اختصاصی| صوفی: روحانی حیثیت اصلاحطلبان را برد/ خروج از قانون اساسی، براندازی است/ اصلاحطلبان باید به مرام چپ سنتی برگردند
علی صوفی وزیر تعاون دولت دوم سید محمد خاتمی و دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات در گفتوگو با تسنیم معتقد است اصلاحطلبان باید به تبار سابق خود یعنی چپ سنتی بازگردند و بهسمت رویکردهای ضدسرمایهداری و عدالت اجتماعی حرکت کنند.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ـ 25 سال از دوم خرداد سال 76 و رأی بیستمیلیونی سید محمد خاتمی در انتخابات هفتمین دوره ریاستجمهوری میگذرد. جریانی که بعد از دوم خرداد بر سر کار آمد بعد از مدت کوتاهی به اصلاحطلبی تغییر نام داد، عنوانی که طیف گستردهای از احزاب را طی آن سالها شامل میشد، از احزاب کهنهکار این جریان مانند مجمع روحانیون تا حزبهایی که یکشبه اعلام موجودیت میکردند.
با پایان کار دولت اصلاحات در سال 84، این جریان فراز و نشیب بسیاری را تجربه کرد. از انتخابات سال 88 و اتفاقات بعد از آن تا قرار گرفتن پشتسر حسن روحانی در انتخابات سال 92 و 96؛ اما در همه این سالها آنچه محل تأمل بود این است؛ تعریف دقیق از اصلاحطلبی چه بود و میان اینهمه حزب و فعال سیاسی در این جبهه، اصلاحطلب واقعی چهکسی است؟
در آستانه سالگرد دوم خرداد بهسراغ آقای علی صوفی وزیر تعاون دولت دوم اصلاحات رفتیم. آقای صوفی که در دولت اول اصلاحات نیز استاندار گیلان بود، اکنون دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات است، حزبی که متشکل از وزرا و کارگزاران دولت خاتمی است و در هماهنگی با جبهه اصلاحات فعالیت میکند.
متن زیر حاصل گفتوگو با آقای صوفی در بیست و پنجمین سالگرد روی کارآمدن دولت اصلاحات است:
تسنیم: دولت آقای خاتمی، دوم خرداد 76 در کشور به پیروزی رسید و 8 سال عهدهدار امور کشور شد، اگرچه این دولت ابتدا با نام دوم خرداد شناخته میشد ولی بهمرور این دولت با نام دولت اصلاحات بر سر زبانها افتاد، بهنظر شما اصلاحطلبی که آقای خاتمی و این جریان دنبال آن بود چه بود؟ آیا اساساً اصلاحطلبی واجد یک منظومه روشن و برنامه بود یا صرفاً شعاری کلی بود؟ و بهطور کلی منظور از اصلاحطلبی و اصلاحطلب در نیمه دوم دهه هفتاد چه بود؟
علی صوفی: همانطور که رهبر انقلاب در همان برهه پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 76 بیان کردند، دوم خرداد یک حماسه بود. طبعاً وقتی از یک رویداد با نام حماسه یاد میشود این به آن معنی است یک اتفاق مهم تاریخی به وقوع پیوسته است. علت اینکه از دوم خرداد بهعنوان یک حماسه یاد میشود این بود که حادثهای غیرمترقبه بود و روند و روال سیاسی اجتماعی جامعه پیش از دوم خرداد 76 کاملاً متفاوت با پس از آن بود؛ از این نظر که بعد از رحلت حضرت امام انتخابات مجلس چهارم در شرایطی برگزار شده بود که برای اولین بار، جریان حاکم بر کشور که آن زمان به جریان چپ معروف بود، از عرصه سیاسی حذف شد و با حمایت شورای نگهبان مجلسی یکدست با گرایش سیاسی راست شکل گرفت.
