وجود نااهلان در برخی مناصب مانع تحقق همه اهداف انقلاب شد/ امام(ره) حکومت، اخلاق و معنویت را باهم جمع کرد| گفتگو با سید حمید روحانی
«صدا و پیام امام(ره) امروز در اقصی نقاط دنیا منعکس شده و ملتهای جهان را جذب کرده است. اروپاییها که پز میدادند کشورشان مهد تمدن است و هرکسی آزاد است که هرگونه میخواهد لباس بپوشد، الان یک روسری را تحمل نمیکنند.»
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- محمدحسن جعفری: 14 خرداد 1368، امام خمینی(ره) بنیانگذار عظیمترین انقلاب قرن بیست و یکم، در عصری که گوشه و کنار جهان شاهد پیروزی نهضتهای مختلف بود، چشم از جهان فروبست. 33 سال از رحلت او میگذرد و نهضتی که پایهگذاری کرد علیرغم همه دشمنیهای خارجی و یا کارشکنیهای داخلی، به حرکت خود ادامه میدهد.
برای آشنایی با سبک زندگی امام خمینی(ره) به سراغ حجتالاسلام و المسلمین سید حمید روحانی رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی رفتیم.
حمید روحانی نویسنده کتاب نهضت امام خمینی(ره) است؛ کتابی که مأموریت نگارش آن را امام خمینی(ره) به او میسپارند و در نامه 1367/10/25 خطاب به وی مینویسند "از شما میخواهم هرچه میتوانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چراکه همیشه مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح میکنند".
وی که متولد 1321 است، از ابتدای نهضت امام(ره) همراه ایشان و در نجف و نوفللوشاتو عضو دفتر امام خمینی(ره) بود.
* 43 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و 59 سال از آغاز نهضت امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد میگذرد. در این مدت حوادث و اتفاقات بسیاری رخ داده است. اهداف و آرمانهایی که امام خمینی(ره) از ابتدای نهضت به دنبال آن بودند، چه بود و آیا پس از گذشت 43 سال توانستیم به آن اهداف دست پیدا کنیم؟
ابتدا باید دانست که امام چه ویژگیهایی داشت و چه تفاوتی با دیگر علما و فقها داشت که توانست چنین تحولی به وجود آورد.
نخستین ویژگی امام خمینی (ره)، زمانشناسی بود. امام میدانست که در چه مقطعی باید قیام کند و در چه مقطعی باید صبر کند. او بیگدار به آب نزد و این مساله بسیار مهمی است. کم نداشتیم کسانی که در وقت غیرمناسب دست به قیام زدند و شهید شدند و از دنیا رفتند و کاری نتوانستند انجام بدهند. امام عالم به زمان بود.
اینکه سوال میشود چرا امام(ره) در دهه چهل نهضت را آغاز کرد، به دلیل شرایط زمان بود. امام(ره) تشخیص داد که الان وقتی است که میتواند با قیام خودش، زمینه را برای سقوط رژیم فراهم سازد. البته این بحث جداگانهای است و اگر فرصتی بود خواهم گفت که شرایط آن زمان برای قیام امام خمینی(ره) چه بود.
دومین ویژگی که در دیگران اصلاً نبود یا خیلی کم بود، جامعهشناسی بود. امام(ره) مردمشناس بود و میدانست که مردم و ملت ایران چه شخصیت و مقامی دارند و چگونه میتوان از اینها به عنوان یاور، همکار و نیروی متعهد استفاده کرد.
در روز آغاز نهضت که 16 مهر 1341 بود، امام(ره) وقتی در جمع علما و فقهای قم گفتند که اگر ما میخواهیم اسلام و ایران از اضمحلال نجات پیدا کند، باید این دودمان را از قدرت پایین بکشیم، مورد تعجب قرار گرفت. آقای شریعتمداری که در جلسه حضور داشت، پرسید ما با کدام قدرت میتوانیم چنین هدفی را به زبان بیاوریم؟ ما که بمب در جیبمان نداریم که بر سر شاه بکوبیم. اما امام(ره) فرمود که ما ملتی داریم که از بمب قویتر است.
