمان هند - تأسیس شد و فصل دیگری از حکومت مسلمانان بر این سرزمین رقم خورد که تا سه و نیم قرن بعد ادامه داشت.
نوعروسی که به بنگاله میرود
کاملاً مشهود است که فرزندان تیمور در ایران و هند – از جمله شاهرخ[10]، گوهرشادآغا[11]، بایسنقر و الغبیگ – مستغرق در فرّهی و شکوه تمدن ایران اسلامی، یک خط تمدنی را پی گرفتهاند. مقارن همین زمان است که حافظ دربارۀ نفوذ شعر و ادب پارسی تا اقصای هند – بنگال – معتقد است که زبان فارسی، زمان و مکان را درنوردیده و طی راه یک ساله در یک شب را هموار کرده است:
ساقـی حدیث سرو و گل و لالـه مـیرود ویـن بحـث با ثـلاثـه غســاله مـیرود
می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت کار ایـن زمـان ز صنعت دلالـه مـیرود
شکـرشـکن شونـد همـه طـوطیـان هند زیـن قنـد پارسـی که به بنگالـه میرود
طی مکـان ببین و زمان در سلـوک شعر کاین طفل یک شبه ره یک ساله میرود
نیمۀ سدۀ یازدهم قمری (یا هفدهم میلادی)، مقارن زمان شاهجهان[12]، اوج اقتدار این سلسله بود؛ در این زمان فرمانروایی اسلامی در هند یکی از بزرگترین و ثروتمندترین امپراتوریهای جهان به شمار میرفت. آثار به یادگار مانده از این دوران، از جمله «تاج محل» جزو شگفتانگیزترین آثار دوران تمدن اسلامی است که یکی از پایههای الهامبخش برای معماریهای بعدی (از جمله آثار گرانقدر دوران صفویه) به شمار میرود. این اوج تمدنی تا 1151قمری - 1739 میلادی، مقارن با جنگ «کرنال»[13] - ادامه داشت. بخش قابل توجهی از کتیبههای آثار و متون مضروبات هند در این دوران به زبان فارسی نوشته شده است. علیاصغر حکمت[14]، وزیر فرهنگ پهلوی در اثری با عنوان «نقش پارسی بر احجار هند: فهرستی از کتیبهها و خطوط فارسی بر لوحسنگهای هندوستان، (تهران و کلکته، 1958)» حدود 200 سنگنویس فارسی آثار هندوستان را برشمرده و گردآورده است. جالب است بدانید تاج محل، که یکی از عجایب هفتگانۀ جهان است، درحقیقت مزار همسر یکی از پادشاهان گورکانی است، که شاهزادۀ صفوی بوده و اصالت شیرازی داشته است![15]
در داخل آرامگاه یا درگاه تاج محل (از عجایب هفتگانه جدید جهان در یونسکو) قبر شاه جهان و ارجمندبانو وجود دارد که با سنگ مرمر یکپارچه تزئین شدهاست؛ کنار سنگ مرمر قبر سمت راست به خط فارسی نوشته شدهاست: «مرقد منور ارجمندبانو بیگم مخاطب به ممتاز محل متوفی سنه...» کنار سنگ گور شاه جهان نوشته شده: «مرقد مطهر اعلیحضرت فردوس آشیانی صاحبقران ثانی شاه جهان طاب ثراه سنه 1076 ق»
کتیبه فارسی دوره اکبرشاه گورکانی
فارسی در آگره
فارسی نوشته در مسجد دهلی
کتیبه حضرت بال کشمیر سرینگر
در یک دورۀ هفتصد ساله، بخش اعظم زبان دیوانی و زبان شعر در هندوستان، زبان فارسی است؛ تا 1836 میلادی که «لرد ویلیام بنتینک»[16]، فرماندار کل کمپانی هند شرقی، انگلیسی را جایگزین این زبان کرد.
