۲ روایت از مرد آواز و عود "عبدالوهاب شهیدی" / مردی که به کابارهها نه گفت و به زراعت پرداخت
عبدالوهاب شهیدی خواننده موسیقی ایران بود که پیش از انقلاب و پس از بازنشستگی به پیشنهاد کابارهدارانِ تهران پشت کرد و کار در مزرعه را ترجیح داد.
خبرگزاری تسنیم – یاسر یگانه
روایت نخست
آذر 1392 در روزی سردِ پاییزی به خانهی خوانندهای رفتیم که اگر چه آوازش سالها پیش خاموش شده، اما آوازهاش در موسیقی ایران همیشه پابرجاست. خانهای قدیمی در محلهی مجیدیهی تهران با حیاطی بزرگ و با صفا. وارد که شدیم در و دیوار با ما سخن میگفتند؛ یا بهتر است بگویم که برایمان آواز میخواندند.
مردی به استقبالمان آمد که به شکلی واضح پسرِ آقای خواننده بود. پسری که از پدر گویا فقط شباهت ظاهری و اخلاقی را به ارث برده بود و نشانی از هنرمند بودن در او دیده نمیشد. پسرِ آقای شهیدی به حق که در اخلاق و منش چیزی کم از پدر نداشت. صبورانه پدر را تر و خشک میکرد.
به طبقهی زیرهمکف هدایت شدیم. اتاقی دنج و قدیمی. همه چیز حتی استکانها هم از گذشته خبر میداد. عکسهایی به دیوار بود که هر کدام روایتی داشت. دیدن این عکسها مانند گزارشی تصویری، هر بینندهای را با بخش مهمی از تاریخ موسیقی ایران آشنا میکرد. بخشی که در آن آثاری ماندگار خلق شد و همچنان به گوش مردم آشنا هستند.
در آن روز و در آن سال، آقای عبدالوهاب شهیدی 91 ساله بود. روی صندلیِ بزرگی نشسته بود. نشسته هم پیدا بود که قدش بلند است. راستی پسرش قدِ بلند را هم از پدر به ارث برده بود.
در کنارش ساز عودی به چشم میخورد. شهیدی علاوه بر خواندن، عود هم مینواخت. در روزگار جوانی گویا سنتور هم نواخته است. اما بسیاری از آوازهای او، با نوایِ عودِ خودش همراه شده است.
با استاد شهیدی همکلام شدیم. دقایقی به تعارف و خوش آمدگویی گذشت. دستگاه پخش صدایی قدیمی در خانهی استاد بود که از همین دستگاه موسیقی در حال پخش شدن بود. ناگهان صدای موزیک قطع شد. بلافاصله آهنگی به گوشم رسید که برای من و شاید بیشتر مردم ایران ملودیِ آشنایی داشت و دارد؛ آن نگاه مست تو جام شرابه...
البته ما مردمانِ منطقهی غرب ایران و دامنههای زاگرس، نگاه ویژهتری به این آهنگ داریم. چرا که استاد رضا سقایی خواننده لرستانی، چند دهه پیش این آهنگ را به لُری خوانده است.
اجرای آهنگِ اون نگاه گرم تو - با صدای عبدالوهاب شهیدی
اجرای آهنگ زندگی (اون نگاه مست تو) - با صدای رضا سقایی
بی درنگ بحث را آغاز کردیم و از استاد عبدالوهاب شهیدی خواستیم ماجرای ساخته و اجرا شدنِ این آهنگ را برایمان بگوید:
«ما این قطعه را از موسیقی محلی گرفتیم و با اندکی تغییر و حفظ اصالتش آن را با گروه پایور اجرا کردیم. این قطعه برای نخستین بار در سال 1347 در جشن هنر شیراز اجرا شد که من خواننده این قطعه بودم.»
یادِ حرفهای زنده یاد هوشنگ ظریف – نوازنده تار افتادم. ماجرای این آهنگ را از زبان استاد ظریف هم شنیده بودم.
حرفها و سخنهای بسیاری بین من و استاد شهیدی رد و بدل شد. برخی از آن حرفها گلایههای استاد شهیدی از روزگار بود.
«بازنشسته ارتش هستم و حقوق مستمریام را از آنجا میگیرم. با این که سالهای بسیاری در سازمان صدا و سیما فعالیت کردهام، اما اکنون بیش از 30 سال است که هیچ کسی از سازمان صداوسیما سراغی از من نگرفته است. این در حالی است که من سالهای بسیاری در صدا و سیما خدمت کردهام.
کارم از صدا و سیما آغاز شد ولی اکنون سالهای زیادی است که از این سازمان هیچ ارتباطی با من وجود ندارد و آنها حتی احوالی از من نمیپرسند. در این سالها افراد زیادی را به عنوان چهره ماندگار در کشور انتخاب کردند. اما هرگز نامی از من برده نشد.»
این گلایهها از زبان هنرمندی جاری میشد که روزگاری از پرکارترین هنرمندان این سرزمین بوده است.
عکسی بر دیوار توجهم را جلب کرد. از استاد پرسیدم که این تصویر کیست؟
«این چهرهی پدرم است. پدرم فردی مذهبی بود. او به عنوان نخستین معلم من دو تصنیف، دستگاه سهگاه و آوازِ دشتی را به من آموخت. البته او کارهای هنری دیگری مانند طراحی نقشه قالی هم انجام میداد.»
