"منصور" کلاس درس برای مدیران و فرماندهان/ وقتی تیمسار فریاد خودکفایی میزند! + فیلم
فیلم «منصور» بهخوبی توانسته است روایتی از آنچه را بهعنوان گفتمان «ما میتوانیم» در جامعه مطرح میشود نمایش دهد.
خبرگزاری تسنیم ـ مجتبی برزگر:
از 19 آبان 1400 روایتی از زندگی شهید منصور ستاری بر پرده سینماها رفت تا پس از جشنواره فیلم فجر «منصور» بهعنوان نخستین ساخته سینمایی سرمدی مقابل چشمان مخاطبان قرار بگیرد. در همان روزهای آغازین اکران، واکنشها به این فیلم متعدد و متفاوت بود. عمده این واکنشها هم مربوط به شیوه مدیریتی شهید منصور ستاری بود.
منصورِ «منصور» باورپذیر و دوستداشتنی؛ شاید مهمترین نقطه مثبت «منصور» شخصیتپردازی قصه باشد. بازی منصور قصابیان در نقش شهید ستاری بهخوبی فیلمنامه اثر را در اصطلاح بلند کرده و پیشِروی مخاطب قرار داده است. مخاطب، منصور ستاری روی پرده را بهخوبی میپذیرد، آن را باور کرده و با آن ارتباط برقرار میکند.
مخاطبی که «منصور» و یا دستکم تیزرهای آن را دیده بود، تشنه مشاهده چنین خط فکر و سیره رفتاری در مدیران جامعه است. شاید بهجرئت بتوان ادعا کرد که همین فاصله برونداد رفتاری مدیران دولتی با آنچه شهید منصور ستاری در پایان دهه اول بهکار میبست و شمهای از آن در منصور به نمایش در آمده، منجر به وضعیت امروز جامعه ما شده است.
اگر برای بیان جملات بنا باشد لحن صریحتری در پیش گرفته شود، باید گفت که مدیران بهویژه دولتیها کمکم با خلقوخوی اوایل انقلاب فاصله گرفتند، بیش از اندازه لازم در دام تشریفات افتادند و آنقدر حاشیه را پررنگ کردند که دیگر متنی بهنام فرصت خدمت برای مردم را فراموش کردند.
منصورِ «منصور» بهخوبی نشان داد که مدیر طراز انقلاب اسلامی کیلومترها با آن چیزی که این روزها مقابل چشم مردم قرار دارد فاصله دارد. منصورِ «منصور» بهخوبی نشان داد که مدیر انقلابی عافیتطلب نیست و بیش از آنکه به فکر حفظ صندلی خود باشد، در اندیشه پیش بردن وظایف محوله است. منصورِ «منصور» حتی زمانی که برای عزل او از افراد جایگزین برنامه خواسته میشود هم از انگیزه کار کردن نمیافتد و اندیشه حفظ سمت او را از وظایفش غافل نمیکند.
بدون شک سوای از قضاوت درباره آمار فروش منصور ـ که البته در این زمینه هم به توفیقات خوبی رسیده است ـ این حجم از واکنش مردمی نسبت به این فیلم در فضای مجازی مؤید این است که مردم تا چهاندازه تشنه دیدن منصورها پشت میزهای مدیریتیاند. مردم از مشاهده مدیر چنبرهزده روی سفره انقلاب بدشان میآید، مدیری که اتفاقاً برای نوکری کردن، سرباز بهخدمت میگیرد و ابایی ندارد از اینکه اموال دولتی از ماشین تا نیروی انسانی را صرف رفاه خانواده خود کند.
برشی از فیلم (منصور) ـ مسئولیتپذیری و ابهت مدیریتی یک فرمانده
«منصور» کدام جای خالی را میخواهد پر کند؟ سینمای ایران در تمام سالهای پس از انقلاب، هیچگاه انقلابی نبود و بهخلاف آنچه از آن انتظار میرفت روی مدار گفتمان آن جلو نرفت، بهخصوص در سالهای پایانی دهه هشتاد و سرتاسر دهه نود که آثار آپارتمانی آن بیشتر روی مدار خیانت حرکت میکرد.
پردههای سینمای ایران در تمام 43 سالی که از انقلاب گذشت بهندرت آرمانهای انقلابش را به نمایش درآورد و یا اگر جستهگریخته خواست بهسمت این مقصد حرکت کند، اغلب در دام سفارشیسازی افتاد و اسیر کلیشهها شد.
اما «منصور» بهخوبی توانسته است روایتی از آنچه را بهعنوان گفتمان «ما میتوانیم» در جامعه مطرح میشود نمایش دهد. منصور سعی ندارد با حلوا حلوا گفتن دهان را شیرین کند، بلکه سختیهای تکیه بر توان داخلی را نشان میدهد. «منصور» به مخاطبش میگوید اتفاقاً خیلی از اهل شعار و بعضاً صفاولنشینها در مسیر تحقق شعارها و آرمانهای انقلاب چه سنگاندازیها که نمیکنند.
این همان جای خالی در سینمای ایران در عصر پس از انقلاب است که «منصور» میتواند نقطه آغازی برای پر کردن آن باشد، تداوم این آغاز هم البته وابسته به میزان استقبال مخاطب از چنین آثاری است، هرچند در سوی مقابل مخاطب هم بهدرستی حق دارد که مطالبه دوری از کارهای سرهمبندیشده و پر از کلیشه را از فیلمساز بخواهد.