جامعهشناسی امام(ره) خیلی مهم است که قدرت ملت را از قدرت بمب قویتر میدانستند، اما به شرطها و شروطها. همین که ملت کورکورانه حرکت کند، فایده ندارد. ایشان از همان جا راه را برای آگاهکردن مردم و روشنیبخشی نشان دادند و مردم را به صحنه آوردند. امام(ره) چند پیشنهاد دادند که یکی از آنها این بود که مراجع با مردم حرف بزنند و روشنگری کنند. ایشان از آن روز تا روزی که چشم از جهان فرو بستند، در هر فرصتی با مردم حرف زدند و به مردم آگاهی بخشیدند.
سومین ویژگی امام خمینی (ره)، قرآنشناسی بود. امام(ره) پرورش یافته مکتب قرآن بود و هرچه میگفت از قرآن بود و از خودش نبود. امام(ره) توانست با شناختی که از قرآن داشت، احکام قرآن را پیاده کند.
چهارمین ویژگی حضرت امام(ره) دشمنشناسی بود. آن زمان روشنفکرها و گروههای سیاسی خطر را انگلیس و آنهایی که مذهبی بودند، خطر را شوروی میدانستند اما امام(ره) فرمود که خطر آمریکا و صهیونیسم است. بسیاری از گروههای سیاسی معتقد بودند که آمریکا طرفدار آزادیخواهان و نیروهای آزادیبخش است و سعی میکردند امام(ره) را از حمله به آمریکا بازدارند، اما امام(ره) میگفت دشمن اصلی آمریکاست.
ویژگی دیگر حضرت امام(ره) تاریخشناسی بود؛ یعنی امام از تاریخ عبرت میگرفت. قرآن به زیبایی میگوید که «لقد کان فی قصصهم عبرت لاولی الباب» (در سرگذشت گذشتگان برای کسانی که دارای خرد و اندیشه هستند، درس عبرتی وجود دارد). امام میدانست که دشمن اصلی و امالفساد را باید مورد حمله قرار داد و به شاخ و برگها نباید توجه کرد. وقتی به جریانها و نهضتهای گذشته نگاه میکنیم، میبینیم که بیشتر به دولت حمله میشد. ناصرالدین شاه قرارداد رژی را امضا کرد و رشوه گرفت، اما مردم به دولت میپرداختند. امام(ره) فرمودند که تا دشمن اصلی را پایین نکشیم، کار پیش نمیرود.
و آخرین ویژگی امام خمینی (ره)، ثبات قدم، ایستادگی و مقاومت تا آخرین نفس و تا آخرین نفر بود. بیشتر کسانی که مبارزه میکردند، پس از مدتی خسته میشدند، رها میکردند و تسلیم میشدند. در نتیجه به سازش روی میآوردند، اما امام سعی کردند که تا پایان بایستند و تسلیم نشوند. ایشان فرمودند که یا شهادت یا پیروزی و راه سومی نداریم.
** اولین هدف امام نجات ایران از چنگ جهانخواران بود
اما در مورد اینکه اهداف امام(ره) چه بود باید گفت که اهداف ایشان در مرحله اول نجات کشور از چنگ جهانخواران و نفتخواران بینالمللی بود که مانند زالو به جان ملت افتاده بودند، داراییهای ملت را به یغما میبردند و مردم را در فقر نگه داشته بودند. هدف نخست این بود که کشور را نجات بدهد.
نکته دوم این بود که امام(ره) میخواستند با دشمنانی که کمر بسته بودند تا اسلام را از رسمیت بیاندازند، مقابله کند. از روزی که رضاخان روی کار آمد، هدف انگلیس این بود که ریشه اسلام را در ایران برکند؛ چراکه ضربات سنگینی از اسلام خورده بود.
در تمامی قراردادها اعم از رژی، رویتر و...، علمای اسلام مقابله کردند. انگلیس ابتدا با سرنیزه رضاخانی تلاش کرد تا اسلام را از رسمیت بیاندازند، اما موفق نشد. در دوران محمدرضا شاه نیز سعی کردند با شیوه نرم، سیاست غیرمرئی و آب زیرکاه کارشان را پیش ببرند. امام(ره) احساس کردند که خطر جدی است، از این جهت هدف دومشان مقابله با اسلامزدایی بود.
