«یادگاریهای خاکی»؛ دستنوشتههایی کوتاه از رزمندگان دفاع مقدس
همزمان با روز ۲۲ اسفندماه و «روز شهید و بزرگداشت شهدا» دستنوشتههایی کوتاه از رزمندگان دفاع مقدس که حاکی از سبک زندگی شهدا و رزمندگان است را بخوانید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از واقعیاتی که در بازنمایی دفاع مقدس مورد غفلت واقع شده، آن است که در آن هشت سال بچههای رزمنده فقط با جنگیدن سروکار نداشتند، بلکه به نوعی فرنگ و سبک زندگی رسیدند که جنگ ما را با همهی جنگها متفاوت کرده بود و اگر واگویهای در کلمات و خاطراتشان از دلتنگی برای آن روزها حکایت میکند، به همان فرهنگ و روح جاری و ساری در آن روزها اشاره دارد. یکی از این عناصر فرهنگی دستنوشتههایی است که بچهها غالباً در اوقاتی که جبهه آرام بوده در دفترچههایشان مینوشتند که در مجلد یادگاریهای کتاب فرهنگ جبهه آمده است. مرور این نوشتهها ما را به ساخت سبک زندگی شهدا و رزمندگان نزدیکتر میکند.
غفورا
میخواهم مرا در موقع شهادت با رنج فراوان بمیرانی تا تمام گناهانم پاک گردد.
امیر نوریزاده
بسمه تعالی
دوست عزیزمجرد! اولین نصیحت بنده این است که هروقت میتوانی ازدواج کن که هر چیز بخواهی از ازدواج به دست میآید که رسول خدا(ص) فرموده است: «از گناه کردن دوری کن» البته نه چشم بسته و دیگر این که کاری که میکنی در راه خدا باشد و دوری از اسلام مکن و هر وقتی وقت پیدا کردی و این جمله را دیدی یادی از ما کن.
محل قرارگاه شهید نورانی- دستنوشته علیرضا امیرپور
بسمه تعالی
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
به یاد شهدا و مفقودین عملیات کربلای 4
خوشم که جوهر عشق تو در سرشت من است
محبت تو همان خط سرنوشت من است
گناه کارم و از بارگاه لطف حسین(ع)
کجا روم به خدا کربلا بهشت من است
دستنوشته رحیم برزگر
قال المعصوم(ع)
«القلب حرم الله فلاتسکن حرمالله غیرالله»
قلب خانهی خداست. پس در خانهی خدا، غیر خدا را راه نده انشاءالله خداوند قلبهای ما را به نور ایمان و معرفت منور بگرداند و در قلبهای ما محبت خودش و اهل بیت(ع) را بیفزاید و انشاءالله هر چه زودتر به صحن و سرای آقا ابی عبدالله برسیم.
عباس جان در دعاها ما را یادت نرود و دعا کن که خدا من را هم به خوبی شماها قبول کند.
عاشقم عاشق یک نگات حسین
تو کریمی و منم هی میزنم صدات حسین
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار 1366/5/9
بانه، ساعت 3:30 دقیقه- دستنوشته علی بیگلری
بسمه تعالی
بار دیگر قسم یاد میکنم آنچه در قلبم میگذرد بنویسم، از آن جایی که بزرگترین بار روی قلبم موضوع برادران گردان است. لذا ابتدا از آنها شروع میکنم. عزیزانی که همه چیز را از آنها یاد گرفتهام. عزیزانی که همه هستی خود را برای قربانی کردن به دست گرفتهاند. ولی با همه این احوال بعضی از وسایل مقدس مانند عزاداری سیدالشهدا(ع) و سینهزنیهای مکرر و... یا اصلاح خود جنگ برای این سروران هدف واقع شدهاست. بنده بار دیگر به صراحت ذکر میکنم این یک انحراف کوچک است. خدایا تو شاهد باش این را فقط برای تو نوشتم. برای توضیح بیشتر عرض میکنم استاد مطهری حتی تزکیه نفس را هم وسیله میدانند نه هدف. ولی در این برهه عزیزان مخلص ما با اندکی سادهنگری ره افسانه زدند.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت راه افسانه زدند
اگرچه بدون مقدمه و گسترده بیان شد
والسلام علی عبادالله الصالحین
1365/8/11 جنوب-دستنوشته سعید جوادی
بسمالله الرحمن الرحیم
«لاتنظر الی صغر الخطیئته ولکن انظر الی من عصیبت»
«نگاه نکن به کوچکی گناهت، بلکه ببین چه کسی را نافرمانی میکنی»
1365/10/16-دستنوشته علیرضا دره چیزی
نزد رخ یار روسیاهم چکنم
خود مینگرم غرق گناهم چکنم
صد بار بر او توبه شکستم ای وای
گر نگذرد از بنده تباهم چکنم
دوپازا 1366/5/13-دستنوشته داود رضوانی
بسمه تعالی
والشمس بود عارض نیکوی حسین
والیل بود سلسلهی موی حسین
از تربت او در کفنم بگذارید
تا زنده کند جان مرا بوی حسین
دوپازا- 1366/5/13-دستنوشته محمدرضا زمانی
واقع در مقر الحدید در تیپ الغدیر
فراموشم مکن هرگز فراموشت نخواهم کرد
تو در من آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد
در این دنیایی بیحاصل چرا مغرور میگردی
سلیمان گرشوی آخر نصیب مور میگردی
خوشا روزی که با هم مینشستیم
قلم در دست و کاغذ مینوشتیم
قلم بشکست و کاغذ باد میبرد
مگر نام جدایی مینوشتیم
چون شور جوانی به سرم نیست
خطم تو نگهدار که فردا اثرم نیست
دستنوشته غلامرضا کارگر
هو معکم این ماکنتم
به نام الله صاحب حیات و ممات و به نام خداوند که خوبان و بندگان خالصش را خونین بدن بر سر سفره عشق و شهادت میپذیرد. دورد و سلام بر آدم صفیالله، نوح نبیالله، ابراهیم خلیلالله، موسی کلیمالله، عیسی روحالله، محمد حیببالله، علی(ع) ولیالله و تمامی ائمه اطهار سلامالله تا مهدی حجةالله و خمینی روحالله و تمامی مردم حزبالله.
