آرزوهایی که در برنامههای رمضانی تلویزیون برآورده میشود! + فیلم
لحظات تلخ و شیرین بخشش قاتلی در برنامه "مثل ماه" بسیار دیده شد و در کنار آن شاید برآورده شدن آرزوی جوانی در تلویزیون برای دیدنِ علی دایی هم جالب باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در بیست و پنجمین روز برنامههای رمضانی تلویزیون چند اتفاق جالب افتاد. در "دعوت" علی، علی اکبر و رسول سه جوانی بودند، حضور پیدا کردند که در بهزیستی بزرگ شدند. روایت داستانشان لحظات تلخ و شیرینی را به همراه داشت. تا اینکه آرزوی فوتبالیست شدن علی اکبر مطرح شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
او گفت: من آرزوی فوتبالیست شدن دارم یک بار خواب علی دایی را دیدم که پیراهنش را تن من کرد وقتی از خواب بلند شدم تا دو روز گریه میکردم دوست دارم کنار مهدی قائدی در باشگاه استقلال بازی کنم.
در همین زمان مسئولان باشگاه استقلال با برنامه تماس میگیرند و اعلام میکنند علی اکبر میتواند در آکادمی جوانان باشگاه استقلال حضور داشته باشد و فوتبال بازی کند. دیدار علی اکبر با علی دایی پیشکسوت فوتبال کشور نیز در همین برنامه هماهنگ شد.
التماسها و بخشش قاتلی بعد از 20 سال
در برنامه "مثل ماه" اتفاق دیگری افتاد که بسیار مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت؛ ماجرای بخشش قاتل بعد از 20 سال روی آنتن زنده برنامه تلویزیونی است؛ ماجرا از این قرار است که برنامه افطاری شبکه سه میزبان خانوادههایی از استان گلستان بود. یکی از خانوادهها 20 سال پیش جوان خود را بر اثر یک اتفاق از دست میدهد.
دو جوان با هم دعوا میکنند و در نهایت یکی از آنها در این درگیری کشته میشود. خانواده مقتول از سال 1380 رضایت به آزادی قاتل ندادند؛ تا اینکه با حضور در برنامه "مثل ماه" و روایت این قصه تلخ، بعد از 20 سال رضایت دادند قاتل آزاد شود.
روایتی عجیب از قهر 12 ساله یک مادر با دخترش
برنامه "شهر زیبا" ویژهبرنامه افطار شبکه پنج سیما میزبان سمیرا نجاتی و همسرش بود. خانم نجاتی اصالتا شیرازی و محل سکونتش هم شیراز است. قصه این خانواده بسیار متفاوت بود. نجاتی گفت: سوم ابتدایی بودم که پدرم را بر اثر یک اتفاق از دست دادم و مادر با هر سختی بود من و خواهر و برادرم را بزرگ کرد. با توجه به اینکه از نظر مالی مشکلی نداشتیم، مادرم برای تغییر روحیه خود و داشتن درآمد در یکی از بیمارستانهای شیراز مشغول به کار شد.
نجاتی درباره ازدواجش توضیح داد: 12 سال پیش همکار مادرم از من خواستگاری کرد که با مخالفتهای خانوادهها مواجه شدیم. اما ما تصمیم گرفتیم بدون حضور خانوادهها و فقط با توجه به اینکه سرپرستی من بر عهده عمویم بود با اجازه عمو، بدون هیچ مراسمی با هم ازدواج کنیم.
این زوج جوان، با اندک پولی که ارثیه عروس بود، توانستند جهیزیه اندک و خانهای کوچک اجاره کنند. این زوج جوان بعد از گذشت 2 سال بچهدار میشوند و با مشقت بسیار، اقدام به خرید خانهای کوچک در محلهای متروک میکنند. پس از تولد پسرشان خانواده پسر با آنها ارتباط میگیرند و اوضاع خوب میشود.
اما خانواده خانم نجاتی بعد از گذشت 12 سال همچنان با دخترشان قهر هستند و این مشکلات ادامه دارد. خانم نجاتی دربرنامه شهرزیبا از مادرش خواست که کینهها و کدورتها را کنار بگذارد. (البته این لحظات همراه با اشک و گریه همراه بود و در فضای مجازی بسیار مورد استقبال و واکنشهای متعددی قرار گرفت.)
انتهای پیام/