خطر سومی که امام(ره) احساس کردند باید با آنها مقابله کنند، صهیونیستها بودند. در شهریور 1341 موشهدایان به ایران آمد و 10 روزی در ایران ماند. با شاه ملاقات کرد و تصمیم گرفتند چند برنامه اجرا کنند که یکی از آنها در مورد اصلاحات ارضی بود. کارشناسان اسرائیلی آمدند، طرحی دادند که هم به سرمایهداران و ملّاکها آسیبی نرسد و هم مردم را به صورت فرمالیته به نوعی راضی کنند. همچنین در آن جلسه تصمیم گرفته شد در خرداد ماه سال 42 سفارت اسرائیل در ایران به طور رسمی آغاز به کار کند. سفارت ایران در تلآویو هم ایجاد شود؛ یعنی ارتباطشان را به طور رسمی علنی کنند. امام با احساس خطر از سوی صهیونیستها به شدت به صحنه آمدند.
هدف چهارم امام(ره) این بود که ملت را از فقر، گرسنگی و بدبختی نجات بدهند. مردم روی نفت نشستهاند، منابع زرخیزی دارند، اما دشمن اینها را میبرد و مردم پشت در بیمارستانها جان میدهند. مردم شهرهای دور و نزدیک از گرسنگی میمردند. روزنامههای زمان اینها را مینوشتند.
در سال 1349 یا 1350 در فسا، چند نفر از گرسنگی مُردند. در سیستان و بلوچستان، خیلیها علف هرز و گیاهان بیابان را میخوردند و مُردند. امام برای نجات ملت و کشور و برای اینکه ملت به حق خودش برسد، عدالت حاکم شود و زمینه برای آسایش و آرامش مردم فراهم شود، قیام کرد. نجات ملت از فقر و گرسنگی و نجات ملت از ذلت و سرشکستگی از اهداف امام بود.
* اهدافی که امام(ره) به دنبال آن بودند، اکنون نیز در جامعه مطرح است. کمااینکه همچنان بسیاری به دنبال عدالتخواهی و برقراری عدالت هستند. آیا این بدان معنا نیست که انقلاب به اهدافش دست پیدا نکرده است؟
مساله انقلاب با اهداف انقلاب را میتوان جدا کرد. همانطور که گفتم انقلاب ریشه در قرآن دارد. امام(ره) هرچه گفتند از قرآن گرفتند. امام(ره) فرزند قرآن و تربیتیافته مکتب قرآن بودند. تا وقتی که قرآن در ایران حاکم است، خط، مکتب و آرمانهای امام نیز حاکم است و وجود دارد.
اما در مورد اهداف امام که باید تحقق پیدا میکرد و انجام شده یا نشده، مسلماً خیلیهایش نشده است. مردم هنوز به حق خودشان نرسیدهاند. تبعیض، فقر و ناراحتیهایی وجود دارد اما این برمیگردد به نااهل بودن کسانی که در بعضی مواقع متاسفانه در مسئولیت قرار گرفتند. امام هشدار دادند که نگذارید، انقلاب در دست نااهلان بیافتد.
یکی از عوامل اینکه اهداف انقلاب در زمینه رفاه، آسایش و حقوق مردم و موضوع عدالت تحقق پیدا نکرده، وجود کسانی است که چوب لای چرخ گذاشتند و به تعبیر امام نااهل بودند؛ اینها ضررهای سنگینی زدند.
عامل دوم توطئههای دشمنان بود. وقتی انقلاب پیروز شد، امام(ره) اعلام کرد پول فروش هر روز نفت در یک استان صرف شود. اگر این برنامه اجرا میشد، کشور گلستان میشد. جنگ تحمیلی ما را به جایی رساند که نتوانستیم یک قطره نفت در راه منافع مردم خرج کنیم. این جنگ تحمیلی مانند آتش که هیزم را میسوزاند، دارایی مردم را سوزاند و از بین برد. اکنون نیز تحریم اقتصادی، جنگ است.