دلم گرفته. پس از 20 سال زندگی و استفاده از نعمتهای الهی تازه فهمیدهام که هیچ هستم و عصیانم بیش از طاعتم میباشد. وقتی فکر میکنم که تا به حال چه کردهام، در نزد خداوند تبارک و تعالی شرمنده میشوم و چنین آرزو میکنم که ای کاش آدم شوم و با لباس خونین و بدن تکهتکه به ملاقات مولایم بروم. اخلاص و پاکی بعضی بسیجیان و سپاهان چنان مرا به خود آورده که دیوانهوار از همه چیز بریدهام و در اشتیاق به لقای دوست میسوزم. و اینک برای رسیدن به این آرزو آیهی بالا را سرمشق قرار دادهام و رضایت خداوند را در همه حال میجویم.
یاد و نام دوستانم که شهید شدهاند به من نوید و امید میدهد که خداوند رحمن و رحیم است و انشاءالله به زودی به دیدارشان خواهم رفت و به همین دلیل دل از دوستان دروغین برداشته و یاد عزیزان را در سر پرورش میدهم تا بلکه بتوانم ذرهای مانند آنها شوم. البته گناهکارم و میدانم بنده خوبی نبودهام ولی چه کنم که دستم به هیچ جا بند نیست و العفوگویان بر در خانهی حبیب خود میکوبم بلکه جوابی بشنوم و آرام بگیرم.
دستنوشته طاهر مؤذن
بسمالله الرحمن الرحیم
چه سخن گویمت امروز ز احوال خودم
وای خدای بزرگ! چه سعادتها که لایق نبودم و نصیبم کردی، چه روزها و ساعاتی که به شوق حضور در این جمع اشک ریختم، ولی اکنون که داخل این جمع روحبخش هستم قدر نمیدانم. خدایا قدرت قدرشناسی را به من عطا کن...
وای خدا! میخواهم به سوی تو آیم راه را نمیدانم و هدایتم کن. شهدای ما این شعر را خواندند و رفتند:
مرده دلانند به روی زمین
بهرچه با مرده شویم هم نشین
خدایا! نکند من جزو آن مرده دلها باشم، مرا زنده کن...
علیاکبر معینی فرزند کوچک اسلام
امدادگر دسته 2 گروهان بهشتی، گروهان مالک
(تاریخ 1366/5/3)
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
بارخدایا
تو را حمد وسپاس میگویم. سپاس میگویم برای این که مرا با اصحابت، اصحاب رسولت، اصحاب اباعبدالله(ع) آشنا کردیم. انشاءالله در آخرت بیبی فاطمه زهرا(ص) شفیع همه ما معصیتکاران بشود.
بارالها! ما را لحظهای به خود وامگذار. حتی به اندازهی یک چشم بر هم زدن.
اگر مرگ من شهادت در راه خدا بود و لیاقت شهادت را پیدا کردم، شفاعت برادر جوینده را بکنم به شرط این که دو جانبه باشد.
دستنوشته علیرضا
بسمه تعالی و اما بعد قال المعصوم: «الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر» فرمودند یکی از مصعومین: دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر.
آری اگر دیدی دنیا برایت تنگ و تاریک است بدان حرکتی کردی و به انسان شدن نزدیکی. ولی اگر دیدی دنیا برایت خیلی روشن و لذتبخش شده است، بدان از جادهای که به خدا میرسد منحرف شدی و نزدیک سقوط هستی. آری این چنین است برادر گرامی... التماس دعا
ربنا واغفرلنا ذونابنا
دستنوشته گودرزی
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
خدایا! حال لذت بعادت تو را چشیدم و آن را بر لذت زندگی زودگذر مادی ترجیح دادم. قسمت میدهم به دوستم شهید مجید حاتمی که انشاءالله ما هم به دنبال آنها برویم، اگر این ماه نشد که هیچ، ماه دیگر و اگر امسال نشد ناامید نمیشویم سال دیگر.
به امید آن روز
لالحقیر العاصی حسن ساده
دلایاران سه قسمند ار بدانی
زبانیاند و نانیاند و جانی
به نان نان بده از در برانش
نوازش کن به یاران زبانی
اگر پیدا کنی یک یار جانی
به پایش جان بده تا میتوانی
دستنوشته سعید
انتهای پیام/