ماجرای مأموریت باران در عملیات فتح المبین
بیابان از تجمع و تراکم تانکها مثل زمان هجوم مورچهها یا ملخها سیاه شده بود. تانکهای عراقی با سرعت داشتند میآمدند. به منطقه آبگرفتگی که رسیدند، توی باتلاق رفتند و گیر افتادند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، با پیروزی عملیات طریقالقدس و قطع ارتباط زمینی یگانهای تحت امر سپاه سوم عراق در دو منطقه غرب رود کرخه و غرب رود کارون، زمینه مناسب برای عملیات در هریک از دو منطقه فراهم شد.
منطقه غرب کرخه به دلایلی همچون دور کردن دشمن از شهرهای اندیمشک، دزفول، شوش و تناسب استعداد یگانهای خودی با وسعت منطقه برای اجرای عملیات، برگزیده شد. سپس یگانها نقاط حساس زمین را شناسایی کردند. عقبه دشمن به دو جاده چنانه- فکه و پل نادری- عین خوش اتکا داشت.
بنابراین با توجه به این وضعیت، عملیات طراحی و با رمز یا زهرا (س) در تاریخ دوم فروردین سال 1361 آغاز شد.»[1]
شرح عملیات
سردار سرتیپ پاسدار مجتبی صفار میگوید:
«قرار شد در مرحله اول، قرارگاه قدس، جاده عین خوش را تصرف کند و خاکریز بزند تا بتوانیم جاده را کامل در اختیار داشته باشیم. قرارگاه نصر هم باید جاده را آزاد میکرد و سپس میرفت در عمق برای تصرف توپخانه دشمن؛ چراکه اگر آنها آتش میریختند، تلفات ما زیاد میشد.
بعد از نیم ساعت از آغاز عملیات، تیپ 14 به فرماندهی حسین خرازی، اولین یگانی بود که درگیر شد و قبل از روشن شدن هوا خاکریز زد و آماده پدافند شد. سپس قاسم سلیمانی درگیر شد و بچههای آقای متوسلیان و شهید وزوایی، ساعت سه و نیم بامداد به مقر تجمع توپخانهای دشمن زدند. در مرحله اول 2000 اسیر عراقی تخلیه شد.
بعد از روشن شدن هوا پاتک دشمن شروع شد و به همه لشکرها و قرارگاهها فشار آمد. محور 27 حضرت رسول (ص) به فرماندهی احمد متوسلیان، خیلی روی جاده مقاومت کرد و آن را حفظ کرد. تنها جایی که از دست رفت، محور 41 ثارالله (ع) بود؛ در روی دشت عباس که شب شد و دیگر متوقف شدند.
مقاومت سرنوشتساز حسین خرازی در فتح المبین
در قرارگاه کربلا جلسه گرفتند و گفتند اگر لشکر زرهی که محور 41 ثارالله (ع) را عقب زد، فردا بیشتر پیشروی کند، بچههای 14 امام حسین (ع) را هم دور میزند و به خطر میاندازد، لذا به خرازی گفتند شما هم عقب بیایید تا اسیر نشوید.
آقای خرازی مخالف بود و میگفت «من امروز فقط دو گردان وارد عمل کردم و 7 گردان دیگر دارم، میتوانم جواب رژیم بعثی را بدهم.» آقای محسن رضایی زیر سرم بود و آقای صیاد شیرازی جلسه را اداره میکرد. صیاد گفت من دستور میدهم که حسین خرازی عقب بیاید.
سرانجام آقا محسن گفت «برای نجات خرازی، باید قرارگاه فتح (احمد کاظمی و مرتضی قربانی) وارد بشود و به عمق بیاید و لشکر 10 زرهی دشمن را متزلزل کند و احتیاط آنها را هم به خطر بیندازد.»»[2]
شگفتی دشمن از عبور رزمندگان از تنگه رقابیه؛ به روایت سردار سرلشکر رحیم صفوی
«دشمن هم از محور عین خوش و هم از محور پاسگاه چم سری، از دو طرف پاتک کرد و تیپ امام حسین (ع) بهشدت در فشار بود. در این اوضاع قرارگاه فتح از صبح چهارم فروردین وارد عملیات شد.