عامل سوم اختلافات است. این جمله حضرت امام(ره) خیلی معنا دارد که حب الدنیا راس کل خطیئه. تا روزی که من به فکر این هستم که این صندلی از دستم نرود. این مبل را داشته باشم. این میز و قدرت را داشته باشم، نمیتوانم برای مردم کاری بکنم. کسی میتواند برای مردم کار کند که از خود گذشته باشد. خود را نبیند و خدایی شده باشد.
امام(ره) قبل از اینکه نهضت را آغاز کند، افرادی را تربیت کرد. از سال 1318 و از همان دوره سیاه حکومت رضاخانی، امام در مدرسه فیضیه درس اخلاق برپا کرد. علاوه بر تدریس فقه و اصول، هفتهای یک روز (عصر پنجشنبه) درس اخلاق گذاشت و وقتی با استقبال زیادی روبرو شد، به دو روز افزایش یافت (عصرهای پنجشنبه و جمعه). در مکتب او شخصیتهایی مانند شهید مدنی، شهید مطهری، شهید محلاتی و... تربیت شدند. اینها را دشمن از ما گرفت. آنهایی که تربیتیافته مکتب امام بودند، خودساخته و از خود رسته بودند، میتوانستند به کشور خدمت کنند و انقلاب را به بار بنشانند، مردم را از فقر و بدبختی برهانند، شهید شدند.
کسانی الان آمدند که نتوانستند خود را بسازند؛ خودساخته نیستند. نفسانیات، حب قدرت و حب جاه نقش دارد. این موضوع باعث میشود تا اختلافاتی به وجود بیاید. من میخواهم جای شما را بگیرم و شما هم میخواهید جای من را بگیرید و به فکر این نیستیم که برای مردم کاری انجام بدهیم.
* سبک زندگی امام(ره) سادهزیستی بود که با سبک زندگی برخی از مسئولان امروز متفاوت است. چه شد که کمتر از یک دهه پس از رحلت امام خمینی (ره)، مسئولان به تعبیر رهبر انقلاب مانور تجمل به راه انداختند و به سبک زندگی اشرافی روی آوردند؟
آنهایی که خودساخته و مردمی نبودند، در همان زمان حضرت امام(ره) نیز روش و راهشان با اندیشه امام(ره) تطبیق نداشت، منتهی خودداری میکردند. سعی میکردند خودشان را به گونهای نشان بدهند که انگار راه امام(ره) را دنبال میکنند و مردم به آنها اعتراض نکنند. اما گاه و بیگاه در سخنرانیها و خطبههایشان صحبتهایی درز پیدا میکرد که از راه امام جدا بود. مثلاً میگفتند چرا نیروهای حزباللهی باید لباسهایشان مندرس باشد، چرا نباید عطر و ادکلن داشته باشند، چرا نباید شلوار جین نپوشند.
آنها سادهزیست بار نیامده و در رفاه زندگی کرده بودند. مقام معظم رهبری قبل از اینکه نهضت امام آغاز شود، زندگی فقیرانهای داشت. در همان زمانی هم که رئیسجمهور بودند، در منزلشان ظرف چینی یا ظرف ارزشمندی پیدا نمیشد. کاسه و بشقاب ایشان استیل و لعابی بود اما آنهایی که از ابتدا زندگی مرفهای داشتند، اینجوری بار آمده بودند و آنها نمیتوانستند با راه و روش امام زندگی کنند، منتهی در زمان امام(ره) ملاحظه میکردند و بعد از رحلت امام، آن چیزی را که میخواستند گفتند و به دنبالش رفتند.
موسسه تنظیم نشر آثار امام و دفتر امام هم متاسفانه راه دیگری رفت. کسانی که وابسته به امام(ره) بودند و بستگان امام(ره) بودند و نوه و نتیجه امام(ره) حساب میشدند، کودکانی بودند که راه و روش و خط امام(ره) را نمیشناختند. یکباره پس از رحلت امام(ره) و همچنین رحلت حجتالاسلام سیداحمد خمینی، به ناچار به صحنه آمدند. نه خط امام میشناختند و نه از اندیشههای امام آگاه بودند. نه سیاست مملکتداری بلد بودند. وارد کارزار شدند و دشمن سواستفاده کرد. اصلاحطلبها، سازشکارها و لیبرالها با آنها جمع شدند و به بیراهه کشیده شدند.
