بازی دوگانه در سینمای قاتلان سریالی: کشتار در غرب ناشی از جنون فردی، اما در ایران متأثر از ایدئولوژی دینی؟
جامعه و سینمای غرب تمامی قاتلان سریالی را افرادی روانی معرفی و انگیزههای خشونت در آنان را فردی، مدیکالیزه و پزشکیسازی میکند اما وقتی ماجرا به اسلام ربط داده میشود، رویکردهای برساختگرا و تفاسیر ایدئولوژیک و برخاسته از دین جایگزین آن میشود.
خبرگزاری تسنیم ـ محمدباقر صنیعیمنش: "جنایت و جنون" یکی از پرمایهترین مضامین سینمایی تاریخ هنر هفتم است، شاید بتوان جذابیت پنهان در هراس از بین رفتن بقا و تهدید زندگی را عامل اصلی تماشایی شدن این آثار دانست، جدای از این، جنایت و جنون بهخاطر استعداد ویژهای که در قاب تصویر برای برانگیختن احساس و هیجان دارد، یکی از بهترین موقعیتهای نمایشی را به خود اختصاص داده است، خلاصه آنکه ژانر جنایی (Crime) و هیجانی (Thriller) یکی از نابترین ژانرهای سینمایی در تمام تاریخ سینما هستند.
اما ژانرهای جنایی چه میگویند؟ در این دسته مخاطب در ظاهر امر با یک فرد جانی و روانی سروکار دارد که دست به خونریزی میزند، اما در پس آن قوه فاهمه تماشاگر با علل خشونت و جنایت روبهرو میشود. فیلمساز در صورتی که در پی بازنمایی حقیقت و درگیری با موضوعی باشد که عامل اصلی وقوع جرم و جنایت است، رفته رفته ما را با علت اصلی جرم آشنا میکند و دست به نقد و یا تأیید علت آن میگذارد و مخاطب را در حالتی ویژه با بررسی علل آن تنها میگذارد تا به عمق فاجعه پی ببرد.
قاتلان زنجیرهای هالیوودی برای چه دست به کشتار میزنند؟
در فیلم Falling down "فروپاشی" بهکارگردانی جوئل شوماخر ما با مردی روبهرو هستیم که با یک چوب بیسبال (نمادی از فرهنگ ورزشی اصیل آمریکایی) به کسی رحم نمیکند و مانند نمایندهای از طبقه وسط آمریکا است که در اوج عصبانیت، خود را در حال سقوط میبیند و همه چیز را نابود میکند. این پوسته ظاهری اوست که برای درام مهم است اما آنچه علت این جنون است عبارت است از زندگی یکنواخت بدون پیشرفت و معنای او که با فاصله او از دخترش همزمان شده و او را دیوانه کرده است، اما اگر دقت کنیم فیلم با تمرکز روی شخص اول فیلم که نقش او را هنرمندانه مایکل داگلاس بازی میکند، علل این جرم و جنایت را در نهایت ناشی از انگیزههای فردی میداند و این انگیزهها را در مقام یک «توجیه برساختهشده اجتماعی» برای انجام چنین جرایمی کافی و معقول نمیداند.
