توضیح معرفتی فرازهایی از حکم تنفیذ ریاست جمهوری توسط رهبر معظم انقلاب
اینبار ورق به نفع انقلابیگری بازگشت و میانگین خواست مردم، جهت دیگری یافت. پس جامعه با یک چرخش روبرو شد و این چرخش اجتماعی، چرخش سیاسی را در پی آورد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، سطرهای ناگفتهای از متن حکم تنفیذ آیتالله سید ابراهیم رئیسی، از سوی مقام معظم رهبری را بازخوانی کرده است که در زیر میخوانیم:
[1] حضور ملّت در انتخابات، در "شرایط پیچیده و دشوار" بود
گاه چنین است که انتخابات در بستری از "چالشها و تنگناهای اجتماعی" قرار میگیرد که "میلِ اجتماعی" به حضور و مشارکتِ سیاسی را فرو میکاهند و مردم را سرد و افسرده میسازند. در این موقعیّتهای خاص، مشارکت انتخاباتی مردم، حامل پیامهای مهمّی خواهد بود و بیش از همیشه، ارزش خواهد داشت. انتخابات اخیر، مصداقِ تمامعیارِ چنین وضعیّت "مسألهوار" و "چالشاندودی" بود. بهصورت خاص، مردم در طول سالهای اخیر، در محاصره بیامان و همهجانبه "دشواریها و تلخیهای معیشتی" قرار داشتند و "فشارها و بحرانهای متعدّد"ی را تحمّل کردند.
[2] ملّت با انتخاب این شخصیّت، عزمِ خود را بر "پیمودن مسیر انقلاب" نشان داد
گزینهای که مردم او را انتخاب میکنند، همیشه روایتگر "جهتگیری ذهنی و معنایی مردم" است؛ یعنی نشان میدهد که "برآیند جامعه"، چه سمتوسویی دارد و مردم چه میخواهند و چه غایات و مقاصدی را میطلبند. اینک نیز مردم با انتخاب شخصیّتی که به صورت حداکثری، در چهارچوب "گفتمان انقلابی" قرار میگیرد و "کنشگر انقلابی" قلمداد میشود، در عمل نشان دادند که از متن بازی حاکمیّتی نیروهای تکنوکرات و غرباندیش، یک "دیگری متناقض" را برگزیدند و "فضای متفاوتی" را پدید آوردند. بهبیاندیگر، میانگین خواست و اراده مردم، "جهت دیگر"ی یافت و با گذشته متفاوت شد. اینبار، ورق به نفع "انقلابیگری" بازگشت و این رویکرد، توانست در معرکۀ رقابتِ جدّیِ رویکردها، نظر مردم را به خود معطوف سازد. پس جامعه با یک چرخش روبرو شده و این "چرخش اجتماعی" بود که "چرخش سیاسی" را در پی آورد.
[3] ایران، آمادۀ "حرکت جهشی در همۀ عرصهها" است
باید از چهارچوب تنگ و بسته "روندهای جاری و اداری" خارج شد و "قدمهای بلند و پُرشتاب" برداشت. باید به "جهش" اندیشید، نه به "حرکتهای طبیعی و معمولی". باید "تغییرهای بزرگ و دفعی" را پدید آورد و به فرایندهای طولانیمدّت و خزنده، قانع نشد. دگرگونیهایی که اندکاندک واقع میشوند، محسوس نیستند و به چشم نمیآیند و کام جامعه را شیرین نمیکنند. همچنین دگرگونیهای طولانیمدّت ما را در میدان "شتابان" و پُرنوسان جهانی پیش نمیبرند و موجبات "مرزشکنی" را فراهم نمیکنند. ازاینرو، باید به "روندها و مسیرهای جهشی" روآورد؛ یعنی بهگونهای چارهاندیشی کرد که در "کوتاهمدّت"، اتّفاقهای بزرگ و تاریخی رخ بدهد. این امر، "بلندپروازی خیالاندود" و "آرمانپردازی خام" نیست، بلکه "تاریخ تجربهشده" نشان میدهد که برخی از جوامع میتوانند ره "صدساله" را "یک شبه" بپیمایند.
[4] ایران، نیازمند "مدیریّت باکفایت و جهادی و دانا و شجاع" است
ریشۀ اصلیِ دشواریها به "عاملیّتهای دولتی" بازمیگردد، نه به "ارزشها" و "ساختارهای ارزشی". مشکل این است که کسانی درونِ دولت قرار میگیرند که "توان" و "بضاعت" و "کفایت" ندارند و حضورشان، مخرّب و بازدارنده است. بنابراین، اگر مدیران جابهجا شوند، حتّی "نقصهای ساختاری" نیز برطرف میشوند. بدینترتیب، هیچگونه بنبست و انسدادی در میان نیست و همهچیز، برخاسته از "سوءتدبیرهای کارگزاران" و "ندانمکاریهای مدیران" است.
[5] مدیریّت باید بتواند "توانمندیهای ملّت و جوانان" را به میدان کار بیاورد
هنگامی "جهش" رخ میدهد که از "امکانهای اینجایی" و "مقدروهای درونی" استفاده شوند و "ظرفیّتهای پنهان و پیدای وطنی"، شناسایی و بهکار گرفته شوند. در این صورت است که قابلیّت حرکتهای جهشی و دفعی بهدست میآید و برداشتنِ گامهای بلند و تاریخی، میسّر میشود. پس باید به "استعدادها و امکانهای درونی" چشم دوخت و راهکارِ به صحنهآوردنشان را کشف کرد.
[6] مدیریّت باید "مشی فرهنگی خردمندانه" داشته باشد
"الگوی مدیریّت" در دولت اسلامی، متفاوت با دولت سکولار است؛ چراکه ریشه در "جهانبینیِ دینی" دارد و از متن "ارزشهای قدسی" آن برمیخیزد. از این رو، حکمرانی در منطق دولت اسلامی، "بار و مضمون فرهنگی" دارد و آمیخته با سلسلهای از "ارزشها" است. غرض از "مشی فرهنگی"، این است که نباید الگوی مدیریّت در دولتِ اسلامی، همچون هنجارهای مندرج در "فرهنگ مدیریّت تکنوکراتیک" باشد که دهها "آفت" و "اثرِ تخریبی" را با خود به همراه دارد، بلکه باید به سرچشمۀ جوشانِ "فضایل معنوی" و "کرامتهای اخلاقی" متّصل باشد و "عمل کارگزار"، مصداق گویای "عمل صالح" باشد.
[7] با "پیروی از گزینش مردم"، ایشان را منصوب میکنم
انتخابات، یکی از عرصهها و زمینههای "کنشگریِ مردم نسبت به حاکمیّت" است؛ چنانکه "گزینش برخی از کارگزاران" به مردم واگذار شده است تا آنان "مشارکت" بجویند و "فاعل" و "تعیینکننده" باشند. ازاینرو، "ولیّ فقیه" که اینچنین انتخابهایی را به "مردم" سپرده است، به حاصل انتخاب آنها "احترام" میگذارد و "متواضعانه" میگوید که از گزینش مردم، "پیروی" میکند. این "پیروی" در عالیترین سطح دولت اسلامی، نشان میدهد که "مدخلیّت" و "حضور" ارادۀ مردم در دولت اسلامی، امری "تزیینی" و "فرمایشی" و "نمایشی" نیست، بلکه منطق متقن "مردمسالاری دینی"، یک واقعیّت "فکری" و "اندیشهای" است که تبعات اجتماعی و سیاسی یادشده را دربردارد.
انتهای پیام/