در نهایت اینکه سینمای ایران کنار تنوع و رنگارنگ بودن سوژهها بتواند آثاری مطابق ارزشها را هم میزبانی کند و کنار خود ببیند، آرزویی است که انتظار میرود در پایان دهه پنجم انقلاب بهدرستی محقق شده باشد.
شاید این بخشها برای کسانی قابل استفاده باشد که هنوز "منصور" را ندیدهاند، فیلم زندگی شهیدی را روایت میکند که خیلی کمتر دربارهاش شنیده بودیم. شخصیتپردازی درست منصور و درکِ درست از تحلیل کاراکتر از مهمترین نکات فیلم است. فیلم بهصورت سهپردهای است و از لحاظ فرم و محتوا، بهدرستی پرداخت شده است.
شخصیت تیمسار ستاری قابل باور است و ما میتوانیم با او و تصمیمات مهم او همذاتپنداری کنیم و خود را جای او نیز قرار دهیم. از نکات اصلی فیلم ریتم مناسب و سرعت بالای فیلم است و تقریباً کمتر پلانی میبینیم که اطلاعاتی به ما ندهد و زائد باشد. داستان به سالهای پایانی جنگ برمیگردد که ایران درگیر کمبود تسلیحات نظامی است؛ سرتیپ ستاری بر یک پروژه مهم کار میکند و سولهای که بسیار نامش در فیلم میآید و اصلاً قبل از نامِ منصور قرار بود نامِ این سوله را عنوانِ فیلم قرار دهند "اوج110".
شاید عنوانی که فرمانده ارتش چند روزِ قبل بههنگام تماشای "منصور" انتخاب کرد زیبنده این فیلم سینمایی باشد؛ "مصائب یک فرمانده"! چرا که در جای جای فیلم تلاشهای منصور ستاری را میبینیم که طی سالهای جنگ برای مجهز کردن نیروهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از هیچ تلاشی دریغ نکرد. او که فرماندهی این نیرو را بهعهده دارد، بهقول خودش "فرمانده لشکری شده است که سلاحی ندارد."، ستاری بهدنبال هواپیما و ادوات جنگی بهدردبخور است تا بتواند نیروی هوایی را مجهز کند اما با تحریمهایی روبهروست که باید خودش شخصاً آنها را حلوفصل کند، در این میان دلالان هم هستند که چوب لای چرخ او میگذارند و از همه بدتر، خودیهای داخل نظاماند که چشم دیدن او را ندارند و دل خوشی از فرماندهی او نیز ندارند.
فیلم در واقع به عملیات پشتپرده یکی از بزرگترین و قدرتمندترین بخشهای ارتش اشاره دارد. ما در کل مدت زمان تقریباً دوساعته فیلم، شاهد درگیریهای ستاری و گروهش برای مجهز کردن نیروی هواییایم و پی میبریم که چه بدبختیهایی کشیده شده است تا نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بتواند در جنگ اینچنین مقتدر باشد.
شخصیتهای فرعی هم بهدرستی پرداخت شدهاند، مثل مهندس ثنائی که تقریباً نقطه عطف فیلم بود و با ورود و تصمیماتش کمک شایانی به تیمسار ستاری کرد و کاراکترهایی مثل سرهنگ صفدری و... بهدرستی پرداخت و معرفی شدند. فیلم از لحاظ کارگردانی قابل قبول است و تداوم در بیشتر پلانها رعایت شده است، گاهی دوربین روی دست فیلمبرداری شده است و بهخوبی تصویربردار با درک صحیح قابها و پلانهای خوبی فیلمبرداری کرده است.
فیلم منصور در قهرمانسازی شخصیت اصلی خود، خوب عمل میکند. محسن قصابیان که بهعنوان بازیگر اصلی فیلم در نظر گرفته شده است، تقریباً در همه دقایق و سکانسهای فیلم حضور دارد و شاید نهایتاً در پنج دقیقه از فیلم او را نبینیم. این حجم حضور قهرمان در پرده نقرهای، بالاخره جواب داده و کاری کرده است که بتوانیم ستاری را بیشتر بشناسیم. فیلمساز بهدرستی این قهرمان را یک سوپرمن معرفی نمیکند و ضعفهای او را نیز نشانمان میدهد.
ما با یک فرمانده نیروی هوایی طرفیم که از زنش حرف حساب میبرد و مرد خانه است. او در فیلم هم یک فرمانده باابهت است که پلمب دادستانی را با یک میله میشکند و از آن بهعنوان «یک مشکل ساده» یاد میکند و هم مردی میانسال است که در خانه مانند یک پسربچه پرشور و هیجان عاشق ماکتهای هواپیمایش است و با آنها سرگرم میشود. نشان دادن انواع خصوصیات اخلاقی ستاری و شادیها و غصههایش و حتی کلکلهایش در گفتگو با مردم عادی، کاری کرده است که این قهرمان قابل لمس باشد.
بازیگر نقش ستاری نیز توانسته است تا جای ممکن این نقش را دربیاورد.، قصابیان که از قدیمیهای تئاتر و تلویزیون است با گریم نسبتاً سنگینی که رویش انجام شده است، نقش یک فرمانده ارتش را خوب بازی میکند و دلنگرانیها و شادیهای ستاری را به ما منتقل میکند، البته در این میان برخی از بازیگرانِ فیلم همچون مهدی کوشکی یا لیندا کیانی میتوانستند بهتر ظاهر شوند، شاید بتوان گفت «قصابیان» با آن بازی هوشمندانهاش، بار اصلی بازیگری فیلم را بهدوش کشید و گرمای خاصی به فضای فیلم بخشید.
انتهای پیام/+