آقا محمدعلی داعیالاسلام[17] در مقدمۀ جلد پنجم «فرهنگ نظام» تعدادی از فرهنگهای لغت فارسی در هند را بررسی کرده است. حدود 25 فرهنگ لغت فارسی در هندوستان طی این هفتصد سال نوشته شده که فرهنگ فخر قوامی، فرهنگ رشیدی، سراجاللغه، فرهنگ جهانگیری، فرهنگ برهان قاطع، غیاثاللغات، آصفاللغات و فرهنگ آنندراج از آن جمله است. محمدعلی ربانی رایزن فرهنگی ایران در هند در شهریور 1398 با اشاره به رواج زبان فارسی در منابع علمی هندوستان اعلام کرد که وجود 10 میلیون نسخۀ خطی در هندوستان وجود دارد که از این تعداد یک میلیون نسخه خطی فارسی است.[18]
سبک هندی یکی از سه سبک اصلی ادبیات فارسی است. در این دوران شخصیتهای فارسیسرای سبک هندی فراوانی در سپهر ادبیات این سرزمین پدیدار شدند. میرغلامعلی ابن نوح آزاد حسینی واسطی بلگرامی[19]، شاعر و تذکرهنویس هندی قرن دوازدهم هجری است، که در تذکرۀ «خزانة عامره»، که یکی از چند تذکرۀ ارزشمند فارسی است و در تاریخ 1177 هجری قمری نگارش یافته، اشعار، شرح حال و گاه نقدی بر اشعار شاعران صاحب صلۀ ایران و هند را به رشتۀ سخن کشیده است. از بزرگترین شعرای فارسیگوی هندیتبار بیدل دهلوی، امیر خسرو دهلوی و علامه اقبال لاهوری را میتوان نام برد. یکی از محققان غربی دربارۀ رواج ادبیات فارسی در هند مینویسد:
«زبان فارسی پیش از آنکه هندوستان مستعمرۀ انگلستان شود، دومین زبان رسمی این کشور (در دورۀ گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و علمی بهشمار میرفت. اما پس از استعمار، انگلیسیها در سال 1832 با زور انگلیسی را جایگزین فارسی کردند.»[20]
تکانهای برای حضیض یک فراز هفتصدساله
در جنگ کرنال نادرشاه – متعاقب بیحرمتی و کشته شدن فرستادهاش در دربار گورکانی – با حمله به دهلی، در یک روز 20 تا 30 هزار نفر از لشگریان هندی را از دم تیغ گذراند و بر محمدشاه گورکانی[21] چیره گشت. حکمرانی بر هند برای نادرشاه جذابیتی نداشت یا میسر نبود؛ به همین دلیل در ازای گرفتن کلید خزانۀ سلطنتی به محمدشاه امان داد و او را در سلطنت هند باقی گذاشت. گویند ارزش این غنائم – از جمله کوه نور، دریای نور و تخت طاووس - چنان بود که نادرشاه سه سال مردم ایران را از مالیات معاف کرد.
خالی شدن خزانه در زمان محمد شاه، که پیش از آن در هفده سالگی بر تخت جلوس کرده بود و حکمروایی نمیدانست، زمینهساز اضمحلال امپراتوری بزرگ گورکانیان پارسیزبان شد. پس از این تاریخ است که کمپانی هند شرقی، سنگر به سنگر به فتح هند میپردازد.
گریزی به حضور بریتانیا در هند
آنچنان که ذکر شد، متعاقب شکست هندیان از نادر شاه افشار در کرنال، حکومت هندوستان رو به زوال نهاد و بهتدریج تحت سیطرۀ بریتانیا قرار گرفت. در نگاه کلی استعمار انگلستان بر هند شامل دو دوره است: دورۀ اول (1170 – 1247 ق/ 1757 – 1858 م) که کمپانی بزرگ هند شرقی به مرور بر این سرزمین حاکم شد و دورۀ دوم (1247 – 1366 ق/ 1858 – 1947 م) که هند رسماً و در حوزۀ سیاسی به مستعمرۀ انگلستان مبدل شد.
