آمریکا چگونه تصاویر بیروتوش خودش در رمانها را سانسور میکند؟
تصویر آمریکا در رمانهای متعددی از نویسندگان خود آمریکا، موحش، لرزآور و دردناک است اما به گفته محمد قاسمیپور، جریان کنترلی شدید غرب اجازه ترجمه و انتشار این آثار به زبانهای دیگر را نمیدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، داستانِ «رمان» در دوران جدید، ماجرای مفصل و پرآب و تابی است که باید ساعتها و ساعتها درباره آن اندیشید و کتابها دربارهاش نوشت؛ چنانکه اندیشیدهاند و نوشتهاند با این همه به قول سعدی، هنوز «اندوه دل نگفتند الّا یک از هزاران».
این ماجرا بیشتر از آن که به نارسایی فکر و اندیشهی نظریهپردازان مربوط شود، ناشی از ذات بغرنج و سیّال ژانری است که آن را نماینده کامل دوران مدرن و بازتابدهنده زوایای پیدا و پنهان عصر جدید دانستهاند.
به همین دلیل هم هست که مطالعات نظری در خصوص ژانر «رمان» و بحث درباره قابلیتهای اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن چندین دهه است که در کانون توجهات چهرهها و نهادهای سرآمد مطالعات ادبی قرار گرفته است و ناگفته پیداست که کشور ما در این زمینه هنوز در ابتدای راه است و برای رسیدن به بام بلند «جامعهشناسی ادبیات» باید از پلههای نردبان خردورزی، تأمل و ژرفکاوی با هوشیاری و دقت بالا رفت.
از این منظر اقدام فرهنگسرای اندیشه در برگزاری سلسله جلساتی با عنوان «داستان و آرمان» که قرار است به جریانشناسی داستانهای بلند انقلاب اسلامی بپردازد، میتواند گامی رو به جلو و مثبت تلقی شود.
گزارشی از آنچه در دومین جلسه از «داستان و آرمان» گذشت
در دومین جلسه از سلسله جلسات «داستان و آرمان» با حضور محمد قاسمیپور، محقق حوزه ادبیات پایداری و محمدعلی شفیعی، مترجم و پژوهشگر حوزه آمریکا ماهیت رمانهای ضدآمریکایی واکاوی و تنی چند از نویسندگان فعال این عرصه معرفی شدند.
در ابتدای این مراسم، محمدعلی شفیعی گفت: در این جلسه میخواهم با موضع آمریکاشناسی به حوزه ادبیات نگاه کنم. همچنین نویسندههایی را معرفی کنم که در تحلیلهای ما از این منظر کارآمد هستند و قابلیت این را دارند که مورد پردازش و تحلیلهای کیفیتری قرار بگیرند.
وی ادامه داد: یکی از موضوعاتی که معمولا در رمانهای ضدآمریکایی بدان پرداخته میشود، مسأله سیاهپوستهاست که از حیث تاریخی به آن توجه شده است. موضوع دیگر هم در پیوند با مسأله سیاهان است و از این گذرگاه بردهداری در آمریکا مورد نقد قرار میگیرد. علاوه براین، به موضوع مهاجران نیز به عنوان یکی از اساسیترین دستمایههای رمانهای ضدآمریکایی پرداخته شده است. اتفاقاتی که برای مهاجران که عمدتا در اقیلت نیز بودهاند، رخ داده دستمایه این رمانها قرار گرفته است. موضوع دیگر، نگاه اقتصادی به آمریکاست و همچنین چالشهای اجتماعی سیاسی در این کشور نیز در قالب رمانهای ضدآمریکایی روایت شده است.
این مترجم و پژوهشگر حوزه آمریکا با طرح یک پرسش صحبتهای خود را ادامه داد و گفت: سوال اصلی من در این جلسه این است که چه چیزی ادبیات ضدآمریکایی نیست؟ ما فکر میکنیم هر کتاب و فیلمی که درباره موضوعی از آمریکا «بد» بگوید یا بنویسد، ادبیات و سینمای ضدآمریکایی است، اما واقعیت این است که چنین گزارهای صحیح نیست و نمیتوان هر اثری که آمریکا را نقد میکند ادبیات ضدآمریکایی قلمداد کرد.
وی تاکید کرد: بنده فکر میکنم هر اثری که یک موضوع خاص را دستمایه قرار داده و تنها همان را نقد میکند و به کلیات کاری ندارد، جزء ادبیات ضدآمریکایی قرار نمیگیرد. برای مثال، یکی از نویسندگان مشهور آمریکایی کتابی به نام «سیاهها» دارد که درباره رسوایی جنسی خانواده شناختهشده جاناف کندی است. در ایران و در دنیا میگویند که این کتاب ضدآمریکایی است اما به نظر من چنین نیست. من معتقدم که چنین آثاری به ما القا میکند که فقط این یک نفر بد است، ما او را نقد کردیم و دیگر تمام شد درحالی که معتقدم رمان ضدآمریکایی باید ساختار فسادپرور و قدرت طلب آمریکایی را نقد بکند و مصداقهای کوچک را نمیتوان جزء این ادبیات دستهبندی کرد.
