همپای کاروان|فردی که با نفرین امام از حرارت تشنگی هلاک شد / واکنش "حبیب بن مظاهر" به تعداد اندک یاران
طی قیام امام حسین علیهالسلام در تاریخ خواندیم سرانجامِ کسانی که دل به امام سپردند و با ایشان همراه شدند و آنها که از امام جدا شدند و با ایشان ستیز کردند چه میشود؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کاروان امام حسین علیهالسلام در طول مسیر خود بهسوی کربلا با رویدادهای متعددی مواجه میشد. در هر کدام از این رویدادها درسهای مهم و مکتبسازی نهفته بود، درسهایی که تا ظهور امام عصر عجلالله تعالی فرجه میتواند مایه عبرت هر انسان آزادهای باشد. در طی قیام امام حسین علیهالسلام در تاریخ سرانجامِ کسانی که دل به امام سپردند و با ایشان همراه شدند و آنها که از امام جدا شدند و با ایشان ستیز کردند را میخوانیم.
شیخ مفید نقل میکند (در چنین روزی) عمر سعد فردی به نام "قرة بن قیس حنظلى" را صدا زد و به او گفت «واى بر تو؛ بدون چون و چرا به حضور حسین برو و سبب آمدن او را به این سرزمین جویا شو. این نگونبخت بهسوی خیمه امام رفت. تا امام حسین علیهالسلام او را دید، از یاران خود پرسید آیا این مرد را مىشناسید؟ حبیب بن مظاهر به عرض رسانید بله، این مرد پسر خواهر ما و از مردم حنظله تمیم است و من کاملاً با او آشنائى دارم و او را آدمى راستگو میدانم و خیال نمىکردم جزو یاران پسر زیاد باشد. او وارد شد و پیام عمر سعد را رساند.
حضرت فرمود سبب نزول من آن بود که همشهریهاى شما دعوتنامهها براى من نوشتند و مرا به این سرزمین دعوت کردند، اینک هر گاه از آمدن من اکراه دارید، باز میگردم.
پسر سعد همان وقت "عمرو بن حجاج" را با پانصد سوار مأمور کرد اطراف شریعه فرات را احاطه کنند و نگذارند قطرهای از آب بیاشامند. این پیشامد سه روز قبل از شهادت امام اتفاق افتاد.
"عبد الله ازدى" که در ردیف مردم بجیله بود، براى خوشایند امیر خود با صداى بلند فریاد زد اى حسین، مىبینى این آب از جهت گوارایی مانند وسط آسمان است، به خدا قسم قطرهای از آن نخواهى آشامید تا هنگامى که از تشنگى جان تسلیم کنى. امام حسین که از گفته این نابکار سخت متأثر شده بود، زبان به نفرین گشود و گفت: پروردگارا، او را تشنه بکش و گناهان او را هیچ وقت نیامرز. اللَّهُمَّ اقْتُلْهُ عَطَشاً وَ لَا تَغْفِرْ لَهُ أَبَداً.
حمید بن مسلم گوید پس از واقعه کربلا بیمار شده بود، به عیادت او رفتم، به خدایى که جز او خداى دیگرى نیست، او را در حالى مشاهده کردم که آنقدر آب مىآشامید تا سیراب میشد. پس از آن، همه آنها را بیرون میداد و قى مىکرد و پیوسته اظهار تشنگى مىکرد. دوباره که به او مىآشاماندند، مانند دفعه اول همه را بیرون میداد و از تشنگى و حرارت فریاد میزد و بالاخره به همین بلا مبتلا بود تا هلاک شد لعنة اللَّه علیه. (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 87)
همچنین نقل است روز ششم محرم حبیب بن مظاهر زمانی که یاران امام را اندک دید با اذن امام اقوامش را از قبیله بنیاسد که در آن اطراف منزل داشتند به کمک آورد، آنها نیز قبول کردند، اما سربازان سپاه بنیامیه مانع پیوستن آنها شدند و بعد از جنگ سختی که پیش آمد، بنیاسد شبانه به قبیله خود برگشتند. (الامین، اعیانالشیعه، ج4، ص554)
انتهایپیام/