در فیلمهایی که ذیل این ژانر قرار میگیرند ما با سابژانری (زیرگونه) مواجهیم بهنام Seriall Killer یا همان قاتل سریالی؛ فیلمهایی که جنایت و جنون را در بعدی وسیعتر نشان میدهند، آدمهایی که اینبار دست به قتل یک نفر نمیزنند و چندین نفر را میکشند. قاعدتاً باید آنها برای این جرم بزرگ، توجیهی قوی و قانعکننده داشته باشند که اینچنین شهر را به هراس میکشانند. آنها باید علت جنایت خود را عموماً مبتنی بر مسائل اجتماعی و متکی بر آسیبها، ناعدالتیها و ظلمهای جامعه بر خود تفسیر کنند. آنها یکباره احساس میکنند که ناجی شهرند و باید شهر را از اشتباه و زشتی نجات دهند، دقیقاً این حس غیرمنطقی و روش خشن آنها نشان میدهد که آنها دچار نوعی خودبرترپنداری، نارسیسیم و روانپریشیاند، ناجیانی که حتی خیال رفع ریشههای فساد و تباهی را ندارند و تنها به فکر نابود کردن ظواهرند. این قاتلان دیوانه اگرچه انگیزههای سیاسی و فکری دارند اما قبل از هرکس دیگری، خود محکوم تفکر غلط خود هستند. هرچند اشتباهات و عیوبی در جامعه باشد، آنها حق ندارند که دست به چنین جرایمی بزنند. در راستای تحلیل انگیزههای چنین افرادی در عالم واقع و همچنین در آثار سینمایی، اصحاب رسانه و اندیشمندان غربی تماماً به این سو میروند که نشان دهند این قاتلان دیوانههایی هستند که باید در درمانگاههای روانی و تیمارستانها درمان شوند. فیلمهای ساختهشده درباره این جانیان، چندان زمینههای سیاسی، اجتماعی و دینی را منبع الهامبخش جرم و جنون نمیدانند و اگر در روند قصهگویی خود ماجرا را با پیوند میان این عقاید و رفتار خشونتآمیز فرد روایت کنند در نهایت به این پایان میرسند که دریافتهای اینچنینی افراد از محیطهای بیرونی توجیهی پذیرفتهشده و جوازی معتبر و معقول برای اقدام به خشونت نیست، و تنها دستآویزی برای تخلیه عصبیتها و روانپریشیهای شخصی خود ایشان است.
قاتلین سریالی در فیلمها؛ از کشتار با ارهبرقی در تگزاس تا اره، جیغ، آرواره و روانی
شاید بتوان بهترین و اولین نمونه سینمایی این گونه را فیلم "روانی" psycho هیچکاک نامید، فیلمی که نامش گویای رویکرد و مفهوم کلی فیلم است، قاتلهایی که دست به کشتار مردم میزنند، روانیاند. البته میتوان از منظر مطالعات عرفانی بهنوعی آنها را بهعنوان مصلحان هنجارشکن و آنارشیستی معرفی کرد که جامعه در حال تباهی را میخواهند نجات دهند اما با روش خشن، ضدقانون و غیرمنطقی خود.
در روانی با قاتلی بهنام «نورمن بیتس» روبهرو هستیم که گویا شوک مرگ مادرش او را دچار اختلالات روانی کرده است و زنان را میکشد. ما چیزی جز این برای علت قتلهای او نمیدانیم که البته این به سبک فیلمسازی هیچکاک بازمیگردد که همهچیز را کامل و جامع به مخاطب نمیدهد.
روانی ساخته آلفرد هیچکاک
نیمنگاهی به فیلمهای فراوانی که درباره قاتلان سریالی ساخته شده است، نشان میدهد که فیلمسازان عمدتاً به امر مستتر در ایجاد جرم و جنایت توجهی دارند اما همانطور که اشاره شد آنها را منابع جرم معرفی نمیکنند، جنایاتی که بهخاطر جنون شکل گرفتهاند و فیلمساز در پی بیان علت جنون در انگیزههای فردی قاتل است.
میتوان یکی دیگر از آثار قتل سریالی را که در تاریخ سینما ماندگار است "هفت" ساخته "دیوید فینچر" نامید. در این فیلم بهانه قتلهای سریالی قاتل هفت گناه کبیرهای است که در انجیل نام برده شده است، قتلهایی که اگرچه انگیزه مذهبی در آنان وجود دارد، اما جنون "جان دوو" با بازی "کوین اسپیسی" عامل اصلی وقوع جرم و جنایت است. او یک روانی تمامعیار و فردی است که مذهبی نیست بلکه مذهب بهانه اوست و میان این دو تفاوت و فاصله فراوان وجود دارد، در حقیقت توجیهتراشی به نام مذهب میخواهد برای کار او صورتی مصلحانه و ناجیانه شکل دهد. همین قالبگیری ایدهای است که شخصیتهای شروری چون جوکر برای رفتار آنارشیستیک خود بهکار میگیرند تا توجیهکننده رفتار دور از قانون، عقلانیت و منطق آنان باشد.
