ماجرای ترمیم بیسیم گردان کمیل در آخرین ساعات عملیات/ واکنش شهید رضاقدیری در شرایط سخت محاصره
دوست و همرزم شهید سیدمرتضی رضاقدیری میگوید: شرایط سختی را تصور میکنم. شاید من اگر جای سیدمرتضی؛ بیسیمچی گردان بودم، در آن شرایط پشت بیسیم سرفرماندهام داد میزدم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از همرزمان شهید رضا قدیری که از اندک افرادی بود که توانست از کانال کمیل در عملیات والفجر مقدماتی، جان سالم به در ببرد، در گفتوگو با تسنیم میگوید: هر بار میرفتم آن سوی کانال میدیدم سیدمرتضی با بیسیم از کار افتاده کلنجار میرود و با دقت آن را بررسی میکند. دیگر صدایم درآمد که: «سیدمرتضی با این آهن پاره چه کار داری؟» میگفت: «میخواهم درستش کنم.» هم خندهام گرفت و هم حرص خوردم که در آن شرایط چه میگوید. درست است که بیسیمچی گردان است اما کسی انتظار نداشت در شرایطی که بیسیم به شکل یک آهن پاره بیخاصیت درآمده، او تلاشی در این باره بکند.
او ادامه میدهد: گفتم: «وسط این محاصره، بیآبی و بیغذایی دنبال تعمیرات هستی؟ ول کن آن آهن پاره دیگر درست شدنی نیست.» سید مرتضی میگفت: «اتفاقا در این شرایط باید بیسیم داشته باشیم. این وسیله به بچهها روحیه میدهد که بدانند هنوز ارتباطی با فرماندهی و پشت خط دارند حتی اگر آنان نتوانند برای ما کاری کنند اما ارتباط به بچهها توان ایستادگی میدهد.» آن موقع نمیدانستم سید مرتضی قبل از جبهه هم کارمند مخابرات بوده و بررسی سیستمهای مخابرات را خوب میشناسد و اصلا فکر نمیکردم از پس تعمیر یک بیسیم که زیر گلوله و ترکش دشمن خراب و بلااستفاده شده بود، بربیاید. اما در نهایت تعجب فهمیدم توانسته در همان محاصره کانال، آن را دوباره به کار بیندازد.
همرزم شهید رضاقدیری که با نخوردن تیر خلاص به ناحیه حیاتی بدنش زنده مانده است، میگوید: من هنگام آخرین مکالمه در کنار سید مرتضی نبودم اما شنیدم که پشت خط آخرین ارتباط با شهید همت، فرمانده لشکر 27 محمد رسولالله(ص) را او برقرار کرد و در آخرین جملاتش به فرمانده گفته بود: «حاجی! عراقیها نزدیک میشوند. میخواهند تیر خلاص بزنند. سلام ما را به امام برسان. بگو تا آخر ایستادیم و جنگیدیم...» و بیسیم برای همیشه خاموش شد.
حالا بیسیم سیدمرتضی بعد از 39 سال دوباره روشن شده و پیام میدهد. پیامی که با پیدا شدن پیکرش آغاز شد و یاد مظلومیت شهدای گردان کمیل را در قتلگاه فکه زنده کرد. شهید سید مرتضی رضاقدیری غربت بچههای جامانده در کانال کمیل را دوباره یادآوری کرد. سیدمحمد واقفی دوست شهید و برادر همسر شهید در گفتوگو با تسنیم میگوید: آقاسید دوست قبل از انقلاب من بود. با هم به تجمعات سیاسی میرفتیم و در سخنرانیها شرکت میکردیم. وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، همچنان این دوستی ما ادامه پیدا کرد. آدم بسیار باوجدانی بود. در اداره مخابرات مسئول نصب و راهاندازی مخابرات بود. از آنجایی که تازه انقلاب شده بود و مردم تلفن نداشتند، کار مخابرات برایش شیرین بود چون در آن شرایط مردم را تلفندار میکرد.
او ادامه میدهد: وقتی برای دیدنش به منزلش در اصفهان رفته بودم، میگفت: «محمد بیا محل کار همدیگر را ببینیم.» دقت زیادی در کار داشت و این نشان از وجدان کاری او بود. وقتی هم به خانه میآمد، اول میرفت طبقه بالا، به پدر و مادرش سرمیزد و دست مادرش را میبوسید. گریه امروز ما به این دلیل است که بهترینهایمان را از دست دادهایم. سید مرتضی مؤدبترین، بهترین و مهربانترین برای خانواده، همسایگان و دوستان بود.
واقفی وقتی از خصوصیات اخلاقی محمد میگوید، به نکته مهمی اشاره میکند و میگوید: بسیار نرمخو بود. هیچ وقت ندیدم صدایش بلند شود. وقتی تعریف میکنند در عملیات والفجرمقدماتی شش روز بدون آب و غذا در محاصره زندگی کرد در حالی که شهید همت، فرمانده لشکر ارتباطش با هر دو گردان کمیل و حنظله قطع شده بود، شرایط سختی را تصور میکنم. شاید من اگر جای سیدمرتضی؛ بیسیمچی گردان بودم، در آن شرایط پشت بیسیم سرفرماندهام داد میزدم که در این شرایط کجا هستی. چون بیخوابی اعصاب را ضعیف میکند. مجروحیت و دیدن جراحت و شهادت همرزمان انسان را تحت فشار میگذارد ولی سیدمرتضی در همین شرایط پشت بیسیم به شهید همت میگوید: «به امام بگویید ما تا اخر ایستادیم و جنگیدیم...»
او در انتها از خودساخته بودن سید مرتضی چنین میگوید: باید آدم ساخته شدهای باشد که در این لحظات بتواند خودش را مدیریت کند. اخلاص این شهید بسیار بالا بود. او عاشق امام(ره) بود. حسینیوار زندگی کرد. بسیار مرد شیرینی بود و واقعا برای شهادت گلچین شد. همان انگیزهای که قاسم سلیمانی را قاسم سلیمانی کرد، سیدمرتضی را هم شهید سید مرتضی کرد و آن الگو گرفتن از عاشورا بوده است. امروز هم امام حسین(ع) و مکتب عاشورا روحیه مردم را زنده نگه داشته است.
شهید سید مرتضی رضاقدیری فرزند سید محمدرضا نوزدهم مرداد 1334، در تهران چشم به جهان گشود. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند. کارمند مخابرات بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. او بی سیم چی گردان کمیل از گردانهای لشکر 27 محمد رسول الله(ص) به فرماندهی شهید محمد ابراهیم همت بود. 27 ساله بود که در بهمن 1361، در فکه طی عملیات والفجر مقدماتی در محاصره کانال کمیل بی رحمانه توسط بعثیها به شهادت رسید. اما پیکر مطهر او همچون سایر شهدای این کانال در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقود الاثر قرار گرفت تا اینکه بعد از گذشت 39 سال از شهادتش، طی عملیات تفحص پیدا شده و به زادگاهش بازگشت. هویت او چندی پیش از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. پیکرش در قطعه 28 گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/