علت شکلگیری چنین مجلسی این بود که آقای هاشمی رفسنجانی که آن زمان بهتازگی رئیسجمهور شده بود، برای پیادهسازی ایدههای دولت خود نیازمند مجلس همسو با دولتش بود، چرا که جریان چپ ضد آمریکا، ضد امپریالیست و ضد بازار و طرفدار اقتصاد دولتی و عدالت اجتماعی بود و به آقای هاشمی رفسنجانی و جریان راست این اجازه را نمیداد که بهسمت عادیسازی رابطه با آمریکا و نظام اقتصادی غرب برود.
آقای هاشمی رفسنجانی بهدنبال آن بود با ایجاد تغییراتی در فضای عمومی و سیاسی کشور و رفتن بهسمت سرمایهگذاری و اقتصاد بازار تحولاتی در عرصه اقتصادی و سیاسی کشور ایجاد کند و برای این کار نیاز داشت که در ارتباطات بینالمللی بهویژه با آمریکا تحولاتی ایجاد شود تا فضا برای ورود سرمایه خارجی به کشور را هموار کند، به همین علت بود که وقتی انتخابات مجلس چهارم با حذف جریان چپ برگزار شد، آقای هاشمی رفسنجانی که روز انتخابات در فرودگاه بندرعباس بود، در نطقی کوتاه و در واکنش به شکست جریان چپ در انتخابات، بهنحوی رضایت خود از نتیجه انتخابات را بیان کرد.
البته این روند دوامی نداشت چرا که سیاستهای اقتصادی دولت سازندگی و در رأس آن اصلاحات اقتصادی آن دولت که به تعدیل اقتصادی مشهور شده بود، موجب افزایش شدید تورم و گرانی و متعاقب آن بروز تنشهای اجتماعی شد، بهطوری که در برخی استانها شاهد خیزش مردمی در مخالفت با سیاستهای اقتصادی دولت آقای هاشمی بودیم، این روند تا سال 74 ادامه پیدا کرد تا اینکه آقای هاشمی بهتوصیه رهبر انقلاب و فشار کارشناسان اقتصادی در سیاستهای اقتصادی خود بازنگری کرد.
شکست ایدههای اقتصادی دولت رفته رفته موجب بروز اختلاف بین مجلس و دولت شد، اختلافاتی که تا پایان عمر مجلس چهارم نیز ادامه پیدا کرد. از سوی دیگر بهدلیل مشکلات معیشتی و نارضایتیهایی که از عملکرد دولت وجود داشت، بیم آن میرفت که مشارکت در انتخابات مجلس بهنسبت انتخاباتهای گذشته کاهش چشمگیری داشته باشد، چرا که زمزمههایی از تحریم انتخابات از سوی جریان چپ در برخی محافل به گوش میرسید.
مجمع روحانیون مبارز که نماد جریان چپ بود، با انتشار بیانیهای مبنی بر اینکه علیرغم حضور در انتخابات، هیچ کاندیدایی برای دوره پنجم معرفی نمیکند، تلویحاً انتخابات را تحریم کرد که این مسئله مشارکت عمومی در انتخابات را با چالش جدی روبهرو میکرد که این مسئله همواره از زمان حیات حضرت امام(ره) و پس از آن بهعنوان یکی از خطوط قرمز نظام مطرح بود، یک حالتی در جامعه به وجود آمد مبنی بر اینکه جریان حاکم بهعنوان گروه قیممآب، در حال تصمیمگیری برای تمام ملت است و قصد فضا دادن به هیچ یک از گروههای سیاسی را ندارد.
بنده در آن زمان مشاور آقای علیمحمد بشارتی وزیر کشور وقت و پیش از آن نیز بین سالهای 64 تا 72 استاندار بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد بودم، در آن زمان فضای سیاسی انتخابات کاملاً سرد بود، بهطوری که وقتی برخی فعالان سیاسی اصلاحطلب در استانها از بنده سؤال میکردند که در انتخابات کاندیدا بشوند یا نه، به آنها تصریح میکردم که بر اساس جو حاکم اگر کاندیدا هم بشوند رد صلاحیت خواهند شد.