دقت و موشکافی بهتر در خصوص مفهوم فیلمهای مورد اشاره این متن، ما را به فیلم "روانی آمریکایی" ساخته "ماری هرون" میرساند، فیلمی که علت خشونت را در خودشیفتگی عجیب و غریب یک بیزینسمن آمریکایی میداند که از رابطه جنسی و کشتن لذت میبرد. او خود را فرعونی میداند که حق دارد رابطه داشته باشد و همان زنان را در بدترین حالت ممکن بکشد، بیماری روانی که کارگردان، تفکرات او را ناشی از تسلط سرمایهداری و زرسالاری بر او میداند و تعبیر به خودشیفتگی شخص اول فیلم با بازی کریستین بیل میکند. او چندین دوست دیگر سرمایهدار، اشرافی و ثروتمند دارد که هیچکدام درگیر این جنون نیستند و نگاه ضدسرمایهداری فیلم ابداً تعمیم ندارد، باز میبینیم که خودشیفتگی بهعنوان یک بیماری فردی و روانی عامل قتل و جنون است.
روانی آمریکایی با بازی کریستین بیل
در دیگر فیلمها مانند "قاتلین بالفطره" و فیلمهایی که با موضوع جنون ساخته شدهاند باز شاهد جنون و روانپریشی قاتلینی هستیم که اگرچه مسائل سیاسی، مذهبی و اجتماعی را انگیزه و بهانه قتل خود معرفی میکنند اما آنها عامل جنون و علت اصلی قتل نیستند بلکه بیماری روانی عامل اصلی جرم و جنایت است، البته این درست است که اشارات فرابیماری قاتل ما را از مسائل و اتفاقاتی در جوامع آنها باخبر میکند اما باور فیلمساز بر این است که باید نسبت به آنها کاملاً بیطرف بماند و جهت اتهام را بهسمت زمینههای مورد اشاره نگیرد، چرا که انبوهی از افراد دیگر در این جوامع زندگی میکنند و هیچیک رفتاری مشابه فرد مذکور را برنگزیدند.
نمایی از قاتلین بالفطره ساخته الیور استون
قاتلین غربی باید به درمانگاه روانی مراجعه کنند اما قاتلین ایرانی ایدئولوژیشان بیمار است!
همانطور که گفته شد بهطور عمومی در این دست از فیلمها تلاش فیلمساز بر این است که موضوع مورد توجه را بهنوعی «مدیکالیزه» یا «پزشکیسازی» کند و با بررسی موضوع از منظر علوم تجربی پزشکی و بهخصوص روانشناختی، فردیسازی کند و انگیزهها را بهصورت بررسی موردی در انگیزههای سوژه مورد اشاره بررسی کند و دامنههای جامعهشناسانه و مدعیاتی را مبنی بر اینکه چنین رفتاری یک برساخته اجتماعی یا ایدئولوژیک است رد میکند چرا که چنین دریافتهایی مابهازای فراگیری در جوامع ندارد، البته نمونههایی با قضاوتهایی از جنس دوم هم در سینما ساخته شده است اما تعمیمپذیری آنها چندان از منظر عقلانی تأیید نشده است و در نهایت این آثار هم به همان نقطه ابتدایی رسیدهاند که باز هم یک عامل فردی یا شخصی یا یک منشأ الهام از این جنس در پس ماجرا وجود داشته است، چرا که بخش بزرگی از جامعه همچنان با این پدیدهها مواجه هستند اما هرگز بهمانند فرد قاتل عمل نکردهاند و زمینه اصلی برای میل به خشونت صرفاً در درونیات خود او قابل جستوجو است، برای نمونه برخی از مستندهای سینمایی و همچنین اخبار روزانه جوامع غربی بهخصوص ایالات متحده آمریکا این تفسیر را پی میگیرند که زمینههای بروز جرم و جنایت در غرب کاملاً به جامعه و جنبههای فرهنگی و سیاسی آنجا برمیگردد.
"مایکل مور" مستندساز برجسته آمریکایی سالها قبل در واکنش به قتل دستهجمعی در مدرسه کلومباین آمریکا، که نوجوانی با تفنگ همشاگردیهایش را به رگبار بست، مستندی با عنوان "بولینگ برای کلمباین" ساخت. او در بخشی از این مستند بهسراغ خانوادههای مقتولان رفته از آنان پرسید که "بهنظر شما چرا قاتل دست به چنین کاری زد؟"، جواب والدین بسیار قابل تأمل است. آنها "مرلین منسون" خواننده راک را که ظاهری خشن و غیرمتعارف داشته است و فعالیتهای «جنونآفرین و روانیسازانه» او که نمادی از هنجارشکنی بوده است علت این جویبار خون اعلام میکنند.
