تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
سیر و سلوکِ شرقی گاه تجلی حالات و حرکاتِ هنریِ توأم با منشِ عارفانهای است که تأثیر و تأثرِ آن بر روشِ هنریِ هنرمند و متعاقباً بر منشِ هنریِ او، جاودانگیِ مضاعف را منجر خواهد داشت.
خبرگزاری تسنیم - سیر و سلوکِ شرقی گاه تجلی حالات و حرکاتِ هنریِ توأم با منشِ عارفانهای است که تأثیر و تأثرِ آن بر روشِ هنریِ هنرمند و متعاقباً بر منشِ هنریِ او، جاودانگیِ مضاعف را منجر خواهد داشت. حال که آن هنرمند مانند «محمدهاشم احمدوند» (متولد اول خرداد 1345) مزین و آراسته بهچند هنر باشد و بیقیلوقال و بیجاروجنجال بهآفرینشگری و کشف و شهودِ هنری نیز بپردازد.
احمدوند برخاسته از کانون آوازی لرستان و بهرهمند از محاضر بزرگان موسیقی ایران است. وی در فراگیری ساز بهرهمند از محاضر «محمدرضا لطفی» و «محسن نفر» بوده و در آواز متنعم از آموزهها و انفاسِ متعالیِ «کریم صالحعظیمی»، «علیاصغر شاهزیدی»، «دکتر حسین عمومی»، «صدیف رامبد» و دیگر رمز و رازدارانِ این هنرِ ظریفه و رمز و رازآلود است ولی نکتهی مهم این است که محمدهاشم احمدوند، بهخویشتنِ خویش نایل گشته و بهآوای درونِ خود رسیده است.
آواز در دستگاه سهگاه - باصدای: محمدهاشم احمدوند
ناظر ضبط: علیرضا امینی
احمدوند از متنِ آواز گذر کرده و در گُذار از بطنِ آوازی، فرای آواز را دیده است. این نکتهی بسیار مهمی است که در پسِ واقعیتِ آواز، حقیقتی نهفته که ورای آواز و موسیقی است و آن وارستگی و بینیازی از جمیعِ نیازمندیها و احتیاجاتِ بشرِ امروز بوده که حقیقتاً وجود ارزشمند احمدوند را در نظرِ اهلِ نظر، بهمثابهی دُر و گوهری مکتوم در صدف ساخته است.
اما نکتهی مغفول و شاید کمتر پرداخته شدهی دیگر درخصوص این آوازگرِ خوشنویس، محسوس بودنِ حالاتِ آوازی «اسماعیل ادیبخوانساری» در آواز او و ملحوظ بودنِ حرکاتِ نوازندگیِ نوازندگانی چون «احمد عبادی»، «جلیل شهناز»، «حسن کسائی» و «حبیبالله بدیعی» در بطنِ آوازی احمدوند است که اگر با شعر «هوشنگ ابتهاج» همراه گردد، پیوستگیِ ناگسستواری از یک معجونِ هنری ناب است.
حُسنختام این نوشتار مزین بهنوشتاری از دکتر «علیرضا امینی» (از مطلعانِ علوم و معارف موسیقی) است که بهراقم این سطور مرحمت فرمود:
«"محمدهاشم احمدوند"، یکی از پدیدههای کمشمار در جامعهی آوازخوانان این دهههای اخیر است که آوازدان نیز هست و صدها افسوس که سیاستهای حمایتی دفاتر موسیقایی و فرهنگی نهادهای مرتبط، هرگز بر حفظ و اشاعهی نام و هنر نهفته در سینه این بزرگمردان نبوده است و امیدی هم نیست که باشد.
محمدهاشم احمدوند آوازی را میخواند که بعد از نسل "ذبیحیها" چنین معنیگرا و روشنگرایانه کمتر کسی خوانده است که بتواند فارغ از بهرُخ کشیدنِ منیتها و بزرگنماییها، خود را وقفِ روایت کند تا مخاطب بتواند به بطونِ نامحسوس آواز وارد شود و غرق در دریای هویت، نفسِ عمیق حریت بکشد. احمدوند آوازی میخواند که کمتر کسی میخوانده و میخواند. احمدوند یک "حسین عمومی" در ابعادِ پایتخت ماست که آرزوی همهی ماست بتوانیم تمام تصانیفِ "بنانها" و "شهیدیها" را از نو با صدای مخملین و صمیمی او خلق و اجرا کنیم. ایرانِ فرهنگی درگذرِ تاریخ به این نامآور قرن و از این دست نامها افتخار خواهد کرد». (امینی، 1400)
* تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
(حافظ شیرازی)
نوشتهی: محمدرضا ممتازواحد
انتهای پیام/