در همین شرایط بود که یک روز آقای عطریانفر که آن زمان در روزنامه همشهری بود با من تماس گرفت و گفت که میخواهند در انتخابات فعال شوند و از من سؤال کرد که میتواند روی بنده نیز حساب کند یا خیر، من به او گفتم "مگر بهنسبت انتخابات مجلس چهارم فضا تغییر کرده است که شما میخواهید برای انتخابات فعال شوید؟"، آقای عطریانفر گفت که "نظر آقای هاشمی این است که فعال شویم."، بعدها متوجه شدیم که رهبر انقلاب نیز به حضور جریان چپ در انتخابات توصیه کرده بودند.
از همان زمان بود که جریان چپ بار دیگر فعالیتهای سیاسی خود را بهشکل جدی آغاز کرد و همین مسئله موجب شد که در مجلس پنجم اقلیتی قدرتمند از نمایندگان جریان چپ شکل بگیرد و مجلس از حالت تکصدایی و یکدستی دربیاید، بهطوری که انتخابات مجلس پنجم در سال 74 زمینهای برای حضور همهجانبه جناح چپ در انتخابات ریاستجمهوری سال 76 فراهم کرد و مجمع روحانیون که پیش از این انتخابات مجلس را تحریم کرده بود با تجدیدنظر در تصمیم خود، به این نتیجه رسید که در انتخابات ریاستجمهوری نیز کاندیدا معرفی کند.
در اواخر سال 75 که بحث گزینههای کاندیداتوری جریان چپ مطرح بود، نام آقای موسوی و آقای خاتمی مطرح شد اما با این حال هیچیک از آنها تمایلی به کاندیداتوری در انتخابات نداشتند، با این حال مدتی بعد شنیدیم که آقای خاتمی دیداری با رهبر انقلاب داشتند، دیداری که موجب شد نظر ایشان نسبت به حضور در انتخابات بهطور کلی عوض شود، پس از آن ما ملاقاتی با آقای خاتمی داشتیم و در آن ملاقات متوجه شدیم که نظر ایشان کاملاً نسبت به حضور در انتخابات تغییر کرده و مصمم به کاندیداتوری است.
با این حال شرایط سیاسی آن زمان بهشکلی بود که هیچ گونه شانسی برای آقای خاتمی برای پیروزی در انتخابات متصور نبودیم، چرا که هم زمان زیادی به موعد برگزاری انتخابات نمانده بود و هم تسلط جریان راست بر فضای سیاسی کشور اجازه بروز و ظهور کاندیدای جریان چپ را نمیداد، بر همین اساس به آقای خاتمی گفتیم که "چرا با وجود اینکه شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارید، برای کاندیداتوری در این دوره مصمم هستید؟"، آقای خاتمی در پاسخ گفت "هدف من برای کاندیداتوری صرفاً پیروزی نیست بلکه من بهدنبال این هستم که از فرصت بهوجودآمده برای سخن گفتن با مردم و بیان نظراتم استفاده کنم."
بنابراین آقای خاتمی با توجه به جمیع شرایط از جمله سرخوردگی بدنه اجتماعی جریان چپ برای حضور در انتخابات و همچنین سبد رأی سنتی جناح راست، هیچگونه ذهنیتی برای پیروزی در انتخابات نداشت، با این حال سفرهای انتخاباتی آقای خاتمی کنار سخنرانیهای تلویزیونی او بهمرور شرایط اجتماعی را بهنفع ایشان تغییر داد تا اینکه کاملاً مشخص شد که پیروزی آقای خاتمی در انتخابات چندان هم دور از دسترس نیست.
در عرصه انتخابات ریاستجمهوری سال 76 برای اولین بار کنار حضور پرشور رأیاولیها، شاهد حضور افرادی بودیم که تا پیش از آن در انتخابات شرکت نکرده بودند. این افراد که گرایش خاصی به جریانات سیاسی چپ و راست نداشتند و بعدها به خاکستریها معروف شدند، این امید را در دل حامیان آقای خاتمی ایجاد کردند که در انتخابات پیروز خواهد شد، بنابراین دوم خرداد از این نظر اهمیت داشت که آقای خاتمی در شرایطی پیروز انتخابات شد که تا پیش از آن تمامی ناظران سیاسی معتقد به پیروزی آقای ناطق نوری بودند و همین مسئله موجب شد پس از پیروزی آقای خاتمی ذهنیتی در جامعه به وجود بیاید مبنی بر اینکه مردم برای اولین بار سرنوشت خود را تعیین کردند.