من یک عکسی در آلبوم یکی از افراد دیدم که امام در نوفللوشاتو سخنرانی میکند، من در کنار امام(ره) نشستم و سیدحسن خمینی که کودکی بود روی زانوی من نشسته است. اینها به یکباره مسئول امور امام(ره) شدند تا راه امام را پاس بدارند؛ با چه اندیشه و تجربهای؟ این باعث شد تا از هر طرف ضربه بخوریم.
* مقام معظم رهبری و برخی از شخصیتها و جریانهای داخلی و خارجی نگاه امیدوارانهای به انقلاب اسلامی دارند. چگونه با گذشت 43 از انقلاب و اینکه متاسفانه هنوز به برخی از اهداف انقلاب دست پیدا نکردیم، میتوان امیدوار بود که در آینده میتوانیم به این اهداف دست پیدا کنیم و منشا تحولات بزرگی در جهان باشیم؟
به همان نحوی که امیدواریم اسلام یک روز جهانی شود و پرچم اسلام بر بام جهان به اهتزاز درآید. اهداف امام(ره) و انقلاب از قرآن است. مسلماً هرگز از بین نمیرود و این راه به بنبست نمیرسد. راه امام(ره)، راه قرآن است و راه قرآن تداوم دارد و هر روز اوج میگیرد.
البته دشمنیها هم وجود دارد. شما ببینید اسلام در هزار و چهارصد سال گذشته چقدر در چنگال امویها و عباسیها گرفتار شد. چقدر در چنگال شاهان صفوی و... گرفتار بود. اگرچه اسلام در مقاطعی ضربه خورده، اما در عین حال اوج گرفته است. در هر فرصتی میبینیم مانند گلی که جوانه میزند، جوانه زد.
اکنون صدای امام(ره)، پیام امام(ره) و خط امام(ره) در اقصی نقاط دنیا منعکس است و اوج گرفته است. ملتهای جهان را جذب کرده است. اروپاییها که یک روزی پز میدادند که کشورشان مهد تمدن است و هرکسی آزاد است که هرگونه میخواهد لباس بپوشد، الان یک وجب روسری را نمیتوانند تحمل کنند؛ چراکه احساس کردند اسلام در حال درنوردیدن کشورشان است و جلو میرود. از این رو قرآن میسوزانند و اهانت میکنند. مستاصل شدند. احساس میکنند که مردم در حال روی آوردن به اسلام هستند و به انقلاب ایران توجه میکنند. با این شیوهها دست و پا میزنند تا جلوی پیشرفت اسلام را بگیرند. اینها میخواهند با رگبار از پیشرفت اسلام جلوگیری کنند.
اندیشههای اسلامی در ایران متوقف نشد و گسترش پیدا کرد. سرمایهدارها، خودباختهها و قدرتطلبها و... را به وحشت انداخته است. کارشناسانشان پیشبینی کردند که آینده غرب متعلق به اسلام است. لذا تلاش میکنند تا اسلام را در ایران سرکوب و از پیشرفتش جلوگیری کنند تا کشورشان در چنگالشان باقی بماند، اما اشتباه میکنند. اسلام رو به پیشرفت است. در ایران نیز درست است که اختلافات و مشکلات ضربه میزند، مردم در فشار قرار میدهد، اما نباید فراموش کرد که اسلام مضمحل نمیشود و این مردم رشدیافته نیز اگرچه نارضایتی دارند، مشکلات و اعتراض و انتقاد دارند، اما به اساس انقلاب کاملاً وابسته و دلبسته هستند. از هم جدا نیستند و اگر خطری پیش بیاید، به صحنه میآیند. راهپیمایی قدس امسال شگفتآور و باورنکردنی بود.