رمز پیروزی قرارگاه فتح در تنگه رقابیه این بود که حدود 48 ساعت قبل از شروع عملیات،3 گردان نیرو را که دو گردان پیاده و یک گردان مکانیزه بودند، از تنگه ذلیجان عبور داد. این گردانها باید از تنگه ذلیجان 17 کیلومتر از داخل رملها با تجهیزات، آر.پی.جی 7، تیربار و مهمات عبور میکردند. عبور از منطقه رملی بسیار طاقتفرسا بود. وقتی نیروها به دشمن زدند، دشمن تصور نمیکرد، آنها از تنگه ذلیجان آمده باشند و فکر میکرد ما نیروها را با هلیکوپتر پشت آنها پیاده کردهایم.
یکی از فرماندهان عراقی به نام سرهنگ «نزار» گفته بود، ما بههیچوجه تصور نمیکردیم شما از رقابیه عمل کنید. با عملیات ما از رقابیه، دشمن دچار تردید شد و فشار بر روی تیپ امام حسین (ع) در عین خوش را کم کرد و از روز چهارم، پنجم شروع به عقبنشینی کرد.»[3]
البته نقش مقاومت جانانه سردار شهید حسین خرازی و نیروهایش در سرنوشت موفقیتآمیز این عملیات تأثیر بسزایی داشت. در همین ارتباط سردار غلامپور از فرماندهان دفاع مقدس میگوید:
«در واقع این پیروزی وضعیتی را به وجود آورد که ما بتوانیم بهسرعت به سراغ عملیات بیتالمقدس برویم. پیروزی در فتح المبین را مدیون شهید خرازی هستیم و این واقعیتی است که در صحبت از فتح المبین به آن اشارهای نمیشود و بیانصافی است.»[4]
امداد الهی با ریزش باران؛ به روایت سردار مرتضی قربانی
در مرحله دوم عملیات، عراقیها از سمت شوش با تعداد زیادی تانک و نفربر به سمت سندال آمدند تا به مواضع ما در تنگه رقابیه حمله کنند. آنها میخواستند، یک عملیات هماهنگ روی تنگه برقازه انجام دهند و راه ارتباطی بین نیروها و عقبهشان را در فکه باز کنند. باران که میبارید، آبی که توی نهر لخیضر میآمد، در دشت جمع میشد و یک باتلاق بزرگ در حدود چهار کیلومتر در چهار کیلومتر درست میشد. با آمدن باران یک باتلاق بزرگ سر راه دشمن به وجود آمد. تانکهای زیادی از سمت دشت سندال و شوش بهصورت دشت بان در حال حرکت بودند.
ما در ارتفاعات رقابیه و برقازه و تنگه برقازه مستقر بودیم و عراقیها در حال حرکت به سمت پشت سر ما بودند تا ما را دور بزنند و عملیاتمان را با شکست مواجه کنند. اگر عنایت خدا نبود، ما قطعاً در اینجا شکست میخوردیم. بیابان از تجمع و تراکم تانکها مثل زمان هجوم مورچهها یا ملخها سیاه شده بود. تانکهای عراقی با سرعت داشتند میآمدند. به منطقه آبگرفتگی که رسیدند، توی باتلاق رفتند و گیر افتادند.