پیش از انگلستان، حاکمان دول دیگر اروپایی – از جمله هلندیها، دانمارکیها و پرتغالیها – نیز به تجارت در این سرزمین زرخیز – خصوصاً بهعنوان سرپل تجارت دریایی آسیا - اشتغال داشتند. در قرن 16 میلادی، بیشترین حضور کشورهای اروپایی را در این سرزمین توسط پرتغالیها میبینیم. در این زمان، بنادر هند در حقیقت بارانداز بارگیری مواد اولیۀ بخش وسیعی از آسیا – از شرق دور تا ایران بزرگ – و محل تخلیۀ مصنوعات اروپاییِ تولید شده بودند. اما با قدرت گرفتن بانکداران بریتانیایی، بهتدریج قدرت نفوذ کشورهای سهگانۀ فوقالذکر نیز رو به ضعف نهاد و حاکمیت سیاسی اقتصادی انگلستان جایگزین آن شد.[22]
اولین جای پاهای انگلستان در هند به سال 1600 میلادی باز میگردد؛ زمانی که الیزابت اول در 31 دسامبر این سال حکمی خطاب به کمپانی هند شرقی صادر کرد که در حقیقت مجوز تجارت این کمپانی در بخشهای شرقی هندوستان به شمار میرفت.[23]
رفتوآمد تجاری انگلیسها به هند ادامه داشت تا در سال1170 قمری (مقارن 1757 م) با گذشت کمتر از دو دهه از شکست گورکانیان توسط نادرشاه، و ضعف روزافزون این امپراتوری بزرگ 350 ساله، مسئولان کمپانی هند شرقی شرایط را مهیا دیدند که پس از بیش از یک سده حضور صرفاً تجاری در هندوستان بزرگ، با ورود به حوزۀ سیاست، استیلای همهجانبهای را بر این کشور بزرگ رقم بزنند. در همین راستا، نبرد «پلاسی»[24] نخستین جنگ انگلیسها با اهالی هند درگرفت. پس از پیروزی انگلستان در این نبرد، و آشکار شدن ضعف عمیق حاکمان محلی هند، این جنگها دامنهدار شد و گسترش یافت؛ از مهمترین جنگهای پس از این تاریخ میتوان به نبرد «بکسر»[25] اشاره کرد که در واقع رویارویی مستقیم گورکانیان با کمپانی هند شرقی بوده است – اروپا پس از 6 سده کشمکش، و عقبنشینی نوبت به نوبت، این بار شکافی برای رخنه و شکست سدّ تمدن قویم ایران اسلامی پیدا کرده بود.
هرچه پیش میرفت دایرۀ نفوذ سیاسی و اقتصادی کمپانی هند شرقی در شبهقاره افزایش مییافت تا آنجا که در سال 1218 قمری (معادل 1803 میلادی) بیش از 260 هزار سرباز – معادل دو برابر پیادهنظام کل بریتانیا – در خدمت این کمپانی بودهاند[26] و بخش قابل توجهی از تجارتِ دنیای صنعتی به بارانداز دنیای شرق - شامل تجارت پنبه، ابریشم، رنگ نیل، نمک، ادویه، چای، و تریاک – نیز در انحصار این کمپانی قرار گرفته بود.[27]
سلطان تیپو؛ آخرین سنگر
در این سالها آخرین سدهای مقاومت هندیهای پارسیزبان در برابر نفوذ تمدن غرب، یکبهیک درهمشکست. شاید مقاومت تیپوسلطان[28]، حاکم شیعی غرب هند را بتوان آخرین سنگر و نمادی از مقاومت تمدن ایرانِ شاخۀ هند، در برابر غرب دانست. وی آخرین حاکم میسور در جنوبغربی هند و از ارادتمندان خاص امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – بود.[29] بیشتر اوقات به زبان فارسی مینوشت و سخن میگفت.[30] به همین جهت تعداد زیادی نامه به زبان فارسی از تیپوسلطان باقی مانده است.[31] یک دهه پس از شهادتش، برخی از این نامهها ترجمه شد و با اضافه کردن حواشی و پارهای توضیحات توسط ویلیام کرک پاتریک[32] در سال 1811 میلادی در لندن به چاپ رسید.[33]
