مستغاثی: فرجنژاد ایده نقد نفوذ صهیونیسم در سینما را عمق بخشید/چرا در دهه ۸۰ بحث سینما و صهیونیسم مطرح شد؟
سعید مستغاثی میگوید که فرجنژاد معتقد بود که تفکر سامری از عصر بنیاسرائیل تا به امروز تلاش دارد تا تفکر توحیدی را تحریف و نابود کند و هالیوود آخرین حلقه فرهنگی و هنری صهیونیسم برای این منظور است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشار خبر درگذشت محمد حسین فرجنژاد باعث شد تا موضوع بررسی سینما و صهیونیسم و علت پرداخت به آن که در دو دهه گذشته در کشور ما و خصوصا در فضای فرهنگی و تحلیلی جان گرفت بار دیگر زنده شود.
اگر به یاد داشته باشیم در اوایل دهه 1380 که همزمان بود با اوج اتفاقات سیاسی و نظامی در جهان مانند حادثه 11 سپتامبر، حمله به عراق، تشکیل خاورمیانه جدید و... سینمای غرب نیز متناسب با فضای خاصی که تشکیل شده بود، شروع به تولید فیلمهایی با مضامین آخرالزمانی کرد. سالهای پایانی دهه 1990 با فیلمهایی مانند ارباب حلقهها و ماتریکس رسماً سالهای مهمی برای ژانر APOCALYPSE بود.
شکلگیری و آرایش سینمای غرب با این مضامین توسط منتقدین، محققین و پژوهشگران جهان مورد بررسی قرار گرفت. غالب این افراد معتقد بودند که میان این اتفاقی که در جهان در حال رخ دادن است و آنچه که در سینما دیده میشود، ارتباطی وجود دارد. آنها معتقد بودند که سینما در حال پیشبردن اهداف سیاسی و کلان نظام سرمایهداری و صهیونیسمی است که در خاورمیانه با آتش و گلوله ظهور یافته است.
در حقیقت سینما آینه مفهومی، فکری، ریشهای و البته دلیلی برای جنگافروزیهایی بود که محققین ایرانی و خارجی آن را جنگ صلیبی دیگری مینامیدند. از این رو آنان احساس همیت و ضرورت کردند تا مردم جهان را از پشت پرده این هژمونی که در ابتدای هزاره جدید در حال شکلگیری است آگاه کنند و دست صهیونیسم و کاخ سفید را برای وسعت بخشیدن به استیلا و قدرت خود در منطقه نشان دهند.
مرحوم محمدحسین فرجنژاد یکی از چهرههای موفق و محققی بود که تمام تلاش خود را برای تبیین و نقد جدی برنامهریزیهای کلان صهیونیسم در عرصههای فرهنگی و هنری به کار گرفت. او در مدت حیات خود چندین کتاب و مقاله نوشت. در سالهای ابتدایی فعالیت خود که همزمان بود با فعالیت وبلاگها، دو وبلاگ سینمایی با هدف نقد صهیونیسم به نامهای سینما ساحل صهیون و... از بهترین و پرمخاطبترین وبلاگها بود.
در مجموعه مستندهای گوناگونی به صحبت و ارائه دیدگاههای خود پرداخت و چندین هزار ساعت سخنرانی کرد.
یکی از دوستان و همراهان قدیمی او، سعید مستغاثی نویسنده و منتقد سینما است. او یکی از نویسندگانی است که موضوع سینما و ارتباط آن با مباحثی مانند آخرالزمان، صهیونیسم و غرب را در یادداشتها و سخنرانیهایش ارائه داده و در چندین جلسه و میزگرد همراه با مرحوم فرجنژاد بوده است.
با او درباره این پژوهشگر انقلاب اسلامی و حوزه مباحث سینما و صهیونیسم گفتوگو کردیم.
فرجنژاد ایده نقد نفوذ صهیونیسم در سینما را عمق بخشید
* دیدگاه و نظریه جدی مرحوم فرج نژاد درباره سینما و صهیونیسم پژوهشی چه بود و چه طرح بحث متفاوتی را در این حوزه باتوجه به وجود دیدگاههای عمومی که در این حوزه مطرح بود، بیان کردند؟
دیدگاه مرحوم فرجنژاد درباره «سینما و صهیونیسم» موضوعی است که اگرچه کمتر در میان پژوهشگران و محققین سینما دیده میشود اما زنده است و مورد توجه قرار دارد. ایشان با توجه به اشرافی که به دو حوزه «سینما و صهیونیسم» داشتند توانستند به خوبی این دو حوزه و همینطور تاریخ صهیونیسم را به هم ارتباط دهند.