میرزا حسن شهیدی ملقب به صدرالاسلام، پدرِ عبدالوهاب شهیدی بوده است. شهیدی مشوق اصلی خود را پدرش میدانست. میرزا حسن شهیدی زمانی که عبدالوهاب تنها 13 ساله بود، درگذشت.
شهیدی بعدها با اسماعیل مهرتاش آشنا میشود. ابتدا آوازهای تاج اصفهانی و ادیب خوانساری را میآموزد، اما مهرتاش او را به سمتی هدایت میکند که صاحبِ شیوه خاصِ خودش در آواز خواندن شود.
متأسفانه در آن دیدار فرصتِ کافی برای شنیدنِ بیشترِ صحبتهای عبدالوهاب شهیدی دست نداد. دیداری بود که به همت سیدعباس عظیمی که آن زمان مدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشکسوت بود، شکل گرفت.
اکنون که به گذشته نگاه میکنم، وجود برخی مدیرانِ دولتی هم میتواند مسببِ دیدارها و اتفاقهای خوب باشد. عظیمی تا زمانی که در مؤسسه هنرمندان پیشکسوت بود، به راستی و درستی هنرمندانِ پیشکسوت را تکریم میکرد.
روایت دوم - مردی که به خواندن در کاباره نه گفت
بهمنِ 1398 بود. دیدن بریدهی صفحهای از مجلهی «جوانان امروز» خیلی برایم جذاب بود. این صفحه مربوط به سال 1354 بود. این بریدهی مجله اشاره داشت که استاد عبدالوهاب شهیدی خواننده موسیقی ایرانی پس از بازنشستگی تصمیم گرفته مزرعهداری کند. این مجله نوشته بود: «شهیدی در مقابل پیشنهادهای کابارهها سر تسلیم فرو نیاورده و در جایگاه هنریاش، خود را مقید به حفظ اصول میداند.»
در واقع این بریدهی مجلهی «جوانان امروز» را پیروز ارجمند در صفحهی شخصیاش منتشر کرده بود. ارجمند که خود از اهالی موسیقی و آهنگساز است، به خوبی در این باره برایم توضیح داد:
«در تاریخ موسیقی ایران وقتی درباره جایگاه هنرمندان مطالعه کنیم، از حدود 2 هزار سال پیش و براساس اسنادی مانند شاهنامه و خمسه نظامی و نقش برجستهها و مجسمهها؛ میبینیم که موسیقیدانان از طبقههای اول یا دوم جامعه بودهاند. براساس این جایگاه سبک و روش زندگی این افراد هم تعریف میشده است. قبل از قاجاریه هم رعایت اصول اخلاقی، از ویژگیهای اصلی هنرمندانِ موسیقی بوده است. رسالههای بسیاری هم در این زمینه داریم که این اصول اخلاقی را تشریح میکند.
در دوره قاجار موسیقیدانانِ درباری و درباریان موسیقیدان را داشتیم. این همان زمانی است که برخی از موسیقیدانان حرمتشان را از دست دادند. شاهزادگان این اعتبار را به هنرمندان نمیدادند. انحراف در هنر از دوره قاجاریه شروع میشود.
در دوره پهلوی دوم، این انحرافِ جایگاه هنرمند تا جایی پیش میرود که بسیاری از هنرمندان عرصه موسیقی دوست نداشتند بگویند که نوازنده یا موسیقیدان هستند. کاباره رفتن و فضای بدی که در دوره پهلوی دوم ایجاد شد به جایگاه هنرمندان لطمه زد. برخلاف اینکه رویدادهای هنری زیادی هم در همین دوره شکل میگیرد اما باز هم بیاخلاقی در عرصه هنر و موسیقی وجود داشته است.»
برکسی پوشیده نیست که هنرمندانِ اصیل موسیقی ایرانی بر رعایت اصول اخلاقی تأکید بسیار داشتهاند. روایت شده که عبدالله دوامی ردیفدانِ بزرگ موسیقی ایران، بارها محمدرضا شجریان را میسنجد تا در نهایت او را به عنوان شاگرد قبول کند.
پیروز ارجمند در جای دیگری از توضیحاتش برایم میگفت: «متأسفانه بعد از انقلاب سیاست حذفی شکل گرفت تا ایجابی. در طرح حذف برخی از اهالی موسیقی، خشک و تر با هم سوختند. برخی از هنرمندان اجازه فعالیت پیدا نکردند. و مجبور به خانهنشینی شدند. این افراد اما به کشور وفادار بودند و ایران را ترک نکردند.»
در میان اهالی موسیقی معروف است که عبدالوهاب شهیدی بسیار اخلاقمدار بوده و هیچگاه هنرش را نفروخته است. همین بریدهی مجلهی «جوانان امروز» ثابت میکند که ایشان پس از بازنشستگی پیشنهادهای کلانِ کابارهداران را نپذیرفته و ترجیح داده با خرید یک مزرعه در آنجا مشغول کار شود.
گویا بعدها همین مزرعه را هم از آقای شهیدی مصادره میکنند!
امروز 22 اردیبهشت 1400 مراسم تشییع این مردِ نامدار موسیقی ایران برگزار شد. شهیدی 20 اردیبهشت 1400 براثر عارضه قلبی درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
انتهای پیام/