تیپوسلطان در زمان زمامداریاش بر میسور، حتی دستور داد سکههای جدیدی ضرب کنند و نام ائمۀ هدی را بر آنها نهاد. این سکهها عبارت بودند از «صدیقی» (معادل شانزده روپیه)، «امامی» (معادل دو روپیه)، «باقری» (معادل نیم روپیه)، و همچنین«جعفری» و «کاظمی» (به عنوان سکههای خردتر).[34]
وی آشکارا با نفوذ بریتانیا مخالف بود و برای دعوت به مبارزه با این کشور، سفرای متعددی به سوی مسئولان سایر حکومتها فرستاد؛ از جمله کشورهایی که برای آنها سفیر فرستاد، میتوان به فرانسه، عثمانی، عمان، زندیه، قاجار، عربستان، کشمیر، حیدرآباد، پونا، دهلی و درانی اشاره کرد.[35]
متعاقب خیانت اطرافیان این شهید والامقام[36] و شکست سپاه او توسط ارتش بریتانیا در سال 1213 قمری (مقارن 1799 میلادی) ستون فقرات مقاومت هندوستان در هم شکست و اقتدار و نفوذ انگلیسیها در هند بهسرعت افزایش یافت.[37]
محل ولادت سلطان تیپو
در سر در ورودی شرقی مقبرۀ تیپوسلطان این دوبیتی نوشته شده:
از فاطمه زوجه علی شیر خدا
شد سبط نبی سیدشهدا پیدا
این فاطمه زاد از علیّ حیدر
تیپوسلطان که گشت شاه شهدا
و در سر در جنوبی حک شده:
در ملک حجاز از علی حیدر
مفتوح شده هفت قلاع خبیر
زین حیدر دکنی دول کز نانک
گشتند مطیع یک خدیو کشور
جمعبندی
تمدن غرب با محوریت بریتانیا جای پای محکمی یافته بود، با این هدف که از کانون هند، گامبهگام ریشههای تمدن بزرگ ایران اسلامی را بخشکاند؛ امری که با روی کار آمدن دولت سیاسی «راج بریتانیا» بهجای کمپانی هند شرقی، تا میانههای سدۀ بیستم و استقلال هند از این کانون، مستمراً ادامه یافت. پس از استقلال هندوستان از بریتانیا، دیگر از آن تمدن شکوهمند که هفت سده بر این سرزمین حکم رانده بود، اثری یافت نمیشد؛ گو اینکه ارتباط این سرزمین با بسیاری از همسایگانش – که دیرزمانی هموطن و همزبان و همکیش بودند – ارتباطی خصمآلود بوده و هست - چنانکه در کشمیر شاهدیم؛ و با این شرایط، از آن تمدن عریق هفتصد ساله – لااقل در حوزۀ سیاسی و در ابعاد فراملی - جز لاشهای بیهویت و ناشناخته باقی نمانده است. نقطۀ عطف و موجد این «گسست هویتی و تمدنی» تجزیۀ این سرزمین بزرگ به چندین کشور کوچک، و همچنین تغییر زبان و تسلط زبان انگلیسی – بهجای فارسی - بر این شبهقاره است، که نفس تمدن سرزمین شرقی این تمدن را گرفت و ارتباط سرزمینهای هندوستان بزرگ را با گذشته و ریشههای تمدن مادر بکل از هم گسست؛ گرچه آثار ارتباطات تاریخی متقابل ایران و هند هنوز کم و بیش پابرجاست.
پینوشتهای مهم زیر را ببینید
[1] - ابومنصور سَبُکتَگین ملقب به ناصرالدین والدوله (متوفی به سال 387 ق/ 997 م) پدر محمود غزنوی است.
[2] - نام کامل این کتاب «تحقیق ماللهند من مقوله فی العقل اَو مردوله» است.
[3] - سلسلۀ مملوک یا خاندان غلامان یا غلامشاهیان (به هندی: ग़ुलाम ख़ानदान، و اردو: غلام خاندان) (1206 تا 1290 م) توسط «قطبالدین ایبک»، فرمانده ترک تورانینژاد که در آسیای مرکزی متولد شده بود بنیانگذاشته شد.