درباره این موضوع یعنی تاریخ صهیونیسم با سینما باید توضیح داد که در سالهای ابتدایی طرح این مباحث، یک ایدهای مطرح بود مبنی بر اینکه صهیونسیم در هالیوود و سینمای غرب نفوذ کرده است. نگاهی که بعضاً آن را انفعالی و فاقد مبنا میخواندند. اما مرحوم فرجنژاد با دید عمیق و مستندات تاریخی و پژوهشی آن را تعمیق بخشیدند و اثبات کردند.
او با بررسی تاریخ و شکلگیری غرب امروز از قرون گذشته و حتی تاریخ یهودیت از زمان بنی اسرائیل و اینکه چه ایدئولوژیهایی وجود داشت 2 ایدئولوژی دئولوژی شیطانی -که توسط سامریون شکل گرفت- و ایدئولوژی توحیدی- که بعد از پیامبر ما و ظهور اسلام - تئوریکتر شد، مطرح کرد.
او معقد بود که برخورد و تقابل این دو تفکر، ریشه تمامی برخوردهای فکری و عقیدتی امروز است. دشمنان توحیدی از همان سالهای نخست که میتوان اسم سامریون را روی آنان گذاشت وجود داشتند. در هر زمانی در تاریخ از عدهای بهره جستند و مکاتب و ادیان را دچار انحراف کردند.
در مسیحیت در پوسته «پولس رسول» وارد شدند و مسیحیت را دچار انحراف کردند. بعدها در قالب «صلیبیون» در زمان ظهور اسلام در قالب اشراف یهود به «جزیره العرب» رفتند و در مدینه مستقر شدند و توطئههای خود را علیه اسلام و دین پیامبر خاتم آشکار کردند.
در تمام دوران زندگی ائمه اطهار علیهم السلام این افراد مشغول توطئه برای ایجاد تحریف دین اسلام بودند. بعد از مطرح شدن مهدویت و حضور منجی آخرالزمان در دین اسلام، جنگهای صلیبی را آغاز کردند و در قالب مسیحیان که در باطن اشراف یهودیان بودند، آنان را تقویت میکردند.
نقاشی از فتح قدس توسط مسیحیان
فرقههای کابالا و ماسونی اینجا شکل گرفتند و ادعاهایی در عصر آخرالزمان مطرح کردند. در دادگاههای تفتیش عقاید قرون وسطی همین افراد حضور داشتند و با انشقاق در مسیحیت، پروتستانتیزم را به وجود آوردند و نهضت اصلاح دینی، رنسانس، سکولاریسم و اومانیسم را پیریزی کردند و در ادامه با شالودهافکنی جدیتر فراماسونری، به سراغ کشف قاره جدید پرداختند.
گروههایی که سراغ کشف قارههای جدید رفتند شامل پیوریتنها، اوانجلیستها با مأموریتهای آخرالزمانی بودند و این مسیر را تا قرن بیستم و راهاندازی خاورمیانه جدید و اسرائیل ادامه دادند.
همه اینها را مرحوم فرجنژاد در یک زنجیره میدید. آخرین حلقات آن را مرحوم فرجنژاد در زمینههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بررسی کرده بودند که یکی از آنان هالیوود به عنوان آخرین حلقه فرهنگی-هنری همین زنجیره با همین تفکر و ایدئولوژی است.
ما با شناختن این زنجیره است که میتوانیم با آن برخورد کنیم. آنان مانند فراماسونها مدعی هستند که ما مخالف هرگونه ایدئولوژی هستیم در حالی که به ایدئولوژی سامری اعتقاد دارند که به نام صهیونیسم میشناسیم. این تفکر به ما مبنا میدهد؛ همان مبنایی که رهبر انقلاب اسلامی در سخنانشان به آن اشاره میکنند که برای مقابله با دشمن باید مبنا داشت.
مرحوم فرجنژاد این مبنا را ارائه میکرد؛ مبنای تاریخی که همه چیز را در یک زنجیره بهم پیوسته میدید که از زمان سامری تا به امروز وجود داشته است و همان ایدئولوژی را دارد. ایدئولوژی زرسالارانه و نژادپرستانه و استکبار و استعمار. امروز حاکمان بر سرمایهداری و هالیوود همان ایدئولوژی را دارند و اسلام هم همان تفکر و ایدئولوژی توحیدی را هنوز دارد و میان این دو جدال جناح خیر و شر برقرار است.
