ثقفی: فیلمنامه «هِناس» را از زیر صفر نوشتیم/ ۸۰ درصد از موارد فیلم الهامگرفته از واقعیت است
نویسنده فیلم سینمایی «هناس» میگوید میزان تغییرات در این فیلم بیشتر از آن بود که بخواهند از آن به عنوان اقتباس جز به جز از یک زندگی عادی یاد کنند اما شاید بتوان گفت بیش از ۸۰ درصد از موارد این فیلم از اتفاقات واقعی الهامگرفته و مصداق خارجی دارد.
«احسان ثقفی» نویسنده فیلم سینمایی «هِناس» به کارگردانی «حسین دارابی» و تهیهکنندگی «محمدرضا شفاه» در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، با اشاره به اینکه ایده «هِناس» از همان زمان که «داریوش رضایینژاد» به شهادت رسید در ذهنش شکل گرفت، بیان کرد: من در دانشگاه فیزیک خوانده و به واسطهای شاگرد شهید «مسعود علیمحمدی» بودم. زمانی که ایشان به شهادت رسید اصلاً تصور نمیکردم یک معلم را ترور کنند و شهادت ایشان روی من اثر گذاشت. همچنین در سال 90 نوع شهادت داریوش رضایینژاد من را بر آن داشت تا در این زمینه تحقیقاتی انجام بدهم و روی این موضوع کار کنم که بخش عمدهای از پژوهش در همان زمان رخ داد اما ساخت اثر درباره این شهید 8 تا 9 سال میسر نشد.
وی ادامه داد: زمانی که «محسن فخریزاده» ترور شد، ایده «هِناس» برای من جدیتر شد با این تفاوت که برایم مهم بود قصه را از نگاه همسر شهید و لطیفتر روایت کنم.
در موضوعات هستهای دست عوامل سازنده برای حرف صادقانه زدن باز نیست
نویسنده «هِناس» در پاسخ به این پرسش که چرا قصه این فیلم از نگاه همسر شهید روایت میشود، گفت: موضوع انرژی هستهای از آن دست سوژههایی است که طی سالهای اخیر تلویزیون و تا حدی ابراهیم حاتمیکیا در سینما از بُعد امنیتی بدان پرداختهاند. از سوی دیگر در این موضوعات دست عوامل سازنده برای حرف صادقانه زدن باز نیست چرا که برخی از مسائل به دلیل امنیتی بودن قابل بازگو کردن نیست.
ثقفی ادامه داد: دو موردی که بدان اشاره کردم، باعث شد که مدتی برای نگارش فیلمنامه این پروژه دست نگه دارم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که برای روایت داستان به بخش زنانه آن بپردازم یعنی داستان را از زاویه دید خانم «شهره پیرانی» همسر شهید، هم به دلیل وجه رسانهای که دارد و هم به دلیل جذابیت قصه و موضوعی که درباره آن پروپاگاندا وجود دارد و ممکن است مخاطب با آن زاویه داشته باشد، روایت کنم و از دیدگاه لطیفتر به این قضیه بپردازم.
وی تأکید کرد: این موضوع را با حسین دارابی و محمدرضا شفاه که سالهاست به عنوان یک تیم با هم کار میکنیم، در میان گذاشتم و گفتم که از میان تمام شهدای هستهای روایت زندگی شهید داریوش رضایینژاد از دید همسرش جذابتر است. در حقیقت همراهی خانم پیرانی و کارگردان و تهیهکننده باعث ساخت «هِناس» شد.
این نویسنده درباره چگونگی آشنایی خود با شهره پیرانی مطرح کرد: سال 90 که درباره زندگی ایشان تحقیق میکردم، یک دیدار کوتاه با ایشان داشتم که باعث شد با زندگیشان بیشتر آشنا شوم اما پس از اینکه تصمیم به ساخت «هِناس» گرفتیم یک جلسه از ایشان دعوت کردیم تا درباره پروژه صحبت کنیم. خوشبختانه ایشان کارهای قبلی ما را دیده و با آثارمان آشنایی داشت که در نهایت آشنایی ایشان با تیم ما این اتفاق را برایمان رقم زد که برای ساخت «هِناس» به ما اعتماد کنند.
ثقفی افزود: دیماه سال 99 برای اولین بار جلسهای را با ایشان برگزار کردیم اما چون در گذشته تجربهای بد و منفی نسبت به ساخت یک کار بیوگرافی داشتیم و باید به ایشان توضیح میدادیم برای آنکه یک اثر جذاب و دیدنی شود نیازمند تغییرات و خلق لحظات دراماتیک است، یک ترسی با ما همراه بود اما همه موارد به خوبی پیش رفت و ایشان هم با در اختیار گذاشتن جزئیات زندگیشان برای نگارش فیلمنامه با ما همراه شدند.
خانم پیرانی اطلاعات بسیار خوبی از جزئیات زندگیشان به ما داده بود اما اصرار داشت که قصه از ذهن ما تعریف شود
وی تأکید کرد: دست ما در نگارش فیلمنامه باز بود و جالب است بدانید که وقتی فیلمنامه نهایی را برای ایشان فرستادم گفت که لازم نیست من آن را بخوانم. خانم پیرانی اطلاعات بسیار خوبی از جزئیات زندگیشان به ما داده بود اما اصرار داشت که قصه از ذهن ما تعریف شود حتی در برخی مواقع که قصد مشورت با ایشان را داشتیم، ترجیح میداد ورود نکند چرا که میگفت تخصص من این نیست و به شما اعتماد دارم.