[4] - سلسلۀ خلجی (به هندیसलतनत ख़िलजी) سلسلۀ ترکهای خلج با اصلیت افغانستانی و فارسیزبان بود که بین سالهای 1290 تا 1320 میلادی در بخش گستردهای از جنوب آسیا حکمرانی میکرد. آنها پیدرپی در مقابل حملۀ مغول از هند دفاع کردند. زبان درباری سلسلۀ خلجی، فارسی بود، پس از آن عربی، و زبان خودشان یعنی ترکی خلجی و برخی از زبانهای بومی شمال هند بوده است. هرچند فارسی، زبان مادری افراد این سلسله نبوده ولی سلاطین سلسلۀ خلجی مشوق استفاده از زبان فارسی بودند. این استفاده از زبانهای مختلف باعث بهوجود آمدن اولین فرم از «زبان اردو» شد. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.05.25)
[5] - تغلق شاهیان یا تغلقیه سلسلهای مسلمان از سلاطین دهلی بودند که میان سالهای 720 تا 815 هجری قمری نزدیک به یک سده بر بخش بزرگی از شبهقارۀ هند حکم راندند. تغلق به معنای سردار از واژۀ ترکی قتلغ برگرفته شده است که در هندی به این شکل درآمده است. بنیانگذار این سلسله فردی از قبایل ترک نواحی مرزی آسیای مرکزی و شبهقارۀ هند به نام غیاثالدین تغلق بود. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.05.25)
[6] - سلسلۀ سید (به انگلیسیSayyid dynasty) از 1414 تا 1451 میلادی بر بخشهایی از هند حکومت کردند. مرکزیت این سلسله در دهلی بود. آنان خود را در زمرۀ سادات میدانستند. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.05.25)
[7] - لودی نام سلسلهای حکمران دهلی در هند از پشتونتبارهای مسلمان است که از 1451 تا 1526 میلادی حکمرانی کردند. این سلسله پس از هجوم امیر تیمور به هند در سال 801 ه. ق. بعد از سلسلۀ تغلقیه روی کار آمد و با هجوم بابر از میان رفت. لودیها از ولایت غزنه بودند که در دوران امپراطوری غزنویان توسط سلطان محمود غزنوی برای گسترش نفوس مسلمانان به شبهقارۀ هند کوچانیده شده بودند. این سلسله مهاجرتها با مرگ سلطان محمود خاتمه یافت. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.05.25)
[8] - سلسلۀ کوتاهمدت (947 – 961 ق / 1540 – 1554 م) و پشتون تبار «سوری» دو حاکم داشت؛ ابتدا فریدخان (ملقب به شیرخان)، نصیرالدین همایون - دومین پادشاه گورکانی و جانشین بابر – را در دو جنگ شکست داد و فرمانروای هند شد؛ در پی مرگ او در سال 1545 میلادی، پسر دوم فرید - جلال، ملقب به اسلامشاه – اعلام سلطنت کرد، اما مجدداً توسط گورکانیان در سال 1554 میلادی شکست خورد و فرمانروایی هند را به ایشان واگذاشت.
[9] - ظهیرالدین محمد بابُر (888 - 937 ه. ق / 1483 - 1530 میلادی)، مؤسس امپراتوری مغولی هند بود. بابر پنجمین پشت از نوادگان تیمور لنگ بود او فرزند میرزا عمر شیخ فرزند سلطان ابوسعید فرزند میرزا محمد فرزند میرانشاه فرزند تیمور بود و نسبش از سوی مادر، قتلغ نگار خانم، به پانزده واسطه به چنگیزخان میرسد. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.05.25)
بابر به فارسی و ترکی ازبکی شعر دارد که از آن جمله است:
بابر به عیش کوش که عالم دوباره نیست
نوروز و بهار و می و دلبـری خـوش است
(نگاه کنید به: رضا قلی هدایت، مجمع الفصحاء، ج 1 ص 19)
[10] - شاهرخ میرزا (807 – 850 ق/1405–1447 م) چهارمین پسر تیمور گورکانی و از بزرگترین پادشاهان تیموری است. طی حکومت 43 سالۀ شاهرخ بر ایران، او و همسرش گوهرشادآغا خدمات شایستهای به فرهنگ ایرانزمین کردند. چنان که بعدها این میراث هنری در اختیار صفویه قرار گفت و شاهکارهای معماری دورانهای بعدی را رقم زد.
تیموریان (گورکانیان) هند نیز همگام با عموزادگان خود در ایران، همین رویه را در پیش گرفتند، که از آن جمله میتوان به بنای شاهکار بینظیر «تاج محل» اشاره کرد.
[11] - مهدعلیا، ملکه گوهرشاد بیگم (780 - 861 ق / 1379 (تقریباً) – 1457 م) معروف به گوهرشاد آغا، همسر شاهرخ و از زنان فرهنگی خوشنام تاریخ ایران است. وی به ارتقاء فرهنگ ایران اهتمام جدی داشت؛ مدارس و مساجد گوهرشاد در مشهد و هرات (پایتخت تیموریان در این عصر) از ثمرات او است. او و همسرش شاهرخ به بارگاه علی بن موسی الرضا – علیه السلام - توجه ویژهای داشتند؛ گذشته از زیارتهای پیاپی شاهرخ از این مضجع شریف، و پایهگذاری مسجد جامع گوهرشاد در جوار مرقد حضرت، مادر این بانو – با نام «بانو خانزاده بیگم» - نیز در جوار این امام همام مدفون است.