نمای از فراماسونری در سینما
در اینجا مرزهای میان توحید و شیطان روشن میشود اما نه با مقام و کشور و پست و جایگاه و این فرد و آن گروه. دو تفکر در مقابل هم قرار دارد. هر کس در هر کدام از این دو ایدئولوژی حضور داشته باشد به آن منتسب است، مهم نیست که چه پست و مقام و ظاهری داشته باشد. ظاهرالصلاح باشد یا غیرظاهرالصلاح. آنچه که مهم است این است که کدام تفکر و عقیده را رهبری و یا حمایت میکند. آیا زنجیره اسلام را به دوش میکشد یا زنجیره سامری را؟ این همان عمقی بود که مرحوم فرجنژاد برای سینما و صهیونیسم قائل بود.
رمز موفقیت فرجنژاد مطالعه عمیق و وسیع تاریخ بود
* اصلیترین ویژگی و مؤلفه وی که منجر به قدرت او در تحلیلها میشد چه بود؟ تبدیل شدن به یک تحلیلگر قوی در حوزه سینما و صهیونیسم چه معلومات و رشتههایی را لازم دارد؟
برای اینکه یک تحلیلگر خوب و موفق در زمینه سینما و فرهنگ باشیم، تا تاریخ را بدون سانسور و به درستی نشناسیم نمیتوانیم به شناخت کافی و درست برسیم. ایشان نیز به همین حوزه اشراف خیلی خوبی داشتند.
برای همین است که دچار این اشتباه میشویم که اگر اوباما باشد بهتر است یا بایدن؟ در حالی که اگر شناخت کافی داشته باشیم به این نتیجه میرسیم که آنچه در تقابل با ما است همان ایدئولوژی سامری و ضدتوحیدی است که پشتپرده آن زرسالاران یهودی و استکباری است. اما در مقابل آن ایدئولوژی عدالتگرایانه و ظلمستیزانه است. با مطالعه تاریخ میتوان تمام ابعاد این ایدئولوژی را شناخت. هم مطالعه تاریخ ایران و تاریخ جهان.
نویسندگان طرف مقابل ما تمام تاریخ تمدن ما را یا سانسور یا تحریف کردند. تمام خادمین ما را خائن معرفی کردند. هدفشان این بود که ما را بیهویت و بیپشتوانه نشان بدهند و هرچه علم و ترقی بود را متعلق به خودشان بدانند و به خودشان نسبت بدهند برای همین است که آدمهای خودباخته از درون این تفکر و ایدئولوژی بیرون میآید.
ما باید تاریخ تمدن خودمان را به خوبی بشناسیم. مرحوم فرجنژاد حکمت هنر میخواندند و در این زمینه به تمدن اسلامی توجه داشتند. اهمیت تاریخ تمدن اسلامی آنقدر زیاد است که تحریف آن باعث میشود که جوان ما خیال کند که هیچ ریشه تاریخی ندارد.
چقدر از حقیقت رنسانس که از آن به عنوان برگ برنده و دوران طلایی و روشنگری یاد میشود خبر داریم؟ آیا میدانیم که در همان دوران تجارت برده و الماس و نژادپرستی چقدر جدی بوده است؟ خیر، چراکه اکثر آنان سانسور شده است. چقدر از حقیقت و تاریخ صهیونیسم باخبریم که از قرون گذشته تا به امروز تاریخ آن سرشار از سبوعیت و وحشیگری است و بعد رسانه و اقتصاد را برای تحریف در دست میگیرد.
بنابراین مهمترین ویژگی برای تبدیل شدن به یک تحلیلگر موفق در عرصه فرهنگی مطالعه تاریخ است. این سفارش حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) است. باید دانست که این اسلام بود که بشریت و جهان را چندین قرن به جلو برد و آنها چه تاریخی داشتند؟ تاریخ سرشار از تخریب و کشتار.
چرا در در دهه 80 بحث سینما و صهیونیسم مطرح شد؟
* طرح بحث سینما و یهود توسط شما و دیگر اساتید از ابتدای دهه 80 با تولید برنامه مستند و انتشار کتاب آغاز شد. علت طرح این مباحث در آن سال ها چه بود که فرج نژادها احساس ضرورت و اهمیت کردند و درباره آن به طرح مباحث پرداختند؟
از خیلی سال های قبل پژوهشگران زیادی در گوشههای عزلت خود در حال بررسی و پژوهش در این زمینه بودهاند. اما متأسفانه چون عرصه رسانه و تبلیغات در همه جای دنیا دست صهیوسنیم است علی رغم همه تلاشهای نیروهای انقلابی و متعهد امکان انتشار و تبلیغات وسیع نداشت. در دهه شصت خیلی کتاب در این زمینهها منتشر شد که الان حتی اسامی این کتب را نمیدانیم که چیست.
افرادی مانند دکتر حقانی، تقی پور، شمس الدین رحمانی، سلطان شاهی، صفاتاج و... خیلی افراد بودند که کتاب و مقاله نوشتند. ترجمههای رژه گارودی توسط همین محققین انجام شد. در سال های اخیر هم امثال آقای شفیعی سروستانی روی این زمینه کار کردند یا مرحوم علوی طباطبایی که اکثراً گمنام هستند.
