تمجید رضا امیرخانی از کتاب «بی نام اعترافات» داود غفارزادگان+ فیلم
رضا امیرخانی معتقد است که «بینام اعترافات» از جمله کتابهایی است که قدرش دانسته نشده است. او در تمجید از داوود غفارزادگان میگوید او کسی است که در سالهای گذشته نه سر سفره ادبیات لاتین نشسته نه ادبیات شوروی. او سفرهدار ادبیات بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از مهمترین اتفاقات داستانی ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به قلم نویسندگانی رقم خورده است که صاحب اندیشه، فکر و دغدغه اجتماعی و نه فردی بودهاند. نویسندگانی که حتی وقتی دست به روایت از گذشته و خاطرات تاریک و روشن گوشه ذهن خود میزنند، دغدغهای فراشخصی و نگاهی اجتماعی با آن همراه است. در این میان داوود غفارزادگان یکی از صاحبنامترین نویسندگانی است که در این سالها توانسته با چنین نگاهی دست به خلق داستان بلند و کوتاه بزند.
رمان «بینام اعترافات» در میان آثار این نویسنده یکی از بهترین نمونههایی است که او سعی کرده است با آن در این مسیر گام بردارد و دغدغههای فراداستانی خود را در قالب روایت داستانی به مخاطب منتقل کند.
رضا امیرخانی، نویسنده، در ویدئویی درباره این کتاب میگوید: مثل همه آثار خوبی که تمام شدنشان با لذت و در عین حال غمی همراه است، این کتاب هم تمام شد و من دوست داشتم تمام نشود. کتاب از جنسی بود که میتوانست تمام نشود؛ با اینکه کتاب طولانی است و تعداد صفحات آن برای یک رمان، تعداد صفحاتی است که خارج از اقتصاد نشر است. در واقع، کتاب حاضر به معنای امروزی کلمه کمی طولانی است. اما به دلیل نوع روایت و بافت موزاییکی روایت، تلاش شده روایتهای مختلف پارهپاره و در حقیقت پارهدوزی شود و در پایان کار میفهمیم این پارههای مختلف با هم تصویر جذابی از حقیقت آیینهوار برای ما میسازد. این نوع روایت و سبک کتاب میتوانست ادامه پیدا کند.
وی ادامه میدهد: قسمتهایی از کتاب از جنس ادبیات کهن و اصیل ایرانی بود، وقتی میخواندم احساس میکردم چقدر در این کتاب با تاریخ ادبیات مواجهم، اگرچه فضا در اردبیل است و معاصر. من کتاب را با لذت بسیار خواندم.
امیرخانی میگوید: کتاب «بینام اعترافات» جزو کتابهایی است که قدر ندید، قدرش را ندانستیم، اندازهاش را ندانستیم، میتوانست جای خیلی خوبی در ادبیات معاصر ما داشته باشد. در سبک در مضمون کتاب خیلی خویی بود و هست. هنوز هم میشود این کتاب را خواند و پارههایی از تاریخ معاصر را در آن مشاهده کرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نویسنده میگوید: داوود غفارزادگان همیشه سفرهدار بود. در هر کار رسمیاش مجموعههایی را بنا نهاد که در آن مجموعهها سفرهداری کرد، سفرههایی را میانداخت که در این سفرهها برای مهمانانش دعوت نامههای عمومی میفرستاد. همه میتوانستند بیایند سر سفرهاش، تقسیمبندیای جز ادبیات نداشت. او سفرهدار بود و هیچ وقت سر هیچ سفرهای ننشست. در کتابهایش هم همین وضعیت را دارد. کتابهای غفارزادگان سفرهای است که خودش برای ما پهن کرده نه سر سفره ادبیات لاتین نشست، نه شوروی. او سفره خودش را باز کرده و ما را مهمان آن سفره کرده است. خوانندههای پرحوصله ادبی میتوانند با لذت کتاب او بخوانند و نکات تازهای پیدا کنند.
انتهای پیام/