مرلین منسون در حال گفتوگو با مایکل مور
اسلام و شیعه خود قربانیان تندروی و خشکمذهبیاند
اما آنچه تاکنون مشاهده شده است نشان میدهد که گویا بنای رسانههای خارجی و سینمای هالیوود درباره ایران و اسلام همچنان بر این است که خلاف این رویه را پی بگیرند، در آخرین نمونه فیلم "عنکبوت مقدس" مصداقی از این نگاه است، در این فیلم قاتل بهعکس فیلمهای هالیوودی فردی نمایانده میشود که بهجهت تربیت در مذهب شیعی و متأثر از آموزههای دینی دست به کشتار میزند، در واقعیت امر اگرچه "سعید حنایی" هم بهعنوان سوژهای که فیلم براساس جنایات او ساخته شده است بنا بر اعترافاتش مدعی بوده است که از سر عقیده دست به کشتار زده است اما رفتار و گفتار او نشان میدهد که اتفاقاً او همان فردی است که از سلامت روانی برخوردار نبوده و براساس تلقیهای غلط و خودبنیاد که مغایر با محکمات و آموزههای شیعی است دست به این توحش زده است.
سعید حنایی در بیشتر تصاویری که از او بعد از بازداشت منتشر شده است، بسیار خرسند و راضی از قتلهای داعشی خود بهنظر میرسد
افرادی بهمانند حنایی و سوژه فیلم عنکبوت مقدس از آن دست افرادی هستند که از قضا دین اسلام مرزگذاری بسیار جدی با ایشان دارد و آنان را افرادی متجمد، متحجر و گرفتار دگماتیسم و جمود فکری معرفی میکند و همواره سرمایههای عظیم خود را بهواسطه ایستادگی در برابر این انحرافات هزینه داده است، از امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) و شهادت ایشان در محراب با شمشیر خوارج گرفته تا همین مواجهههای تازه با جریانات تکفیری متوحش در سوریه و عراق، اما عنکبوت مقدس، در تعمیمی سادهبینانه در تلاش است قاتل را بعد از حضور در حرم حضرت امام رضا(ع) روانه میدان قتل کند و به مخاطب خود این را القا کند که درباره «جامعه قاتلان سریالی» ـ مدعای علی عباسی کارگردان فیلم در نشست خبری ـ فیلم میسازد.
نمایی مغرضانه از عنکبوت مقدس که در آن قاتل قبل از رفتار وحشیانه خود به حرم امام رضا علیه السلام میرود
عنکبوت مقدس بهشیوهای پیشپاافتاده که البته شاید برای مخاطب خارجی که چندان از جرئیات نگرشها در دنیای اسلام آگاه نیست، قدری فریبدهنده باشد، اینگونه پازل اسلامهراسی و شیعهستیزی را کامل میکند و تلاش دارد انگیزههای جنونآمیز حناییها را با تفاسیر جامعهشناختی عمومیت ببخشد، این همان بازی دوگانهای است که سینما علیه جامعه مسلمانان در پیش گرفته است: انگیزه خشونت، توحش و قتل در غرب مدیکالیزه و پزشکیسازی میشود و در پارادایم علوم روانشناختی و در عرصههای فردی تفسیر میشود اما وقتی بناست ماجرا در جغرافیای اسلامی و شیعی تفسیر شود ماجرا رنگی تعمیمپذیر، فراگیر و متأثر از آموزههای دینی و ایدئولوژیک به خود میگیرد.
مروری بر سقوط جشنواره کن از "زیباییشناسی هنری" به "زیباییشناسی آمریکایی"
اولین واکنش وزیر ارشاد به فیلم سینمایی "عنکبوت مقدس" + عکس
بیانیه سازمان سینمایی درباره "عنکبوت مقدس": "لکه ننگ ضدفرهنگی" در امتداد مسیر "سلمان رشدی"
انتقاد خزاعی از سکوت سینماگران ایرانی حاضر در جشنواره کن درباره "تحریمهای ظالمانه غرب علیه مردم"
انتهای پیام/+