هیچ کدام از این افراد از بودجههای کلان چه در رسانه ملی و چه در حوزه چاپ و نشر برخوردار نشدند. مانند فرجنژاد بسیار زیاد و غریب هستند. اما همانطور که اشاره کردید از ابتدای دهه 1380 ضرورت انجام کار رسانهای بصورت وسیع حس شد خصوصاً با جری شدن هالیوود و سینمای غرب در زمینه آخرالزمانگرایی.
در واقع در دهه 1990 میلادی این موضوع در فیلمهای آنان بسیار دیده شد چراکه قرار و قانون داشتند که موضوع آخرالزمان مورد توجه قرار بگیرد برای اینکه دنیا رو به اتمام است و به پایان هزاره رسیدهایم برای همین ساخت فیلمهای آخرالزمانی اوج گرفت تا جایی که برخی از منتقدین گفتند که هالیوود آرایش آخرالزمانی گرفته است.
از همین رو مرحوم فرج نژاد روی این موضوع حساس شد و به میدان آمد. هرچه آنان در آخرالزمان گرایی پیش میرفتند ما استحاله میشدیم و عقب میرفتیم و خودباخته و تحقیر میشدیم. آن هم توسط خودیها و کسانی که بودجه در دست داشتند. ما را به توهم توطئه محکوممان کردند و طرف مقابل ما جلو میرفت. همین شد که دوستان داخلی ما هنوز علاقه دارند که بحث پوسیده «هنر برای هنر» و یا «هنر برای تجارت» را ادامه بدهیم.
اینگونه شد که در پایان دهه 90 فهرست انبوهی از فیلمهای آخرالزمانی ساخته شد.
اما ما هم دست به کار شدیم و مجموعه مستند «راز آرماگدون» و «اینک آخرالزمان» را ساختیم. افرادی که منزوی بودند را با هزاران منت خواستیم که جلو بیایند و در مقابل دوربین صحبت کنند اما نمیآمدند چراکه به رسانه ملی ما بیاعتماد بودند. اگرچه که آوردنشان توسط ما نیز یک دولت مستعجل بود و در نتیجه خیلی زود به انزوای قبلی خود رفتند.
مرحوم فرجنژاد نیز خود دست به انتشار کتاب زدند و چند کتاب در این باره منتشر کردند اما در مجموع ایشان و امثال وی صداهای تنهایی بودند که در هیچ کجا مطرح نمیشد.
باید با اظهار تأسف این مطلب را که دوست ما پیام فضلینژاد شاهد است بگویم که در یکی از همین شوراهای بالادستی فرهنگی، زمانی که پخش برنامه تلویزیونی ما را که درباره فراماسونری بود توقیف کرده بودند با ما با تمسخر برخورد کردند. البته خندهدار بود که کسی که با ما برخورد مضحکهآمیز کرد یک دامپزشک بود که عجیب بود او در آنجا که شورای فرهنگی است چکار میکند؟
در حالی که رهبر انقلاب تأکید فراوان کردند که باید روی موضوع تاریخ غرب و مسائل جریانهای فرهنگی و سیاسی کار کرد. ایشان در سخنرانی دیگری درباره تاریخ تمدن ما با سفارش فراوان به اساتید گفتند که باید یا کتاب بنویسید یا تدریس کنید. هرکاری میتوان کرد انجام دهید زیرا باید غرور جوان ایرانی به او برگردانده شود.
تاریخ فرهنگی 200 سال گذشته ما سرشار از ایغار فرهنگی صهیونیستها علیه ریشههای فرهنگی و تمدنی ما است که باید روشن شود. مردم باید بفهمند و تا نفهمند اوضاع همینطور است.
باور کنید که همین مشکلات اقتصادی ما و بحران آب خوزستان و ... نتیجه جهل و ناآگاهی است. حضرت علی (ع) میفرمایند که جهل بدترین فقر است.
رسانههای صهیونیستی میخواهند که مردم ما آگاه نباشند و با اطلاعات سطحی شبکههای اجتماعی مشغول باشند. مرحوم فرجنژاد تمام تلاشش این بود که این جهل را از بین ببرد و با انشتار کتاب و سخنرانی آگاهی ایجاد کند. لحظهای قرار و آرام نداشت و مانند مرحوم شایانفر و یا مرحوم حلاج نیشابوری که دریایی از معلومات بود و در یک سانحه تصادف در پیادهرو به شدت مجروح شد و از دنیا رفت، میخواست که باور و آگاهی را ایجاد کند.
انتهای پیام/