پسران او الغبیگ در سمرقند (استاد ریاضیات، نجوم و هیئت)، سلطان ابراهیم میرزا در شیراز (خطاط و شاعر)، و بایسنغر میرزا (ادیب و خطاط چیرهدست) در هرات، از حاکمان دانشمند و هنرمند تاریخ این سرزمین هستند.
[12] - شهابالدین محمد شاه جهان (1000 – 1076 ق/ 1592 – 1666 م)، فرزند جهانگیر و پنجمین امپراتور سلسلۀ گورکانیان هند است. وی پس از نشستن بر تخت سلطنت با نام «شاهجهان» شهرت یافت، همسر او نیز به «ممتاز محل» ملقب شد. او به مدت 31 سال از سال 1037 تا 1068 ه.ق (1627 تا 1658 م) فرمانروای هندوستان بود. شاه جهان مانند پدر بزرگش اکبرشاه عاشق هنر و معماری و شعر و ادب فارسی بود. مشهور است که هیچ پادشاهی در طول تاریخ هند به اندازۀ شاه جهان از خود کارهای عظیم معماری و هنری برجای نگذاشته در این خصوص تنها کافی است به شاهکار «تاج محل» و نیز آرامگاه آصفالدوله، قلعۀ آگرا و قلعۀ سرخ دهلی و باغ شالیمار لاهور اشاره کرد که شهرت جهانی دارند. از او فرمانهای زیادی باقیمانده، که همگی به زبان فارسی است؛ اما فرمان او در مورد کشمیر که بر روی سنگی در مسجد سرینگر نیز حک شده، بصورت خاص قابل توجه است.
[13] - جنگ کرنال، نبردی است که نادرشاه افشار طی آن دهلی، پایتخت هندوستان را فتح کرد. این نبرد در پنجم اسفند 1117 شمسی، مصادف با پانزدهم ذیالقعدۀ 1151 قمری و 24 فوریه 1739 میلادی رخ داد.
[14] - علیاصغر حِکْمَت، (زادۀ 21 فروردین 1272 در شیراز - درگذشتۀ 1 شهریور 1359 در تهران)؛ فرزند احمدعلی مستوفی معظمالدوله (حشمتالممالک)؛ وی فارغالتحصیل سوربن، ادیب و وزیر معارف (آموزش و پرورش) دورۀ پهلوی اول بود. وی یکی از اثرگذارترین افراد در تغییر و مدرنیزاسیون آموزش در ایران و جزو نزدیکان محمدعلی فروغی است. وی همچنین نخستین رئیس دانشگاه تهران بود، کتابخانۀ ملی ایران، مدارس نوین، کلاسهای اکابر، موزۀ مردمشناسی و فرهنگستان زبان فارسی را بنیان گذاشت، موزۀ ایران باستان را رونق داد، و یکی از ارکان کشف حجاب در دورۀ رضاخان به شمار میرفت. تصدی وزارتخانههای بهداری، کشور، دادگستری، امورخارجه، و وزیر مشاور و همچنین سفارت پنج ساله در هندوستان، ازجمله سوابق او است. به گفتۀ همایون صنعتیزاده، برخی از اجداد حکمت یهودی بودهاند (سیروس، علینژاد1395. از فرانکلین تا لالهزار؛ زندگینامۀ همایون صنعتیزاده. تهران: ققنوس. شابک 978-600-278-282-3).
[15] - ممتاز محل (ارجمند بانو بیگم) زادۀ 1593 – درگذشتۀ 1631؛ دختر میرزا ابوالحسن آصفخان، نایب و وزیر در دربار شاه طهماسب صفوی در هندوستان بوده است.
[16] - Lord William Henry Cavendish-Bentinck GCB GCH PC (14 September 1774 – 17 June 1839)
[17] - متولد 1254 در لاریجان آمل، متوفی 1330 در حیدرآباد دکن؛ شاعر، ادیب، پژوهشگر و فرهنگنویس ایرانی بود.