تسنیم: چه عاملی موجب شد که دولت منتخب که به دولت دوم خرداد معروف شده بود، نام خود را به دولت اصلاحات تغییر دهد؟
صوفی: پس از پیروزی آقای خاتمی در انتخابات و در برهه 3ماههای که رئیسجمهور منتخب فرصت انتخاب اعضای کابینه را دارد، جلسات مختلفی با محوریت انتخاب نام دولت جدید برگزار شد که بنده نیز در اغلب این جلسات حضور داشتم و نتیجه این شد که کلیدواژه مردمسالاری مقابل تمامیتخواهی و قیممآبی مطرح شود، چرا که در حقیقت این مردم بودند که به پایان تمامیتخواهی یک جریان سیاسی رأی داده بودند.
از آنجا که گفتمان چپ از اساس بر پایه اقتصاد دولتی، حمایت از سیاست کوپنی، مبارزه با امپریالیسم جهانی و در رأس آنها آمریکا بنا شده بود، تصمیم بر این شد که برای ترمیم چهره گذشته، گفتمانی جدید برای جریان چپ انتخاب شود که در همین راستا نام جریان چپ به جریان اصلاحات تغییر یافت، با این حال اصلاحطلبان حافظ همان ارزشهای اصیل جریان چپ از جمله حفظ ارزشهای دفاع مقدس و انقلاب بودند و به همین جهت زاویه مشخصی با جریان راست و حامیان دولت سازندگی و آقای هاشمی داشتند.
جریان چپ یک جریان تند دفاع از ارزشها و ایستادگی در برابر هرگونه انحراف بود و جریان اصلاحطلب نیز در راستای همین ارزشها شکل گرفت منتها تفاوتی که جریان اصلاحات با جریان چپ سنتی وجود داشت این بود که مردمسالاری را به مانیفست گفتمانی خود اضافه کرد. البته تا آنجا که بنده بهیاد دارم عنوان اصلاحطلبی مستقیماً از سوی آقای خاتمی انتخاب نشد، بهطوری که ایشان در یک صحبتی تصریح کرد "اسم این جریان اصلاحطلبی گذاشته شد و من نیز آن را میپذیرم."
تسنیم: کلیدواژه «اصلاحات» مشخصاً از سوی چه شخص یا اشخاصی انتخاب شد؟
صوفی: ما برای انتخابات 76 دو ستاد انتخاباتی داشتیم؛ یکی ستاد بهآفرین که بهشکل مشخص ستاد آقای خاتمی بهشمار میرفت و دیگری ستاد سمیه واقع در خیابان سمیه تهران بود که تحت هدایت حزب کارگزاران سازندگی بود و بنده در هر دو این ستاد عضویت داشتم و بالطبع در جلسات هر دو این ستادها شرکت داشتم.
افرادی که عضو ستاد بهآفرین بودند، بعضاً بهتدریج بحث اصلاحطلبی را مطرح کردند.
تسنیم: چهکسانی محور ستاد بهآفرین بودند؟
صوفی: آقای حاجی رئیس ستاد بود، البته خیلیها حضور داشتند؛ آقای موسوی لاری، برخی از مجمع روحانیون، آقای امینزاده، محمدرضا خاتمی و امثال بنده بودند، یک جریان این ستاد را به وجود آورد و بهتدریج این جریان را از اسم دوم خرداد درآورده به نام اصلاحطلب و اصلاحات نامیدند، البته این بهمعنای تعارض با حاکمیت نبود.
