۷۸ سال پس از گردهمایی سران متفقین در تهران؛ کنفرانسی که دیگر تکرار نمیشود!
ششم آذر ماه سال ۲۲ مرزهای ایران بدون اطلاع دولت وقت بسته و سران متفقین وارد تهران شدند. چرچیل، روزولت و استالین در حالی که مردم ایران گرفتار بلوای نان و قطحی بودند، در سفارت شوروی گردهم آمدند و در خصوص دنیای پس از جنگ جهانی دوم گفتگو کردند.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - عکسهایی از زنان شاد و آزاد با پوشش اروپایی، پیشرفتهای صنعتی، جوانانی مرفه در تفریحگاههای لوکس، ملکهای با دغدغه احیای فرهنگ بومی و شاهی مقتدر که به سران سایر کشورها نگاهی از بالا دارد تصویری است که این روزها در بعضی صفحات فضای مجازی از دوران پهلوی منعکس میشود. این تصاویر و متنهای همراهشان با آنچه از دوران پهلوی در کتب درسی و سریالهای سیما به تصویر کشیده میشود تفاوت صد و هشتاد درجهای دارند. حقیقت دوران پهلوی را کجا میتوان یافت؟ در دنیای حاکمیت رسانه، حقیقت هرگز خودش را به مصرفکنندگان عکس نوشتههای فستفودگونه و آثار نمایشی سرگرمکننده نشان نمیدهد. حقیقت وضعیت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایران در دوران پهلوی لابهلای کتابهایی که در همان دوران نوشته شده، پنهان شده است؛ لابهلای خاطرات شفاهی و مکتوب درباریان، زندانیان و مبارزان.
مرداد امسال سفیر انگلستان و سفیر روسیه در سفارت روسیه در ایران تصویری را به ثبت رساندند که تداعیکننده یکی از تصاویر به جا مانده از کنفرانس تهران در سال 1945 بود.
** بهانه متفقین برای حمله به ایران
با آغاز جنگ جهانی دوم ایران نیز مثل سایر کشورهای جهان باید نسبت خود را با جنگ اعلام میکرد. در آن زمان رضا شاه با تقلید از آتاترک مشغول نوشتن دیکته انگلیسها بود و سعی داشت هرچه سریعتر ظاهر کشور را برای اجرای سیاستهای استعمار آشکار و پنهان دول غربی مناسبسازی کند. خودباختگی و بیگانهپرستی نظام حاکم سبب شده بود تا دست آلمان و انگلیس و شوروی در سفره پربرکت نفت و صنعت ایران دراز باشد. رضاشاه که میدید تمایل به طرف هر یک از گرگهای متخاصم، خشم سایر گرگها را به همراه دارد اعلام بیطرفی کرد. این بیطرفی مورد پسند کشورهای متخاصم نیز بود تا زمانی که انگلیس و شوروی با هم متحد شدند و جبهه متفقین را تشکیل دادند. اینجا دیگر بیطرفی ایران به صلاح متفقین نبود. حالا که با هم یکی شده بودند و قدرت را در دست داشتند حوصله این را نداشتند صبر کنند تا شاه که به مثابه مادری دلسوز، خیرات و برکات ایران را به مساوات بین ابرقدرتها تقسیم میکرد، سهم آنها را بدهد. آنها میخواستند دست آلمان از ایران کوتاه شود و همه چیز از راهآهن و نفت گرفته تا آذوقه و نان و گندم مردم برای آنها باشد.
پس حضور چند تبعه آلمان در ایران را بهانهای برای نقض بیطرفی ایران دانستند. رضاشاه که پیش از این نیز از طریق اقدامات مختلف متل تعطیلی مدارس آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و آمریکایی در ایران، برخورد قهری با متمایلین به حزب نازی مثل اعدام «محسن جهانسوز» و خودداری از رساندن سوخت به هواپیماهای آلمانی در ماجرای کودتای رشید گیلانی در عراق سعی در اعتمادسازی داشت بارها سعی کرد با توضیحاتی مکتوب خیال متفقین را از حرکات مخرب آلمانیها در ایران راحت کند. این توضیحات هیچ سودی به حال متفقین نداشت. فشارها روز به روز بیشتر شد و به محض اینکه شاه اولین اقدام را برای خروج اتباع آلمانی انجام داد، متفقین که میترسیدند بهانه دیگری پیدا نکنند؛ وارد عمل شدند. رضاشاه را به جزیره موریس تبعید کردند و مثل گرگهای گرسنه به گله بیپناه ایران حملهور شدند.
