تقریظ رهبر معظم انقلاب این کتاب را پرفروش کرد
کتاب «حوض خون» پس از اشاره رهبر معظم انقلاب در دیدار با دستاندرکاران کنگره شهدای استان زنجان مورد استقبال مردمی قرار گرفت و به چاپ چهارم رسید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پس از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان زنجان و اشاره ایشان به کتاب «حوض خون»، این کتاب به چاپ چهارم رسید. ایشان در بخشی از سخنرانیشان با اشاره به کتاب «حوض خون» فرمودند: «من اخیراً یک کتابی خواندم به نام «حوض خون» - البتّه من در اهواز دیده بودم؛ خودم مشاهده کردم آنجایی را که لباسهای خونی رزمندگان را و ملحفههای خونی بیمارستانها و رزمندگان را میشستند؛ [اینها را] دیدم ــ که این کتاب تفصیل این چیزها را نوشته؛ انسان واقعاً حیرت میکند؛ انسان شرمنده میشود در مقابل این همه خدمتی که این بانوان انجام دادند در طول چند سال و چه زحماتی را متحمّل شدند؛ اینها چیزهایی است که قابل ذکر کردن است.»
کتاب «حوض خون» که توسط انتشارات راه یار منتشر و به قلم فاطمهسادات میرعالی نوشته شده است، روایتی است از جهاد و ایستادگی بخشی از زنان استان خوزستان در جنگ تحمیلی. نویسنده برای ثبت خاطرات زنانی که زیر موشکباران شهر اندیمشک به شستن لباس و ملحفههای رزمندگان مشغول بودند، به سراغ تکتک آنها رفته و پای خاطرات آنها نشسته است.
اما پیدا کردن هرکدام از این زنان و راضی کردن آنها برای بیان خاطرات پس از گذشت قریب به 40 سال کار سادهای نبود. میرعالی در اینباره به تسنیم گفته است: پیدا کردن این خانمها بخشی از مشکل کار ما بود. تعدادی از این خانمها فقط نام مستعار داشتند. ما باید به دنبال خانمی میگشتیم که فقط یک استم مستعار از او داشتیم. مثلاً به ما گفته بودند که «ننه غلام» پای ثابت رختشویی بودند. خب، ما این خانم را چطور پیدا کنیم؟ میگفتند او احتمالاً در محله راهآهن زندگی میکند. میرفتیم به محله و با زنان دیگر همصحبت میشدیم و از آنها درباره دوران جنگ میپرسیدیم تا کمکم فرد مورد نظر را پیدا میکردیم. این کوچه و آن کوچه را میگشتیم. یکی از خانمها را به صورت اتفاقی در ایستگاه اتوبوس پیدا کردیم، یکی دیگر را در مجلس روضه پیدا کردیم و ... . کتاب «حوض خون» با مشارکت و همکاری هشت تن از دوستان دیگرم که کار تحقیق و پژوهش را برعهده داشتند، به ثمر نشست و منتشر شد.
کتاب «حوض خون» توانست بخش دیگری از روایتهای ناگفته از ایثار و فداکاری زنان در جنگ تحمیلی را به تصویر بکشد؛ زنانی که پس از گذشت چهار دهه همچنان در گمنامی زندگی میکنند. میرعالی در این رابطه گفته است: گمنامی این خانمها به گونهای بود که حتی گاه خانوادههایشان هم خبر نداشتند که آنها در جنگ چه کردهاند. مثلاً خاطرم هست وقتی کتاب منتشر شد، نوه یکی از این خانمها به ما میگفت ما دستهای مادربزرگمان را بعد از خواندن این کتاب میبوسیم. ما تا پیش از این اصلاً اطلاع نداشته مادربزرگی که آنها را بزرگ کرده، چنین نقشی در جنگ داشته است.
به گفته وی؛ در سالهای 93-94 پرداختن به خاطرات زنانی که در رختشویی فعالیت میکردند، مطرح شد، اما در سال 95-96 این سوژه به شکل ویژهای در دستور کار قرار گرفت. برای تدوین خاطرات زنان فعال در بخش رختشویی، محققین دفتر نیز مساعدت داشتند و کار تدوین کتاب نیز آغاز شد.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: جعبهجعبه تاید و وایتکس و صابون میخریدم. خانمهای همسایه هم به هر بهانهای تاید میآوردند. رختهای بیمارستان سرخ بود از خون. چندبار آنها را میشستم و لکهها را توی دست میسابیدم تا تمیز شود. شبانهروز درگیر شستوشو بودم. وقتی توی حیاط جوی خون راه میافتادم گریه من هم شروع میشد. داغ جوانهای غرق خون هم شد مثل داغ زهرا و بچههایش. دیگر جز کمک به جبهه هیچ چیز برایم اهمیت نداشت.
یک روز یکی از بچههای بسیج، وقتی پتوها را خالی کرد، چند بسته تاید هم گذاشت رویشان. بهش گفتم: «اینا برای چیه؟»
گفت: «شما هر روز دارید از جیب خودتون خرج میکنید. هربار یه مقدار فاب براتون میآریم تا با اونها بشورید و کمتر بهتون فشار بیاد».
ناراحت شدم. گفتم: «نه! دیگر نیار. شرم دارم از این همه خون ریخته.» اصلاً به پول، استراحت و خورد و خوراک فکر نمیکردم. شب و رزو دغدغه جنگ را داشتم. تا پاییز 60 توی خانه رخت شستم. بعد هم رختشوی خانه بیمارستان شهید کلانتری راه افتاد، یک گردان از خانمها شدیم رختشوی آنجا. ...
انتهای پیام/