آقای خاتمی هم نظرات خاص خود را داشت و هیچگاه از نظرات دیگران تبعیت نمیکرد و استقلال رأی داشت؛ حتی مقابل آقای هاشمی هم استقلال رأی و نظر داشت. وی واژه اصلاحطلبی را تبدیل به گفتمان کرد و این گفتمانی نبود که اطرافیان وی برای ایشان تعریف کرده باشند؛ واژه را بله، دیگران گفتند اما تبدیل به گفتمان نشده بود و شخص آقای خاتمی این واژه را در سطح بینالمللی با گفتوگوی تمدنها مطرح کرد؛ در سطح داخلی با "زنده باد مخالف من"! و بر یک سری جنبههای مردمسالارانه و دفاع از حقوق شهروندی مردم دست گذاشت و اصلاحاتی را در جنبههای اقتصادی و سیاسی و ارتباطگیری با مردم آغاز کرد.
تسنیم: اکنون بعد از دو دهه از آن زمان و تولد واژه اصلاحطلبی، سؤالی که پیش میآید این است؛ وضعیت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان بین مردم و آن نسل پسادومخردادی را چطور میبینید؟ یکی از نقدهایی که از درون جریان اصلاحات مطرح میشود، بحث قدرتطلبی بههرقیمتی است؛ یعنی برای داشتن سهمی از قدرت کنار افراد غیر اصلاحطلب مثل روحانی یا لاریجانی هم قرار بگیرند که همین مسئله موجب ریزش بخشی از بدنه جریان آنها شده است.
صوفی: اگر ما الآن بخواهیم روی این مسئله دست بگذاریم و دستاوردهای اصلاحطلبی را به این منحصر کنیم عادلانه نیست چراکه اصلاحطلبی با گفتمانی که خاتمی ایجاد کرد بهشدت در جامعه نفوذ کرد و طرفدار داشت اما از طرفی، از این فضای آزاد عدهای هم بودند که اسب خود را تاختند و سوءاستفاده کردند، امثال اکبر گنجی یا رفتارهایی که با مرحوم هاشمی در انتخابات مجلس ششم شد، خاتمی از این نوع کارها مبرّا بود و دولت هم که تشکیل داد، یک دولتی بود که در راستای عدالت اجتماعی جلو رفت، گرچه بین مدیران گرایشات سرمایهداری هم وجود داشت؛ در دولت اول اعضای کارگزاران بیشتر بودند اما در دولت دوم کمتر شدند. من چون وزیر تعاون بودم و این وزارتخانه نماد عدالت اجتماعی بود؛ مقام معظم رهبری بهشدت از این وزارتخانه حمایت میکردند تا تحول چشمگیری به وجود بیاید. آقای خاتمی هم بهشدت حامی بخش تعاون بودند و بعد از اینکه در دولت دوم، چشمانداز 20ساله و برنامه چهارم توسعه تهیه شد، آقای خاتمی ضمن تشکر از تدوین این دو برنامه، گفت "یک دیدگاه طرفداری از اقتصاد آزاد و اقتصاد باز بود و یک دیدگاه طرفداری از عدالت اجتماعی، ولی من و مقام معظم رهبری طرفدار توسعه توأم با عدالت اجتماعی هستیم."
ایشان آنجا این را صراحتاً تأکید کرد و این رویکرد را داشت، زمانی هم که دولت را تحویل گرفت سفرای اروپایی از ایران رفته بودند و از طرفی تورم در اوج خودش بود و از نظر قیمت دلار، هر بشکه به روزی 5 دلار رسیده بود و وضع درآمد خراب بود اما خاتمی توانست بهتدریج با دنیا تعامل کند، سفرا برگشتند و فروش نفت و قیمت نفت بالا رفت و دولت از این درآمد توانست کارهای خوبی را انجام دهد و در زمینه کسبوکار و زمینه ایجاد اشتغال، شاخصهای اقتصادی را بهبود بخشید.
تسنیم: درباره پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان...
صوفی: بله؛ وضعیتی که الآن اصلاحطلبان دارند به این دلیل است که انتخابات از مجلس هفتم با انتخابات مجلس ششم نقطه مقابل هم بودند. در مجلس ششم و شورای شهر اول و دوم، بسیار رویکرد آزادی انتخابات بود و کاندیداها از هر طیفی حضور داشتند اما در مجلس هفتم این رویکرد عوض شد و کاندیداهای جریان ما رد صلاحیت شدند. بعد از سال 88، انتخابات 92 اصلاحطلبان مجدداً شرکت کردند که در آن انتخابات هم مرحوم هاشمی ردصلاحیت شد.
