تلخ و شیرین یک زن مسلمان در «دهکده خاک بر سر»

تلخ و شیرین یک زن مسلمان در «دهکده خاک بر سر»

الهام اشرفی در یادداشتی درباره کتاب خاطرات غفارحدادی به لوزان نوشت: راوی کسی­ است که به باورهای اساسی اسلامی پایبند است و خواننده را هم حسابی درگیر باورهایش می‌­کند.

خبرگزاری تسنیم، الهام اشرفی:

گاهی به کشوری دیگر به «سفر» می‌­رویم که چندی استراحتی کنیم، چند مکان توریستی را ببینیم، غذاهای مکان جدید را امتحان کنیم و بعد برگردیم سر خانه و زندگی­مان و یک «آخیش، خستگی­مان در رفت»ی بگوییم و دوباره شروع کنیم به ادامۀ روزمرگی‌­هایمان.

گاهی به کشوری دیگر«مهاجرت» می‌­کنیم، که برای همیشه در آن کشور بمانیم که بمانیم. گاهی هم مجبور می‌­شویم بنا به دلیلی در کشوری مدتی «اقامت» کنیم. در این نوع سفر نه لذت یک توریست همراه شخص می‌­شود که مطمئن باشد چند روزی جایی را کشف می­‌کند و «زود» برمی‌­گردد به مام وطن، و نه آن ترس مخوف ماندن و اکتشاف مکان‌­ها و یاد گرفتن زبان کشور مقصد و استرس پیدا کردن شغل و... همراه شخص است.

تجربۀ خانم فائضه غفارحدادی در کتاب «دهکدۀ خاک‌­برسر» که از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده، از نوع سوم است. او به ­همراه همسر و پسرش بنا به موقعیت تحصیلی‌­ای که برای همسرش پیش آمده است، مجبور می‌­شوند برای مدت یک سال در شهر لوزان کشور سوئیس زندگی کند. اقامتی یک‌­ساله که نه خیلی می­‌توان اسم موقت را رویش گذاشت و نه دائمی ا­ست.

سفرنامه را می‌­خوانیم تا زندگی‌­ای نزیسته و تجربه ­نکرده را در خیال و ذهنمان تصویر کنیم و این امر امکان ندارد جز به مدد تبحر نویسندۀ سفرنامه. خانم غفارحدادی، راوی خاطرات کتاب «دهکدۀ خاک‌­برسر» به‌­خوبی از پس ساختن این تصاویر ذهنی برای خواننده برآمده است. او در نثر و لحن راحت و بی‌­تکلف و روانش دست خواننده را می‌­گیرید و با خودش همراه می‌­کند.

اوایل کتاب ما به ­شدت درگیر تنهایی‌­های راوی می­‌شویم. روایات اوایل کتاب خلوتند، بی‌­حضور آدم‌­ها. و این خلوتی و سکون سوئیت کوچک راوی در روح و جان خواننده نیز رسوخ می‌­کند.

کتاب , سوره مهر ,

اما کم‌­کم نویسنده شرح می‌­دهد که چطور گوشه‌­گوشۀ شهر را می‌­کاود و در این جست‌­وجوها چطور آدم‌­ها را نیز کشف می­‌کند و در این کاوش­‌هاست که کم­‌کم آدم­‌ها وارد زندگی نویسندۀ خاطرات و بعد راهی ذهن و خیال خواننده می‌­شوند. حالا هم نویسنده کمتر تنهاست و هم خواننده خیالش راحت است که راوی از پس تنهایی و غربت دارد برمی­‌آید.

راوی کسی­ است که به باورهای اساسی اسلامی پایبند است و خواننده را هم حسابی درگیر باورهایش می‌­کند؛ اینکه راوی مواد غذایی حلال پیدا می‌کند یا مستمراً و برای رفع هرگونه شک ­و شبهه شرعی مجبور به انتخاب سبک گیاه­‌خواری می‌­شود، برای خواننده هم دغدغه می‌­شود. اینکه راوی می‌­تواند مراسم و آیین‌­های مذهبی ایرانی، مثل مراسم تاسوعا و عاشورا یا مراسم سال نو و سیزده ­به ­در را در غربت اجرا کند یا نه، هم می‌­شود دغدغۀ خواننده. این یعنی نویسنده حواسش بوده است که برای خواننده این­ها مسئله است، که خواننده با خواندن خاطرات، خودش را جای راوی می­‌گذارد تا بتواند در خیالش چالش‌­ها را از سر بگذراند، تا تجربۀ نزیسته‌­اش را در قالب کلمات تصویر کند.