[18] - به نقل از خبرگزاری مهر؛ کد خبر: 4714925
[19] - میر غلامعلی بن نوح حسینی واسطی معروف به آزاد بلگرامی (متولد 25 صفر 1116 (18 ژوئن 1704) در بلگرام – درگذشتۀ 15 ذیقعدۀ 1200 ق (21 دسامبر 1786) در اورنگآباد)، ملقب به «حسان هند»؛ شاعر، عارف، ادیب و مورخ اهل هند. وی خود را از نوادگان زید بن علی بن حسین علیهم السلام میدانست، لکن حنفی مذهب بود.
[20] - نگاه کنید به:
Clawson, Patrick. Eternal Iran, 2005, ISBN: 1-4039-6276-6, Palgrave Macmillan, p.6
[21] - ناصرالدین روشن اختر معروف به محمد شاه گورکانی (1702–1748 میلادی)
[22] - نقش شبکۀ صرافان و سپس بانکداران اروپایی در این زمینه شایان بررسی است؛ که خود مجالی دیگر میطلبد.
[23] - این زمانی است که اروپای غربی، گرچه یکصد سال است اندلس را بازپس گرفته، اما در اوج نبرد با تمدن ایران اسلامی، در دروازههای آلمان و ایتالیا و فرانسه قرار دارد. چه اینکه محاصره اول وین در 1529، و محاصرۀ دوم در 1683 رخ داده است.
[24] - این نبرد به فرماندهی «رابرت کلایو» بریتانیایی و «میرزا محمد سراجالدوله» نواب بنگال هند در 5 شوال 1170قمری (مقارن 23 ژوئن 1757 میلادی) در گرفت که به شکست هندیها منجر شد.
[25]- نبرد بُکسَر در 1178 قمری (معادل 1764 میلادی) میان کمپانی هند شرقی به فرماندهی «هکتور مونرو» و ارتش متحدی از نیروهای میرقاسم، نواب بنگال، نواب اود، و شاه عالم دوم پادشاه گورکانی صورت گرفت. این نبرد در بنگال رخ داد و باز هم به شکست هندیها انجامید.
[26] - نگاه کنید به:
Dalrymple, William (4 March 2015). "The East India Company: The original corporate raiders". The Guardian. Retrieved 2017-06-08.
و همچنین:
"The finances of the East India Company in India, c. 1766-1859, John F. Richards".
[27] - نگاه کنید به:
"Books associated with Trading Places – the East India Company and Asia 1600–1834, Exhibition". Archived from the original on 30 March 2014.
[28] - سلطان فتحعلی خان تیپو یا تیپوسلطان یا تیپو صاحب سلطان (1163 – 1213 ق/1750 – 1799 م)
[29] - نگاه کنید به: استوارت، ص261؛ قس: بستانی، تاریخ آصف جاهیان (گلزار آصفیه)، ج6، ص282؛ EI2؛ بریتانیکا، XI/792؛ مانسینگه، ص416
[30] - نگاه کنید به: کرمانی، حسینعلی. نشان حیدری؛ یا تاریخ تیپوسلطان بمبئی: فتحالکریم، 1307ق/ 1890. ص 294
[31] - نگاه کنید به: لاو، ص96
[32] - William Kirkpatrick (1754–1812)
[33] - نگاه کنید به: حبیب، ص9؛ «دولت »، صص5-15
[34] - همان صص 399- 400
[35] - نگاه کنید به:
Sheik Ali, B. "The Vision and Mission of Tipu Sultan". Islamic Voice
و نیز:
خان زمان خان، تاریخ آصف جاهیان (گلزار آصفیه)، ص590؛ مانسینگه، ص416؛ «فرهنگ»، XVIII/182؛ لایل، ص221.
[36] - گذشته از همراهی برخی حاکمان هندی - مانند راجههای کالاستری، کارتیناد و کوتیوت - با لشگر بریتانیا، شکست او به احتمال قابل اعتنا، در اثر خیانت اطرافیان و سپهسالاران او و زد و بند آنان با بریتانیا بوده است. (نگاه کنید به: علامه اقبال لاهوری، کلیات، ص348)
[37]- نگاه کنید به: شورش، ص111؛ نهرو، ج1، ص456.
انتهای پیام/