** روحانی حیثیت اصلاحطلبان را بر باد داد/ تصمیم گرفتیم از غیر اصلاحطلب حمایت نکنیم
دو نظر وجود داشت که در انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم. از آن زمان، فعالیت اصلاحطلبان سلبی بود و ایجابی نبود؛ یعنی کاندیدای خود را نداشتند و از روحانی حمایت میکردند که کاندیدای طرف مقابل رأی نیاورد. در انتخابات 1400، اصلاحطلبان وقتی دیدند که حیثیت خود را پای روحانی گذاشتند و آقای روحانی این حیثیت را بر باد داده است، تصمیم گرفتند که از کاندیدای غیر اصلاحطلب حمایت نکنند و وقتی که کاندیداهای اصلاحطلب در انتخابات 98 ردصلاحیت شدند، شورایعالی اصلاحطلبان لیستی ارائه نداد.
بعد از این هم در انتخابات 1400 هم همین مسئله پیش آمد، عدهای را جبهه اصلاحات بهعنوان کاندیدا در نظر داشت اما آن لیست ردصلاحیت شدند.
در عین حال که روحانی اصلاحطلب نبود اما اصلاحطلبان وی را کاندیدا کردند و وی رأی آورد. ما هم نسبت به دولت اول آقای روحانی ارزیابی مثبت داریم و جامعه هم به همین دلیل در دور دوم ریاستجمهوری، چهار میلیون بیشتر از دور اول رأی آورد اما در دولت دوم، راه را جدا کرد و بهطرف برنامههای مصلحتاندیشانه اطرافیان خودش رفت و اصلاحطلبان هم بهعنوان رقیب این جریان، شاهد بودند رویکردهای اقتصادی و سیاسی مانند دور اول نبود. بزرگترین حامی روحانی هم آقای هاشمی بود که وی را هم از دست داده بود.
** مردم اصلاحطلبان را بهتبع روحانی مقصر میدانستند
اینجا بود که پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان بهشدت آسیب دید؛ همچنین اتفاقاتی که در دی ماه 96 رخ داد از طرف قشر پایین جامعه و در اعتراض به گرانی و نگرانی از این روند و احساس یأس و سرخوردگی از رأیی بود که به روحانی داده بودند و با خشم و نفرت وارد خیابان شدند. اینجا شعارها سیاسی نبود و رنگوبوی اقتصادی داشت و در 98 هم همین حالت تکرار شد.
قبل از این اگر تجمعی تشکیل میشد، شعارها "یا حسین میرحسین" بود اما از اینجا به بعد در اعتراضات از این شعارها خبری نبود و اعتراض به روند دولت روحانی بود که بهطور طبیعی اصلاحطلبان را هم که وی را روی کار آورده بودند، مقصر میدانستند.
تسنیم: شما این رویکرد اصلاحطلبان را که یک غیر اصلاحطلب را روی کار آوردند، صحیح میدانستید؟ این کار چقدر به این جریان ضربه زد؟
صوفی: طبعاً همین طور است؛ ضربهای که آقای روحانی غیر اصلاحطلب و اطرافیان وی زدند هیچکس نزد، بعضی اطرافیان وی رسماً میگفتند "ما اصولگرا هستیم مانند رئیس دفتر دور دوم ایشان"؛ حتی رئیس دفتر دور اول هم اینگونه بود اما اصولگرای باهویت و شناسنامهدار بود که گرایشات اصلاحطلبانه بروز میداد اما در دور دوم شخصی رئیس دفتر وی شد که میخواست خودش را اصولگرا نشان دهد، اصولگرایان وی را از خودشان نمیدانستند اما برای اینکه خودی نشان بدهد، نقش اصلاحطلبان را نفی میکرد و میگفت "رأی روحانی برای خودش بود."