یکی از اهداف ناخودآگاه سفرنامه، قیاس فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، جغرافیایی، سیاسی و... است. خانم غفارحدادی در روایاتش به­‌خوبی و خیلی نامحسوس از پس این مقایسه برآمده است. او لابه‌­لای خاطراتش مدام اخلاق و منش آدم­‌هایی را که با آنها در ارتباط قرار می­‌گیرد، تفاوت فروشگاه‌های ایران و سوئیس، نحوۀ خرید کردن مردم خودمان و مردم سوئیس، تفاوت قیمت‌­ها، رفتارهای نژادپرستانۀ برخی اهالی اروپا و... را بیان می‌­کند:

«دیروز توی بنگاهی یک مرد میان­سال افغانی مهدی را به کناری کشید و گفت: سعی کن خانمت را نیاوری بنگاه که نفهمند مسلمانی، وگرنه اسمت می‌­رود توی بدها و ضرب در هم می‌­خورد رویش!» (صفحۀ 79)

نویسنده همانی را که دیده روایت می‌­کند، و به ورطۀ اغراق نمی‌­افتد. درس اخلاقی نمی‌­دهد و نتیجه‌­گیری فرهنگی نمی‌­کند. نویسنده فقط روایت می­‌کند و  خودش کناری می‌­ایستد و تفکر و مقایسه را به عهدۀ خواننده می‌­گذارد.

در یک­‌سوم نهایی خاطرات لوزان، دیگر از آن زن تنها و بی‌­تجربۀ اول کتاب که بیشتر اوقات خود را در سکوت خانه و پارک‌­ها می‌­گذراند خبری نیست، حالا ما با یک زن فعال و پویا مواجهیم. زنی که خودش را درگیر گرفتاری­‌های تحصیلی همسرش در غربت نکرد و تنها و بی‌دانستن زبان فرانسه، شروع به کندوکاو کرد و در این کاوش هم ما را همراه کرد. زنی که در اواخر کتاب تعداد زیادی دوست ایرانی و غیرایرانی برای خودش دست­ و پا کرد؛ به طوری­ که برگشتن از لوزان برایش سخت می‌شود. حالا سفری که اوایل کتاب اسمش را «دورۀ ریاضت» گذاشته بود، برایش تبدیل به کوله‌­باری از تجربه و مهربانی شده است: «دورۀ ریاضت با آن قیافۀ سختگیرش که اوایل با یک من عسل هم نمی­‌شد تحملش کرد، این آخری­‌ها مهربان شده بود.»(صفحۀ 303 )                                                                

بخش مورد علاقۀ خودم، بخش مربوط به زایمان راوی­ است! راوی همان قبل از سفر می­داند که باردار است، و تمام مدت خواندن این دغدغۀ زنانه و استرس پیدا کردن یک دکتر مناسب، دغدغۀ منِ خوانندۀ زن هم می‌­شود.

امتیاز دیگر کتاب، عنوان کتاب است که هم طنزی پنهان در خود دارد که با نثر طنز نویسنده در ارتباط است، و هم برگرفته از واقعیتی تاریخی در کشور سوئیس است که خواندنی­ است.

در جای­ جای کتاب عکس‌­هایی مرتبط با خاطرات الصاق شده است که در ساختن تصویر ذهنی از خاطرات کمک بسیاری می­‌کند؛ گرچه­ به شخصه دوست داشتم تصاویر رنگی می‌­بودند و با کیفیتی بهتر.

خانم غفارحدادی روایت‌­نویس خوبی­ است و این روند را در آثار بعدی­‌اش هم به ­تبحر ادامه داده است. روایاتی صمیمانه، بی­‌تکلف و اغلب آغشته به طنزی رها که همۀ این محسنات موجب شده که روایاتش به جان خوانندگانش خوش بنشیند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران