روایت یک شاهد عینی از مردانی که نحوه شهادتشان جهان را تکان داد
ما مشغول نبرد با تردید خود بودیم که برویم توی آب یا نه، که احد آقازاده نیمخیز کرد به سمت آب. همه داشتیم نگاهش میکردیم که داد زد: «هرکه دارد هوس کربوبلا بسمالله!»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «میهمانان امّالرّصاص»، خاطرات خود نوشت سید جعفر حسینی، غواص دفاع مقدس از آن دوران است که با تحقیقات جانبی بسیار، دوران طلایی شجاعت، ایثار و دلاوری همرزمانش و مظلومیتشان در جنگ و شهادت را در تاریخ دفاع مقدس جاودانه کرده است. این نویسنده این حس و تلاش خود را مرهون نگاه شهدا و نوعی ادای دین به آنها میداند.
«میهمانان امّالرّصاص» با دقت و وسواس زیادی نگارش یافته و ویراستاری شده و از این نظر حاوی مطالب کاملاً مستند است. از سوی دیگر، قلم و سبک نوشتن مؤلف و شرح زندگی واقعی دوران جنگ تحمیلی به دور از شعارزدگی و روایت آنچه به قول خودش آنها را زندگی کرده، کتاب متفاوتی را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ طوری که مخاطب دوست دارد مسیر داستان را تا انتها پیش برود. این اثر اندکی پس از انتشار مورد توجه رزمندگان دوران دفاع مقدس و علاقهمندان ادبیات پایداری قرار گرفتهاست.
سردار محمدتقی اوصانلو، فرمانده قرارگاه حمزۀ سیدالشهداء(ع) نیروی زمینی سپاه پاسداران درباره کتاب میگوید: وقتی کتاب «میهمانان امّالرّصاص» را تورق کردم، به ناگاه پهنای زمان را درنوردیدم و خود را بهیکباره در شب سوم دیماه 1365، ساعت 22:45 در معرکۀ کربلای چهار یافتم. جایی که از حضیض اروند تا چکاد قلۀ نهایت عالیِ انسانیت قدمی بیش فاصله نبود و معبری از نور بر بام آسمان در هجوم مشایعت فرشتگان، نابترین لحظات عروج را تصویر میکرد. طلعت ازلی کربلاییان آن شب بر لوح منقوش افسر لولاک نقشی بیبدیل از عشقبازی را ثبت کرد. پهندشت امّالرّصاص آن روز عرصۀ حدوث بود و رقت ذلیلگونۀ شب با نگاه غواصان گردانهای ولیعصر(عج) و حبیببنمظاهرِ لشکر عاشورایی عاشورا، صورتی فلقی به خود گرفته بود، وارستگانی از جنس نابترین اولاد بشر و سرشته از فاضل طینت سلالۀ فاطمه(س) مشق عشقی را به منصۀ ظهور رسانیدند که هنوز هم حسرت ممتد و سوزانندۀ جاماندن از آن مجال، طاقتم را طاق میکند.
فرمانده گردان غواصی حضرت ولیعصر(عج) لشکر 31عاشورا در عملیاتهای کربلای چهار و پنج تأکید میکند: «میهمانان امّالرّصاص»، قطرهای از دریای خصال شهدای والامقام گردانهای حضرت ولیعصر(عج)و حبیببنمظاهرِ لشکر31 عاشورا را روایت میکند، آری باران تلنگری کوچک است، زمانیکه فراموش کنیم آسمان را، از قلم شیوا و بلیغ دوست ذیهمت و بلندطبع و نگارندۀ فرزانۀ آن، جناب آقای سید جعفر حسینی ودیق، که خود شرف حضور در عرصۀ کارزار کربلای چهار را داشته نهایت تقدیر را دارم. قلمی سلیس و دستی توانا و اندیشهای پویا که متأثر از خیل و قافلۀ شهداست خاطراتی زیبا و خواندنی را با صراحتی درخور در قالب فصلهایی خواندنی به ظهور رسانده است.
انتشار کتاب حاضر با استقبال خوبی از سوی رزمندگان نیز مواجه شده است. اسماعیل وکیلزاده، از غواصان جانباز لشکر 31 عاشورا، درباره کتاب «میهمانان امّالرّصاص» میگوید: از کتابهای ارزشمند دفاع مقدس است. با خواندن این کتاب روزها و ساعات خوشی را گذراندم؛ چون خاطرات نویسنده پرجنب و جوش آن در گردانهای رزمی به خصوص خاطرات و ناگفتههایش از گردان غواصی حضرت ولیعصر(عج) در عملیات کربلای چهار و پنج خیلی ناب است و خواننده را با خود همراه میکند.
این جانباز دلاور دفاع مقدس تصریح میکند: شجاعت، مظلومیت، ولایتپذیری و اطاعت از فرماندهی غواصان کربلای چهار از ارزشمندترین قسمتهای کتاب است. به عنوان خواننده و کسی که سالها در حوزه دفاع مقدس تحقیق و پژوهش کردهام، این کتاب را از کم نظیرترین کتابها در خصوص حماسه عاشورایی کربلای چهار و غواصان دست بسته آن عملیات که دلهای آزادگان جهان را لرزاند، میدانم.
وکیلزاده در مورد ویژگیهای مهم این کتاب میگوید: یکی از آنها، معرفی زیبای شهدای غواص است که نویسنده با آنها زندگی کرده و حماسۀ آنان را در شب عملیات خوب بیان کرده است. این رزمندۀ پرتلاش به بیشتر منازل شهدا قدم گذاشته و شهرهای تبریز، زنجان، اردبیل، ارومیه و روستاهای آن را برای تکمیل خاطراتش زیر و رو کرده است. راوی خاطرات «میهمانان ام الرصاص» به عهدی که با دوستان شهیدش بسته بود، پا بر جا بوده و «وَ مِنهُم مَن يَنتَظِرُ» میباشد. خداوند وی و امثال او را برای رساندن پیام شهدا برای جامعه نگه داشته است تا پس از سالها عطر و بوی شهادت و جهاد را در جامعه نشر دهند. عکسهای آخر کتاب از خصوصیات ویژه است و البته جای فهرست اعلام خالی میباشد. آرزوی موفقیت در رسالت پیامرسانی دفاع مقدس را خواهانم.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«صبح یکی از روزهای آخر آذر، دستۀ غواصی ما به همراه دستههای اول و سوم گروهان آمادۀ ورود به کارون شد. اول صبح بود و هوا سردتر از روز قبل. آنقدر سرد که دیگر نمیشد حتی داخلِ آب پناه گرفت. مربیها از نیروها میخواستند برای شروع تمرین وارد آب شوند، ولی کسی جرأت این کار را نداشت. آب کارون مثل یخ بود. با این همه، هیچکس هم نمیخواست بپذیرد که کم آورده و کوتاه آمده است.
ما مشغول نبرد با تردید خود بودیم که برویم توی آب یا نه، که احد آقازاده نیمخیز کرد به سمتِ آب. همه داشتیم نگاهش میکردیم که داد زد: «هرکه دارد هوس کربوبلا بسمالله!» این رو گفت و در یک چشمبرهمزدنی وارد آب شد. نگاهش که میکردی، از بههمخوردن دندانهایش میفهمیدی با سرمای آب چه جنگی میکند، اما با همان حال داد میزد که «بچهها! بیایید... آب ولرمه». کار احد باعث شد بقیه هم وارد کارون شوند. چند روز پس از این قضیه، احد آقازاده در عملیات کربلای چهار، کربلایی شد.»
انتهای پیام/