** روحانی از دور دوم مقابل مردم قرار گرفت
از اینجا آقای روحانی بهسمتی رفت که مقابل مردم قرار گرفت و آن تظاهراتها رخ داد و اصلاحطلبان متوجه شدند اینجا هیچ نشانهای از اصلاحطلبی و مردمسالاری در این دولت دیده نمیشود، از همین جا بود که در انتخابات 98 تصمیم گرفتیم راه را جدا کنیم و در انتخابات 98 اصلاحطلبان نشان دادند که دیگر نمیخواهند رویکرد قبلی را داشته باشند و نمیخواهند استراتژی سلبی را دنبال کنند و دنبال هویت اصلاحطلبی بودند.
تسنیم: بحث بعدی درباره رهبری این جریان است؛ در دوسه سال اخیر برخی چهرههای تأثیرگذار مثل آقای کرباسچی قائل به این بودند که خاتمی توان رهبری جریان اصلاحات را ندارد و سال 98 این را مطرح کرده بودند، در مقابل عدهای از اصلاحطلبان همچنان دالّ مرکزی اصلاحات را آقای خاتمی میدانند، جایگاه آقای خاتمی بهعنوان رئیس دولت دوم خرداد را در شرایط فعلی چطور میبینید و چهرههای شناختهشده مانند آقای عارف و یا حتی روحانی در پیشبرد جریان اصلاحات چیست؟
صوفی: من این واقعیت را باید عرض کنم که تمام سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان ناشی از جایگاه کاریزماتیک آقای خاتمی بود؛ یعنی اگر هر لیستی اصلاحطلبان میدادند و هر فردی را کاندیدا میکردند بهشرطی مردم به آن لیست یا کاندیدا رأی میدادند که خاتمی مهر تأیید میزد؛ ما قبلاً دیدیم که در انتخابات سال 92 یا 94، آقای خاتمی بود که پشت روحانی ایستاد و مردم نه بهاعتبار احزاب یا نه بهاعتبار جریان اصلاحات، تنها بهخاطر اینکه عملکرد خاتمی را قبول داشتند و شخصیت کاریزماتیک وی را قبول داشتند، به وی رأی دادند.
زمانی که رهبری اصلاحات مطرح شد، ایشان گفت که "نباید رهبری اصلاحات فردی باشد و باید شورایی باشد" و حتی برخی به خاتمی نامه نوشتند که "شما بیایید شورایی برای اصلاحطلبان تعیین کنید"، اما خاتمی گفت که "مگر من در جایی بهعنوان رهبر اصلاحات انتخاب شدهام که شورا تعیین کنیم؟ من بهاعتبار اینکه مردم من را قبول دارند، در جریان انتخابات نظر میدهم"! بنابراین آقای کرباسچی اشتباهش این بود که فکر میکرد که آقای خاتمی بهعنوان رهبر تشکیلاتی جریان است در حالی که خاتمی رهبر تشکیلاتی نبود و رهبر کاریزماتیک بود.
** جایگاه کاریزماتیک خاتمی و پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان در دولت روحانی آسیب دید
این جایگاه کاریزماتیک با آن پایگاه اجتماعی در دولت روحانی آسیب دیدند و قطعاً اعتبار اجتماعی اصلاحطلبان و شخص خاتمی نسبت به این مسئله پایینتر آمده است.
تسنیم: بعد از انتخابات سال 88 تا حدودی مرز بین اصلاحطلبی و براندازی محو شد و وجود جناح اصلاحطلب برای کنش و توازن سیاسی لازم است، ولی بههرحال این جریان چه مواردی را باید رعایت کند که ضمن حفظ چارچوب اصلاحطلب دچار غشّ کردن بهسمت براندازی نشود؟ این سؤال از آن بابت مطرح میشود که بههرحال برخی از بزرگان این جریان در ماجراهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 بهسمت براندازی سوق پیدا کردند و نام آنها کنار جریانی قرار گرفت که از هیچ تلاشی علیه منافع ملی ایران فروگذار نیستند.
صوفی: اصلاحطلبی و گفتمان اصلاحطلبی و اصلاحات ناظر بر اصولی از قانون اساسی است که حق حاکمیت مردم بر سرنوشتشان را از طریق انتخابات بهرسمیت شناخته است. این وجه ممیزه اصلاحطلبی با براندازی و حتی اصولگرایی است. اصلاحطلبان بهطور مشخص در چارچوب قانون اساسی حرکت میکنند و خواهان حفظ این نظام هستند و معتقدند اگر لازم است که اصلاحاتی صورت گیرد این اصلاحات باید در چارچوب قانون اساسی باشد، بر همین اساس نهایت تلاش اصلاحطلبان اجرای قانون اساسی کنونی بهویژه در بُعد حفظ حاکمیت مردم بر سرنوشتشان است که نماد آن انتخابات آزاد، قانونی و عادلانه است.
** هر اصلاحطلبی که قانون اساسی را قبول نداشته باشد در مسیر براندازی است
بنابراین نهایت تلاش اصلاحطلبان این است که به حاکمیت بقبولانند که برای مقابله با سوءاستفاده جریان برانداز از مشکلات موجود در کشور این اجازه را به مردم بدهند که در انتخاباتی آزاد و عادلانه شرکت کنند. طبعاً هر شخص یا گروه مدعی اصلاحطلبی که چارچوب قانون اساسی را قبول نداشته باشد، خواه ناخواه در مسیر جریان برانداز انقلاب اسلامی حرکت میکند، مسئلهای که آقای خاتمی نیز کنار حساسیتهایی که در حوزه بهرسمیت شناختن حق حاکمیت مردم بر سرنوشتشان در چارچوب قانون اساسی دارند، بارها به آن تأکید کرده است.
** اصلاحطلبان باید به تبار سابق خود یعنی چپ سنتی بازگردند
تسنیم: در شرایط فعلی که اصلاحطلبان در عزلت سیاسی بهسر میبرند باید چه بازبینی تشکیلاتی و نظری داشته باشند و این مسئله از سوی چهکسانی در جبهه باید انجام شود؟ آیا تاکنون بهشکل ایجابی در برهه پس از انتخابات ریاستجمهوری اخیر بحثی در جریان اصلاحات صورت گرفته است؟
صوفی: خیر، تاکنون بهطور مشخص به این موضوع پرداخته نشده است و بحث نواصلاحطلبی هم آنطور که بین اصولگرایان بهشکل نواصولگرایی مطرح شده، مورد نظر قرار نگرفته است اما با این حال نظر بنده این است که اصلاحطلبان باید به تبار سابق خود یعنی چپ سنتی بازگردند، بدین معنا که در حوزه رویکردهای اقتصادی بهسمت رویکردهای ضدسرمایهداری و عدالت اجتماعی حرکت کنند، رویکردی که بهنظر میرسد در شرایط فعلی میان افکار عمومی طرفداران بیشتری دارد.
** در دولت روحانی تفکرات لیبرالیستی با محوریت آزادسازی قیمتها دنبال شد
اقتصاد لیبرالیستی که مشخصاً از دولت سازندگی آغاز شد و در دولت دوم آقای هاشمی شدت گرفت، با روی کار آمدن آقای خاتمی تا حدودی متوقف شد و بهسمت عدالت اجتماعی حرکت کرد، با این حال در دولت آقای روحانی بهویژه در دولت دوم ایشان همان تفکرات لیبرالیستی با محوریت آزادسازی قیمتها با جدیت دنبال شد، مسیری که متأسفانه در دولت آقای رئیسی بهخلاف انتظاری که از ایشان میرفت، در حال دنبال شدن است.
بنابراین لازم است که اصلاحطلبان در شرایط فعلی به تبار قبلی خود که همان چپ و رویکرد عدالت اجتماعی و تکیه بر اجرای قانون اساسی و همچنین اعطای نقش بیشتر به مردم در تصمیمگیری و حذف نهادهای قدرت از تصمیمها است، بازگردند.
تسنیم: آیا در شرایط فعلی، چنین رویکردی در هسته تصمیمساز جریان اصلاحات دیده میشود؟
صوفی: من چنین چیزی را نمیبینم.
انتهای پیام/+