* شما اشاره فرمودید که یکی از اهداف انقلاب اسلامی، ارتقای وضع زندگی مردم و رفاه جامعه بود. اما برخی عنوان میکنند انقلابیگری با رفاه و آسایش در تضاد است و میگویند یک جامعه انقلابی، نمیتواند رفاه و آسایش داشته باشد. آیا میشود هم انقلابی بود و هم رفاه و آسایش داشت؟
ما این را در عمل دیدیم. مگر آنهایی که در کشور ما انقلابی بودند و در چهل سال گذشته انقلابی عمل کردند، از گرسنگی مُردند؟ این جملات با هدف دور نگه داشتن مردم از اهداف امام(ره) مطرح میشود. یکی زمانی در خارج از کشور مطرح کردند و حتی کتاب نوشتند که حکومت با اخلاق جمع نمیشود. کسی که میخواهد حکومت کند، نمیتواند اخلاق و معنویت داشته باشد. اما ما دیدیم که امام(ره)، هم حکومت داشت و هم اخلاق و معنویت داشت. امام(ره) زمانی که در راس قدرت بود، زندگیاش با دوران طلبگی هیچ فرقی نکرد.
البته بله کسی که انقلابی است، زراندوز نیست. انقلابی بودن با زراندوزی، مفتخوری، غارتگری و چاپیدن مردم تفاوت دارد. کسی که انقلابی است، زندگی عدالتخواهانه دارد و اهل تبعیض و تجاوز نیست و زندگیاش کاملاً با موازین اخلاقی و انسانی همراه است.
امام(ره) در نجف زندگیاش طلبگی بود. وقتی که امام در نجف زندگی میکرد، در آن هوای گرم 50 درجهای نه کولر داشت و نه یخچال. میگفت چیزی لازم نداریم که در یخچال بگذاریم. گوشت را به اندازه خوراک امروز میگیریم. ماست را اندازه خوراک امروز میگیریم. یک بار اتفاق افتاد که مشتی حسین در روز چهارشنبه یک کیلو خیارسبز بیشتر گرفت. چون روز پنجشنبه خیار در بازار نبود. در آن گرمای وحشتناک نجف جز آبدوغ چیز دیگری نمیشد، خورد. امام(ره) پرسید: مشتی حسین چرا امروز خیار بیشتر گرفتی؟ گفت: فردا خیار در بازار نیست. امام(ره) گفت: برو پس بده. این یک کیلو را که بیشتر گرفتی، اجحاف در حق دیگری میشود. ما به اندازه خوراک امروزمان، خیار میگیریم. فردا اگر بود، میخوریم. نبود هم نمیخوریم.
شیوه عدالتخواهی این است. انقلابی نیز اینگونه است و همین جور عمل میکند. انقلابی گرسنه و برهنه نمیماند و در حد حق خودش استفاده میکند. بنابراین هیچ منافاتی با زندگی کردن ندارد و این از آن سفسطههایی است که دشمنان برای بازداشتن از راه امام مطرح میکنند.
* کسانی که این جملات را بیان میکنند، استناد به دوره پایانی حیات امام(ره) دارند. آنها میگویند امام(ره) تا مقطعی معتقد بود که باید جنگ را ادامه بدهیم، اما به یکباره قطعنامه را پذیرفتند. آنها میگویند که امام(ره) در اواخر حیاتش تغییری پیدا کرد و از آن انقلابیگری که در گذشته داشت، دست برداشت.
پذیرش قطعنامه که به شرایط بازمیگردد. امام(ره) تا آن جایی که میتوانست جلو رفت، اما احساس کرد دو مشکل وجود دارد. اول اینکه احساس کرد مسئولان جنگ و جبهه آن توانایی را ندارند. مرد جنگ نیستند و مانند امام مجتبی (ع) عمل کردند. حضرت امام مجتبی (ع) اگر صلح را پذیرفت، از اهداف اسلام عقبنشینی کرد؟ ایشان دیدند که شرایط عوض شده است. اکنون شرایطی است که دیگر آن اهداف به دلیل نبودن یار و یاور، پیش نمیرود و ناچار شد صلح کنند.
امام(ره) اگر آتشبس را پذیرفتند، مانند امام حسن مجتبی (ع) عمل کردند. عقبنشینی نبود. شرایط غیر از این نبود. در مورد شطرنج نیز از سالها قبل این نظر را داشتند، اما منعکس نشده بود. هیچ ربطی هم به مردم و فشار و این حرفها نداشت. کدام نظر امام عوض شد؟
برخی تصور میکنند که امام مجتبی(ع) ذاتاً و خصلتاً خوی تسلیم و سازش داشت، اما امام حسین (ع) اهل جنگ بود. کسانی که روحیه سلحشوری دارند، تمسک به امام حسین (ع) میکنند. آنهایی هم که روحیه تسلیمطلبی دارند به امام حسن مجتبی (ع).
شرایط امام مجتبی(ع) این بود که نیروی کافی نداشت. تنها مانده بود. اگر امام حسین (ع) نیز جای امام مجتبی (ع) بود، همین کار را میکرد. امام مجتبی (ع) هم اگر در شرایط امام حسین (ع) قرار میگرفت، همان کار را میکرد. آنها طبق شرایط زمان حرکت کردند.
از روزی که امام مجتبی (ع) به شهادت رسید و امام حسین (ع) علیه یزید قیام کرد، 12 سال میگذرد. چرا امام حسین (ع) در این 12 سال قیام نکرد؟ چرا لشکرکشی نکرد؟ چون شرایطش فراهم نبود. در دورانی که یزید آمد، شرایط اقتضا میکرد که امام حسین (ع) قیام کند. امام خمینی نیز درک میکرد که اکنون شرایط چیست. همان موقع به امام ایراد میگرفتند که چرا حاج شیخ عبدالکریم حائری قیام نکرد؟ امام جواب داد: اگر حاج شیخ هم امروز بود، همین کار من را میکرد.
نه اینکه شیخ عبدالکریم حائری اهل سازش و سست عنصر بود. امام خمینی (ره) اگر در زمان شیخ عبدالکریم بود، همان کاری میکرد که او انجام داد. امام 15 سال در مقابل جنایتهای وحشتناک بعثیها ساکت بود، چون شرایط اقتضا نمیکرد و شرایطی نبود که امام در آنجا قیام کند.کسی که عالم به زمان باشد، اشتباهات و خطاها به او هجوم نمیآورد. بیگدار به آب نمیزند و شرایط را در نظر میگیرد. امام خمینی (ره) تا سال 1340 شرایط را برای قیام مناسب نمیدید. در دهه 40 احساس کرد که الان میتواند.
در موضوع آتشبس امام نظرش مبارزه تا سرنگونی صدام بود، اما وقتی دید شرایط نیست و رجال جنگ و جبهه ندارد، چه کار باید میکرد؟ خودکشی میکرد؟ آتشبس را پذیرفت. هیچ موضوعی پیش نیامد که امام از اهداف خودش عقبنشینی کند.
* سوال پایانی من در مورد تاریخنگاری انقلاب و بیان حقایق و واقعیتهای ایران در یک قرن اخیر است. برخی عنوان میکنند که دوره پهلوی خیلی بهتر از دوره کنونی است و به مواردی همچون ساخت برخی مجموعهها همچون برج آزادی (شهیاد) و مقایسه تهران با برخی پایتختهای کشورهای عربی اشاره میکنند. شما به عنوان کسی که تاریخپژوه هستید و مسئولیت مهمی از سوی امام خمینی (ره) در این رابطه داشتید چه اقداماتی برای تاریخنگاری انقلاب انجام دادید؟
یکی از تفاوتهای دوران شاه با الان این است که در آن دوران کارهای روبنایی با حمایت آمریکا برای فریب مردم انجام گرفت. آمریکا شاه را با کودتا به قدرت بازگرداند و میدانست که مردم او را بیرون انداختند. مردم ناراضی هستند و هر فرصتی به دست بیاید، او را سرنگون خواهند کرد.