شفیعی ضمن معرفی برخی نویسندگان با آثاری در نقد آمریکا گفت: هاوارد فاست یکی از نویسندههایی است که آثار او در دسته رمان ضدآمریکایی دستهبندی میشود. از جمله آثار او میتوان به رمانهای «مهاجران»، «آمریکایی» و «آخرین مرز» اشاره کرد؛ این کتابها به خوبی نشان دادند که ساختار آمریکایی فاسد است.
«جان فانته» نیز دیگر نویسندهای است که آثار او در همین بخش دستهبندی میشود. به نظرم اگر میخواهیم مکانیزم سرمایهداری در آمریکا را درک بکنیم، کتاب «خوشههای خشم» جان اشتاینبک اثر خوبی است. این کتاب را نباید محدود به یک پدیده در آمریکا (خشکسالی) بدانیم و باید جامعتر به آن نگاه کرد. این کتاب ذات سرمایهداری خشن آمریکایی را نقد کرده است.
محمد قاسمیپور دیگر سخنران این جلسه بود. او در ابتدا تصریح کرد: چند رکن و مولفه تمدنساز وجود دارد که وقتی اینها کنار هم قرار میگیرند، تمدن شکل میگیرد. به صورت مختصر، اینها را در قالب 4 رکن علم، تکنولوژی، جهانبینی و زبان میبینم که میتوانند تمدنساز شوند. در دل زبان، هنر و ادبیات را جای میدهند چرا که این دو زاییده زبان هستند.
وی ادامه داد: در اینجا میخواهم بگویم که رمان به عنوان یکی از اصلیترین زیرشاخههای ادبیات، جزء مولفهها و ارکان تمدنساز است. به نظرم خوب است به این سوال پاسخ بدهیم که رمان در جامعه آمریکایی چه نقشی دارد؟ برای ما، رمان قالبی وارداتی است، اما در آمریکا پیشینه بسیار طولانی دارد. در جامعه آمریکایی، رماننویس خود را موظف میداند که در جهت اصلاح جامعهاش نقش داشته باشد و با پذیرش مسئولیت، اثرگذار عمل کند.
این نویسنده و محقق در ادامه یادآور شد: برای مثال، 9 سال بعد از نوشته شدن کتاب «کلبه عمو تم»، جنگ بین شمال و جنوب با هدف لغو بردهداری آغاز میشود. در پایان این جنگ، بردهداری به نوعی کنار گذاشته میشود. پس میتوان گفت که انتشار این کتاب و نقش تعیینکننده آن در چنین موفقیتی بسیار پررنگ بوده است. بنده معتقدم ضدیتی که امروز نسبت به جامعه سرمایهداری و استعماری آمریکا داریم، طبعا بسیار متفاوت با ضدیتی است که یک هنرمند آمریکایی با جامعه خود دارد. به نظرم جوانان ما باید به این نکته مهم نیز توجه داشته باشند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ملاحظه جدی که در جامعه آمریکایی وجود دارد این است که جریان مدیریتی و کنترلی اجازه نمیدهند خیلی از کارها مطرح شده و ترجمه شوند. برهمین اساس، بخش بزرگی از آثار آمریکاستیز که نقدهای جدی به سیستم و ساختار آمریکا وارد کردهاند، در همان چاپ ابتدایی کنترل میشوند. این کنترل بهگونهای است که اسم این کتابها خیلی مطرح نشده و بنابراین درخواستی از سوی کشورهای دیگر برای ترجمه آن وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر، عمده آثاری که در قالب رمان ضدآمریکایی شکل گرفته، امروز در اختیار ما نیست و اجازه ندادهاند به زبانهای دیگر ترجمه شود.
وی افزود: جالب است بدانید کتابی به نام «مگا» در آمریکا نوشته شده است که بیرحمانه نظام سرمایهداری در آمریکا را نقد کرده است، این کتاب به استعمار نو میپردازد اما در کشورمان ترجمه چندان دقیقی از آن نداریم. بنابراین برای پیدا کردن آثار ضدآمریکایی و ترجمه آنان به فارسی نیاز است کندوکاو بیشتری بکنیم. نباید منتظر جریانهای غالب، جایزههای ادبی سالانه و ... باشیم که ببینیم به چه کتابی جایزه دادند و همانها را ترجمه کنیم.
قاسمیپور در پایان بیان کرد: به نظرم موضوع نژادپرستی یکی از مهمترین مقولاتی است که در قالب آن میتوان آمریکا را زیرسوال برد. همچنین ورود مداخلهجویانه آمریکا به جنگها مفهوم مهمی است که پشتپرده جنگطلبی و ماهیت استعماری این کشور را نمایان میکند. در حقیقت باید این سوال را بپرسیم که چرا در هر جنگی، پای آمریکا در میان است؟ به نظرم بحران امروز آمریکا که در قالب ادبیات نیز به چشم میخورد، ناشی از جنگطلبی و نژادپرستی است. آمریکا نتوانسته نخبگان خود را قانع کند و براساس آمارها بیشترین میزان نارضایتی در همین گروه به چشم میخورد.
انتهای پیام/