نویسنده «هِناس» در ادامه با اشاره به اینکه برداشت از یک اتفاق واقعی برای ساخت درام با تغییراتی همراه است، گفت: میزان تغییرات در «هِناس» بیشتر از آن بود که بخواهیم از آن به عنوان اقتباس جز به جز از یک زندگی عادی یاد کنیم. از سوی دیگر بیشتر زندگی عادی طبیعتاً برای سینما ملالآور است اما شاید بتوانم بگویم بیش از 80 درصد از موارد این فیلم از اتفاقات واقعی الهامگرفته و مصداق خارجی داشته است.
ثقفی افزود: همچنین کاراکترهایی که اسمشان واقعی نیست الهامگرفته از شخصیت یک یا چند نفر در زندگی خانم پیرانی هستند. از سوی دیگر برخی از اتفاقات فیلم عین واقعیت است و ما سعی کردیم آن را بازسازی کنیم اما ما در «هِناس» به روح کلی کار و مسیری که این خانواده در گذشته طی کرده است، پایبند بودهایم.
وی در جواب به این سؤال که «بهروز شعیبی» و «مریلا زارعی» به عنوان بازیگران نقش اصلی تا چه اندازه موفق شدند به کاراکترهایی که ما به ازای بیرونی دارند، نزدیک شوند، تصریح کرد: در فرآیند ساخت یک فیلم بازیگر به نقش خود اضافه و از آن کم میکند تا کاراکتر خودش را بسازد اما ما در فیلمنامه سعی کردیم به شخصیتهای اصلی قصه نزدیک شویم و بدین ترتیب دو بازیگر نقش اصلی این پروژه هم از نظر من به داریوش رضایینژاد و شهره پیرانی نزدیک شدند و واکنشهای خوبی برای بازی خود دریافت کردند.
این نویسنده در پاسخ به این پرسش که آیا همه آنچه که در فیلمنامه نوشته شده بود به مرحله اجرا رسید یا نه، اظهار کرد: اینکه نویسنده خود دست به ساخت چیزی بزند که به نگارش درآورده است، با آن چیزی که در ذهنش میگذرد و کس دیگری میسازد، تفاوت دارد. در مواقعی حس کردم که اگر آن چیزی که در ذهن من بود، اجرا میشد بهتر بود اما در مواقعی دیگر با خود میگفتم بهتر از ذهنیت من اجرا شده است.
ثقفی ادامه داد: زمانی که نسخه پایانی «هِناس» را دیدم متوجه شدم جزئیات، سلیقهای است اما حسی که دوست داشتم به مخاطب منتقل شود، منتقل میشود و تصور میکنم به آن چیزی که برایش هدفگذاری کرده بودیم، رسیدهایم.
وی درباره کمرنگ بودن پرداختن به وجه علمی شهید داریوش رضایینژاد در «هِناس» گفت: ما زمانی که انتخاب کردیم از زاویه نگاه خانم پیرانی قصه روایت کنیم و به جز یکی دو مورد هم از این اتفاق خارج نمیشویم، کمتر وارد فضای کاری ایشان شدیم؛ در حقیقت این یک انتخاب بود که در نسخههای مختلف بدان رسیدیم. از سوی دیگر علاوه بر آنکه نزدیک شدن به چنین فضایی محدودیت دارد، جذابیت آنچنانی هم برای مخاطب ندارد چرا که قابل لمس نیست.
نویسنده «هِناس» افزود: ناگفته نماند که ما در فرآیند نوشتن این فیلم به این فکر میکردیم که قرار نیست از صفر شروع کنیم بلکه از منفی کار را آغاز میکنیم چرا که مخاطبی که قرار است قصهای درباره یک شهید هستهای بشنود ممکن است با خود فکر کند کار سفارشی است در حالی که این اثر را ما به حوزه سفارش دادیم و قصه را از زاویه جدیدی روایت کردیم.
ثقفی درباره مشخص بودن پایان قصه عنوان کرد: از روز اول به همکاران خود گفتم از آنجاکه پایان قصه ما برای مخاطب مشخص و به اصطلاح، دست ما رو است باید زندگی یک خانواده دوستداشتنی را به تصویر بکشیم تا مخاطبی که به لحظه اتفاق نزدیک میشود با خود بگوید خدا کند آن لحظه هیچ زمان از راه نرسد. بخش دیگر این بود که ما فرآیند قصه را تبدیل به تحولی کردیم که قرار است در شهره اتفاق بیفتد یعنی شهره یک جایی پای قصه بایستد و شهادت پایانبندی دراماتیک کار نباشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: دیدن جزئیات میتواند برای مخاطب جذاب باشد. لازم میدانم به این نکته هم اشاره کنم که فیلمنامه از ابتدا یک حالت شاعرانه و لطیف داشت اما به مرور به این نتیجه رسیدیم لحظههای تشویش و اضطرابی که شهره از سر گذرانده و در زندگی واقعیاش تجربه کرده است باید پُررنگتر شود برای همین هرچه جلو آمدیم به نوعی به التهاب قصه اضافه کردیم تا مخاطب هم با حس شخصیت اصلی داستان همراه شود.
انتهای پیام/؛