رمان «جاده بهشت» به بازار نشر آمد/ کنایهای به زوجهای جوان که کلید حل مشکل را پیش "فالگیر" جستوجو میکنند!
رمان «جاده بهشت» ماجرای کسانی است که برای باز کردن گرههای زندگی سراغ عرفانهای کاذب و مدعیان دروغین میروند. این اثر توسط انتشارات جمکران چاپ شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان «جاده بهشت» جدیدترین اثر مجید پورولی کلشتری در انتشارات کتاب جمکران به چاپ رسید.
مجید پور ولی نویسنده توانمندی است که داستانها و رمانهایش با مفاهیم و معارف دینی گره خورده است. او که پیش از این کتاب موفق و پرفروش «کتاب مخفی» را از انتشارات کتاب جمکران روانه بازار کرده است، اینبار در همکاری جدید با این ناشر و در رمان جدیدش به سراغ مدعیان دروغین در عصر حاضر میرود. «جاده بهشت» آخرین اثر پور ولی، روایتگر زوجی است که مشکلی بزرگ، گریبانگیر زندگی شان شده و آنها برای حل مشکلشان به دنبال هر مستمسکی میگردند؛ حتی توسل به مدعی دروغین!
جاده بهشت از ابتدا با حادثه و کشش داستانی، مخاطب را همراه میکند. همسری که باردار است اما هیچ نشانهای از بارداری در او دیده نمیشود و رویای نجات از رودخانهای بزرگ که یک یک قایقهای نجات در آن، سنگ کف رودخانه میشوند!
خواننده در «جاده بهشت» همقدم با شخصیتهایی میشود که طی سفری پر فراز و نشیب از گزند عرفانهای کاذب و مدعیان دروغین به سلامت عبور کرده و با شناخت درست از دین و معنویت و به سمت قایق نجات حقیقی رهسپار میشوند.
جاده بهشت به قلم مجید پور ولی کلشتری و در انتشارات کتاب جمکران، در 184 صفحه و با قیمت 34 هزار تومان منتشر شد.
برشی از کتاب :
من روی یک بلندی که نمیدانستم کجاست ایستاده بودم و داشتم جهان را تماشا میکردم. تمام کوچهها و خیابانها و شهرها پر از آب شد. از طرف آسمان هم باران تندی مثل سیل داشت میبارید. تمام مردم دنیا وحشت کرده بودند. نمیدانستند چه کنند و کجا بروند. از هر طرف کسی مردم را صدا میزد و میگفت: "دنبال من بیایید تا نجات پیدا کنید. یکی دیگر میگفت: "راه نجات من هستم." شخص دیگری فریاد میزد: "بیایید زیر پرچم من تا غرق نشوید." مردم دنیا هم پراکنده شده بودند و هرکس رفته بود زیر یک پرچم. صاحب پرچم، مردمی را که به او پناه برده بودند سوار یک قایق میکرد و آنها را از رودخانهای بزرگ میگذراند تا نجاتشان دهد! وقتی تمام پرچمها و قایقها به وسط رودخانه رسید، آب رودخانه تبدیل به سنگ شد. قایقها تبدیل به سنگ شدند. پرچمدارها و مدعیان نجات هم سنگ شدند. مردم دنیا فهمیدند به آدم و پرچم اشتباهی اعتماد کردهاند، اما دیگر دیر شده بود. تمام آدمها تبدیل به سنگ شدند. تصورش را بکن! یک رودخانه سنگی با قایقها و پرچمها و آدمهای سنگی!»
انتهای پیام/