** گردهمایی متفقین در تهران و بیاعتنایی به شاه جوان
جنگ جهانی با میلیونها کشته و زخمی و آواره و چندین و چند نسلکشی و قحطی مدیریت شده و به خاک و خون کشیدن صدها شهر به خط پایانش نزدیک میشد. با پیوستن شوروی به انگلیس و آمریکا، ترازوی جنگ به سمت کفه متفقین سنگینی میکرد و بوی پیروزی در مشام رهبران متفقین پیچیده بود. به همین جهت در سالهای پایانی جنگ، در خلال نشستهایی در قاهره، تهران، یالتا و پوتسدام به توافقات مهمی در زمینه اداره باقیمانده روزهای جنگ رسیدند. علت برگزاری این نشستها در نقاط مختلف دنیا در ظاهر ترس از حرکات تروریستی نازیها بود و در باطن نوعی نمایش قدرت نیز به حساب میآمد. ملتهای جهان باید به خوبی میفهمیدند کت پیروزی به تن کدام یک از طرفین جنگ نشسته است. رهبران متفقین در طی این نشستها مثل چند شکارچی کامروا روی جنازه کشورهای قربانی ایستادند و برای ثبت در تاریخ، عکس پیروزی گرفتند.
یکی از این نشستها که به کنفرانس تهران مشهور است، در سفارت شوروی در تهران رقم خورد. رهبران متفقین بدون هماهنگی با حکومت وقت ایران وارد ایران شدند. دور هم گرد آمدند، برای پیشبرد جنگ تصمیم گرفتند، تقسیم غنائم کردند، با چشمانی ناپاک از رژه چکمههای بیگانه بر این خاک مقدس سان دیدند، مهمانی دادند و تولد گرفتند و در هیچ یک از این برنامهها حاضر نشدند به شاه جوان مملکت بار حضور بدهند. روزولت و چرچیل هیچکدام حاضر نشدند به ملاقات محمدرضا بروند. بعد از التماسهای فراوان پهلوی دوم اجازه پیدا کرد در حیاط سفارت شوروی چند دقیقهای با یکی از سران همکلام شود.
** رویای باطل بازگشت به کنفرانس تهران
هشتاد سال بعد، در روزهایی که ملت ایران چرخ روزگار را صد و هشتاد درجه چرخاندند و به جای حکومت وابسته شاهنشاهی، نظامی مستقل و آزاده را در قالب جمهوری اسلامی ایران به رخ جهانیان کشیدند، سفیر انگلیس به سفارت روسیه (باغ زرگنده یا سفارت شوروی سابق) میرود. در آنجا خاطرات جنگ جهانی برایشان تداعی میشود و به سبک چالشهای تکراری، عکس فضاهای مجازی، صندلی میگذارند روی همان ایوانی که سران متفقین در سالهای دور صندلی گذاشتند و یکی مینشیند جای چرچیل و دیگری هم تکیه میزند به صندلی استالین و صدای شاتر دوربین. اگرچه سفیر انگلیس چراغ خاموش حرکت کرد و تصویر روز بعد در توییتر سفیر روسیه منتشر شد؛ اما تاریخ ثابت کرده که حرکاتی این چنینی شدیدا بوی مکری انگلیسی میدهد.
سفیر انگلیس در توجیه این اقدام خود گفت که قصد آنها بزرگداشت اتحاد کشورها در نبرد با نازیها بود. البته که آنچه استعمار انگلیس و همپیمان همیشگیاش آمریکا بر سر ملتها آورد چیزی کمتر از جنایت نازیها نداشت و بهتر است به جای بزرگداشت مبارزه با نازیها گوشهای بنشینند و به جنایاتی که سالهای سال در قالب استعمار علنی و پنهان بر سر ملتهای مستضعف جهان آوردهاند، بیاندیشند.
همچنین گفته شده که منظور از این عکس نشان دادن جای خالی آمریکا در مقایسه با کنفرانس تهران است. باید گفت که مثل استخوانهای روزولت، از استخوانهای استالین و چرچیلی که سفیر شوروی و انگلیس، بر جایگاهشان تکیه زدند نیز چیزی جز مشتی خاک باقی نمانده است.
سفیر روسیه هم نباید فراموش کند که اتحاد جماهیر شوروی سالهاست فرو پاشیده و از استعمار شوروی جز لکهای سیاه در تاریخ باقی نمانده است. امروز ایران مقتدرتر از همیشه با استقلالی بینظیر و حسرت برانگیز برای سایر ملتها در منطقه نقشآفرینی میکند و معادلات او با سایر کشورها از جمله روسیه کاملا مستقل، برابر و برادرانه است و هیچ نسبتی با دوران استعمار شوروی ندارد. به یاری حق نظم نوین جهانی در راستای شکلگیری سیادت مستضعفان در حال شکلگیری است و همین امر سبب شده هر روز شاهد زوال و انحطاط بیشتر دولتهای باطل باشیم.
نگارنده گزارش: فاطمه موسی
انتهای پیام/