آمریکاییها در دهه 40 احساس کردند که شاه در خطر است. خواستند با یک سلسله برنامههایی شاه در بین مردم اعتبار پیدا کند که نمونه آن اصلاحات ارضی بود. اما همه این کارها روبنایی بود. در اصلاحات ارضی ملّاکین و زمیندارهای بزرگ، زمینی از دست ندادند. ملاکین بزرگ از ستون فقرات دستگاه سلطنت بودند. چاقو دسته خودش را نمیبرد. کدام زمین از اسدالله علم که زمینهای بیرجند را داشت، گرفته شد؟ آیا یک وجب زمین از علی امینی گرفته شد؟ یا حتی یک وجب از شاه گرفته شد؟ از آنهایی که مخالفین شاه و از عشایر بودند، زمین گرفته شد و وقت مناسبی بود تا شاه با آنها تسویه حساب کند.
بنابراین تقسیم اراضی صوری بود که اسمش را اصلاحات ارضی گذاشته بودند. ضمن اینکه با اصلاحات ارضی زمین بایری داده شد که نه بذری داشت، نه دستگاه شخم داشت و... . بنابراین از یک سو حقوقی که از ارباب میگرفتند را از دست دادند و از سوی دیگر هر ماه از اداره اصلاحات اراضی میآمدند و از او قسط میگرفتند. زمینها را رایگان ندادند و در قسطهای 15 ساله فروختند. در نهایت از روستاها بیرون آمدند و حاشیهنشین شهرهای بزرگ شدند. همین برج آزادی که شما گفتید، عکسهایش است که کودکان چگونه در لجنزارهای اطراف آن غوطهور هستند. در جاهای خراب زندگی میکردند. نه لباس و نه آب داشتند. اینها موضوعاتی است که از نظرها دور مانده است. آن بیمارانی که در پشت در بیمارستانها جان میدادند را کسی بیان نمیکند.
من تمام تلاشم این بوده که دوران نجف، پاریس و نوفللوشاتو امام(ره) را که حضور داشتم هرچه زودتر به ثمر برسانم و منعکس کنم. مسائل بعد از انقلاب همه جا است. خیلی پوشیده نیست. اما آن چیزی که مبهم مانده، دوره نجف و پاریس امام(ره) است. تمام وقتم را روی این موضوع گذاشتم. چون دست تنها بودم و کسی تا الان کمکم نکرده، کُند پیش رفته است. دیگرانی که باید در این زمینه فکر کنند، کمک بدهند، یاری کنند، نه به تاریخ اهمیت میدهند و نه تاریخ را درک میکنند.
در ابتدای انقلاب که به دنبال این بودیم تا جایی را راه بیاندازیم و اسناد را جمع کنیم. یکی از آقایان گفت، دیگر ولش کن، انقلاب پیروز شد، اسناد و تاریخ چیست؟ همین ساختمان مرکز اسناد که در خیابان شریعتی داریم، وقتی درخواست دادیم تا آنجا را بگیریم، دادستانی یک نماینده فرستاد. آن فرد پرسید میخواهید اینجا چه کار کنید؟ گفتم: میخواهیم تاریخ بنویسیم. گفت: اینجا برای شما حیف است. تاریخ اینقدر بیارزش بود و همین موجب شده تا کسی به فکر تاریخ نباشد.
آنهایی هم که چیزی مینویسند آکنده از تحریف، دروغ و تناقض است. اینها مشکلاتی است که مملکت به آن مبتلاست. ما در عرصه فرهنگی خیلی باختیم. خیلی عقبیم. فرهنگ را بیگانه قبضه کرده است. حرف اول را بیگانه درباره فرهنگ میزند.
شما سراسر ایران را بگردید و ببینید یک جلد کتاب نهضت را در یک کتابفروشی پیدا میکنید؟ از هر کس میپرسیم میگوید: ما یک مشکل خاص داریم. هرکس کتاب شما را اینجا ببیند، دیگر از ما کتاب نمیخرد. وضع اینگونه است. با شعار آزادی، بایکوت و سانسور میکنند. یکی از دانشجویان میگفت در کتابخانه به کتاب شما رفرنس میدادم که استاد من را دید و گفت: برو از یک کتاب دیگر رفرنس بده. با تعصب و حساسیت چگونه میتوان کار کرد. ما اگر یار داشتیم، دوران قبل از انقلاب را تمام کرده بودیم. دست تنها بودیم و یک دست نیز صدا ندارد.
انتهای پیام/