دیکتاتوری شبهروشنفکری چگونه فیلمساز محبوب خود را بلعید
اصغر فرهادی این روزها در حالی آماج حملات جریانات شبهروشنفکری سینما قرار گرفته است که روزگاری فیلمساز محبوب و آرمانی این جریان بود.
خبرگزاری تسنیم ـ محمد خاجی:
این روزها موج حملات و انتقادات برخی افراد و جریانات شبهروشنفکر سینما از اصغر فرهادی در فضای مجازی و بعضی رسانههای اجتماعی داغ شده و ابعاد تازهای به خود گرفته است.
منتقدان فرهادی ابتدا به رفتارهای اخیر وی در جریان برگزاری هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم کن تاختند و این رفتار را مصداق تناقض دانسته و نسبت فرهادی با جامعه را مبهم تلقی کردند. آنها معتقد بودند که فرهادی باید بالأخره تکلیف خود را روشن کند؛ یا اساسا مثل مرحوم عباس کیارستمی قید موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی صریح را بزند، صرفا فیلمش را بسازد و جایزهاش را بگیرد و یا اگر میخواهد تصویر هنرمندی حساس به مسائل سیاسی و اجتماعی را از خود ارائه دهد، باید پای آن بایستد و در صورت لزوم برایش هزینه بدهد.
این افراد، سکوت فرهادی در اغتشاشات آبان 1398 را مذمت کرده و در عوض اقدام او در خون دادن برای مردم غزه را محل تأمل قرار دادند. آنها معتقد بودند که فرهادی در واکنش به حوادث آبان حتی به اندازه فیلمسازان درجه سه و چهار کشورش هم موضع نگرفته و معترض نشده است. به باور این گروه از منتقدان شبهروشنفکر، فرهادی تنها هنرمند این سرزمین است که تاکنون سطری علیه سانسور سخن نگفته و ننوشته است.
این گروه از منتقدان، اظهارات فرهادی در حاشیه مراسم اختتامیه هفتاد و چهارمین جشنواره کن که در باب لزوم آگاهیبخشی به جامعه مطرح شد را عافیتطلبانه و محافظهکارانه قلمداد کرده و معتقد بودند که فرهادی قصد داشته با گرفتن پیکان انتقاد به سمت جامعه و پرهیز از ابراز هر نوع انتقادی نسبت به حاکمیت، مرتکب ریسک نشود و شانس معرفی فیلمش بهعنوان نماینده ایران در اسکار را از دست ندهد. آنها دست آخر، رفتارها و موضعگیریهای فرهادی طی سالهای اخیر را به «شتر سواری دولا دولا» تشبیه کردند.
دامنه غرضورزی این افراد با فرهادی در ادامه سویههای محیرالعقولتری هم پیدا کرد و تا جایی پیش رفت که طی مراجعهای هدفمند به پایگاه اینترنتی IMDB و ثبتنام در آن، امتیازهای پایینی به فیلم «قهرمان» دادند. این اقدام غیرمنطقی و سراسر غرضورزانه که نهایتا به سقوط امتیاز فیلم «قهرمان» در سایت IMDB منجر شد، درحالی رخ داد که فیلم فرهادی هنوز اکران عمومی نشده بود و مبنای متقنی برای ارزشگذاریاش وجود نداشت. اتفاق رخداده بهقدری غیرعادی و نامتعارف بود که سایت IMDB به فاصله کوتاهی پس از آن، امکان امتیازدهی به فیلم «قهرمان» را غیرفعال کرد.
اما فضای انتقادی شکلگرفته حول اصغر فرهادی و سینمای او این روزها درحالی اوج و وضعیتی طنزگونه به خود گرفته است که جریان شبهروشنفکری روزگاری تلاش میکرد فرهادی را بهعنوان نماد و سرآمد خود در سینمای ایران مصادره و برچسبزنی کند. حامیان این جریان، فرهادی را فیلمسازی آرمانی و تجسم آمال و آرزوهای خود در سینمای ایران میدانستند؛ آثارش را تا حد امکان تقدیس و ستایش میکردند و به قول خودشان برای موفقیتهای فرهادی «اشک شوق» میریختند. خصوصا در سال 1389 هنگام اکران همزمان فیلمهای سینمایی «جدایی نادر از سیمین» و «اخراجیها 3»، دوقطبیسازی شدیدی از سوی حامیان این جریان صورت گرفت؛ دوقطبیای که دهنمکی را فیلمسازی حکومتی و علیه مردم و فرهادی را فیلمسازی غیرحکومتی و همراه با مردم معرفی میکرد.
با اینوجود، دلبستگان جریان شبهروشنفکری در سینما اکنون پس از سالها از مصادره فرهادی ناامید شده و او را آماج حملات و هجمههای تند و تیز خود قرار دادهاند؛ چراکه تصور میکنند مدتی است رفتار و گفتار باب میلشان از فرهادی سر نزده و این کارگردان دیگر در مسیری که آنها دوست دارند، طی طریق و کنشگری نمیکند.
این حجم از طعنهها و هجمهها شاید برای کارگردانی مانند فرهادی غریب و غیرمنتظره باشد اما برای آنها که ماهیت و بطن اندیشه جریانات شبهروشنفکری سینما را میشناسند، مطلقاً غافلگیرکننده و تعجببرانگیز نیست؛ زیرا مسلک و مرام دیرینه جریانشبهروشنفکر از گذشته تاکنون بر همین روال استوار بوده و در برای آنها همواره روی همین پاشنه چرخیده است؛ بهنحوی که تکیه بر وفا و همراهی آنها، مصداق ضربالمثل معروف «تکیه بر دوستی باد کردن» است. بدین معنا تا زمانی که خیال کنند(حتی به غلط) دست به سینه با آنها همراه هستید، مطابق میلشان مینشینید، برمیخیزید و موضعگیری میکنید، در امان خواهید بود، شما را بهترین و مردمیترین فیلمساز ایران خواهند خواند و در رسانههایشان جز برای تحسین و ستایشتان قلم نخواهند زد؛ اما وای به روزی که مطابق میلشان نباشید و انتظاراتشان را برآورده نکنید؛ آن روز، از هر سو بر شما خواهند تاخت و آماج حملات تند و تیز، انگها و طعنههای ریز و درشتشان قرار خواهید گرفت.
وجه واضح و مبرهن ماجرا این است که جریان شبهروشنفکری در ایران که رگههای پررنگ آن این روزها در سینما خودنمایی میکند، به سکهای دو رو میماند؛ روی آشکار آن مدعی تعهد به مفاهیم و شعارهایی نظیر: آزادی بیان، دموکراسی، جامعه مدنی، زنده باد مخالف من و... است اما روی پنهان و متناقض با سوی دیگرش، ملغمه پریشانی از استبداد رای، جزماندیشی و تمامیتخواهی است. حال، مدتی است که روی پنهان این سکه بدلی حسابی رخ عیان کرده و در قالب دیکتاتوری شبهروشنفکری، اصغر فرهادی فیلمساز سابقا محبوب خود را بلعیده است.
انتهای پیام/