خاطرهای از عید فطر مشکوک برای اسرا/ گرهای که به دست مرحوم ابوترابی باز شد
مشکل عمدهی بچهها تعیین اوقات شرعی، روز اول و آخر ماه بود. رسانههای عراق بنابر مذهب اهل سنت حدود ۲۰ تا ۲۵ دقیقه زودتر افطاری را اعلام میکردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تاریخ و فرهنگ دفاع مقدس، مملو از اتفاقها و رویدادهایی است که ثبت و ضبط تک تک آنها به زمان طولانی و اراده استوار نیازمند است. وقایع اسارت رزمندگان در بازداشتگاههای عراق، و آزار و اذیتهای دشمن، مقطع مهمی از این دوره تاریخی و با اهمیت را تشکیل میدهد. جالبتر این که بخشی از این اتفاقها در ایام ماه مبارک رمضان بوده است.
در این خاطرهای به قلم سیامک عطایی میخوانیم: با نزدیک شدن ماه رمضان، اسرا برای روزهداری آماده میشدند. عدهای روزهای آخر شعبان را به استقبال میرفتند، عراقیها جیره ناهار را قطع میکردند و افطاری و سحری میدادند. سحری ساعت 3 بامداد توزیع میشد و افطاری 5 عصر. همان غذای روزانه بود، فقط ساعت آن تغییر یافته بود. غالب اسرا روزه میگرفتند، به جز چند نفری از پیرمردها و افراد مریض که توانایی روزه گرفتن نداشتند و همچنین عدهی معدودی که با تمارض به نوعی مریضی، روزه نمیگرفتند!
مشکل عمده بچهها تعیین اوقات شرعی، روز اول و آخر ماه بود. رسانههای عراق بنابر مذهب اهل سنت حدود 20 تا 25 دقیقه زودتر افطاری را اعلام میکرد، بهطوری که هنوز شعاعهایی از خورشید دیده میشد.
برای افطاری مشکلی نداشتیم. آن قدر صبر میکردیم که در مغرب شدن شبههای باقی نماند. اما مهم سحرها بود. آسمان را که نمیدیدیم و اوقات شرعی عراق هم برای ما مبنایش تعیین کننده نبود؛ زیرا خود آنها 30 دقیقه را به عنوان امساک معین کرده بودند. روش خوبی بود. اسرا هم همین کار را کردند. بر اساس محاسبات افراد خبره، سحرها قدری زودتر اعلام میشد و در وقت مقرر امساک میکردیم؛ ولی نماز صبح را 30 تا 40 دقیقه بعد که روشنی هوا از لابهلای میلههای پنجره معلوم بود برپا میکردیم. مشکل سحر را هم همینطور حل کردیم.
با جرأت میتوان گفت که در طول روز، روزه اسرا به خاطر احتیاط یک ساعت بیشتر از وقت شرعی طول میکشید. مشکل دیگر، تعیین روز اول رمضان و روز عید فطر بود.
در سال 61، ماه در عراق رؤیت نشد؛ اما حکومت عراق اعلام کرد: «برای همبستگی با امت عرب ما هم عید اعلام میکنیم»!؟با این مسئله دیگر کسی به رسانههای عراق اطمینان نمیکرد. بالأخص در روز آخر ماه دچار سرگردانی و حیرانی میشدیم. اگر عید باشد و روزه بگیریم حرام است و اگر عید نباشد و روزه نگیریم حرام. بین دو حرام سرگردان بودیم در اینجا باز درایت حاج آقا ابوترابی و دیگر روحانیون برجسته به یاری اسرا آمد؛ ایشان فرمودند:"ما در عراق به سر میبریم و به آنچه که از جانب رسانههای عراق اعلام میشود، عمل کنید".
مشکل حل شده بود؛ اما عدهای نق میزدند و ایراد میگرفتند. در برخی از اردوگاهها که به رادیو دسترسی داشتند با اعلام ایران هماهنگ میشدند که آن هم شاید خالی از اشکال نبود.
کلأ عمدهترین مشکل اسرا در احکام شرعی، نبود مرجع صحیح و مطئمن در موارد نادر بود. جایی که حاج آقا ابوترابی با حاج آقا جمشیدی بودند مشکلی نبود؛ اما در اردوگاههای دیگر، اسرا در عمل به احکام شرعی مشکل داشتند و این مشکل تا آخر اسارت اسرا را به زحمت میانداخت.
یادم هست که روزی اعلام شد در ظرف غذایی فضلهی موش دیده شده. همه ناهار خود را دور ریختند و صبح تا شب را گرسنه به سر آوردند.
یکبار هم شخصی با پایش که مجروح بود در آسایشگاهی راه رفته بود. اثری از خون نبود؛ اما به ناگاه همه آسایشگاه وسایل خود را آب کشیدند و در آن زمستان سخت، عدهای مریض شدند. برخی از برداشتهای افراطی و ناقص از دستورات شرعی باعث بروز اینگونه مشکلات میشد. قلبهای طاهر اسرا گرسنگی و زحمت را تحمل میکردند؛ اما ناپاکی را خیر و در ماه مبارک رمضان اسرا حریص بودند که درست عمل کنند. عدم دسترسی به"مرجع" آنان را دچار سر درگمی میکرد و این جدا از مزاحمتهایی بود که دشمن برای شکستن روحیه اسرا انجام میداد.
انتهای پیام/