ده، پانزده نفر از بچهها را با موتور فرستادم و گفتم بروید ببینید وضعیت چطور است. آنها که به سمت عراقیها رفتند، عراقیها روی تانک رفتند و دستهایشان را بالا بردند. همه عراقیها را به خط کردیم و بیابان از اسرای عراقیها پر شد. آنها قدرت و فرصت زدن یک تیر را هم پیدا نکردند. انگار خدا قدرتشان را گرفته بود.»[5]
عملیات فریب الکترونیک بعثیها
علی اسحاقی، مسئول جنگال (جنگ الکترونیک) در دوران دفاع مقدس، میگوید:
«یک عملیات فریب الکترونیک، روی یک واحد تانک عراقی که پشت ارتفاعات رقابیه در منطقهای مانده بود، اجرا شد. واحدهای آقای احمد کاظمی روی ارتفاعات رقابیه رفته و منطقه را دور زده بودند و همینطور جلو میرفتند. به این واحد تانک عراقی دستور داده شد که از این منطقه عبور کند و اینها را دور بزند.
بعدازاین ابلاغ به آن واحد تانک، ما که متوجه تصمیم عراقیها شده بودیم، هدایت این گردان تانک را بر عهده گرفتیم؛ یعنی بهجای آن فرمانده عراقی، ما با آنها ارتباط برقرار کردیم و به آنها گفتیم، شما بیایید از این مسیر بروید.
در منطقه لخیضر یک نقطهای بود که حالت باتلاقی داشت. ما چون با ماشین در آنجا فرو رفته بودیم، میدانستیم زمین اینجا زیرش خشک نیست و وسیله زرهی و چرخدار در آن فرو میرود. این واحد عراقی را به آنجا هدایت کردیم. چیزی حدود 10 تا 15 تانک عراقی در این منطقه باتلاقی گیر کردند و بقیهشان هم بهصورت پراکنده فرار کردند.»[6]
صدام: من خودکشی میکنم، شما هم خود را بکشید!
مرتضی قربانی میگوید:
«دشمن برنامهریزی کرده بود که روز ششم منطقه را کاملا تخلیه کند. ما میخواستیم یک شب قبل، به آنجا برویم و ایکاش رفته بودیم، چون اگر میرفتیم، صدام را در آنجا اسیر میکردیم. وفیق السامرائی، مسئول استخبارات ارتش عراق، در خاطراتش میگوید که ما با صدام در منطقه بودیم و صدام گفت من اگر اسیر بشوم، خودکشی میکنم و شما هم خودتان را بکشید.
ما در روز پنجم بعد از نماز مغرب و عشاء حرکت کردیم و جلو رفتیم. من و نیروهای تیپم ساعت 11 شب به دوسلک رسیدیم. خلاصه، نزدیک ساعت دو سه نصفهشب دوسلک تأمین شد و در مرحله سوم عملیات، اینجا را کاملا پاکسازی کردیم.
سه تنگه مهم رقابیه، برقازه و دوسلک، یک گره مواصلاتی را در عملیات تشکیل میدادند که باید به هر صورت باز میشد. باز کردن این گره در مقابل دشمن خیلی مشکل بود، چون در عمق صد کیلومتری خط دشمن از طرف جسر نادری، «پل نادری روی رودخانه کرخه، بود.
با این کار، تمام عقبه دشمن بهطور کامل بسته شد و همه نیروهای عراقی در محاصره نیروهای ما قرار گرفتند.»[7]
بعد داخلی- منطقهای و جهانی عملیات
عملیات فتح المبین را نهتنها باید پیروزی انقلاب نوپای اسلامی در برابر دشمن خارجی، بلکه بهعنوان آغاز پایداری سیاسی و تأمین ثبات در داخل قلمداد کرد.
تأثیرات سیاسی-نظامی عملیات فتح المبین بهخصوص در سطح منطقهای و بر تصمیمگیریهای بعدی عراق فراوان بود و کلیه معادلات و محاسبات از پیش تعیینشده دشمن را به هم ریخت. این تأثیرات به حدی بود که رئیس استخبارات عراق- که چند سال بعد از جنگ و در دوران حاکمیت صدام به اروپا پناهنده شد- در کتاب خود اعتراف میکند:
«بزرگترین عملیاتی که کمر ارتش عراق را شکست، عملیات فتح المبین بود. وی تأکید میکند که این عملیات از لحاظ فیزیکی از چنان گستردگی برخوردار بود که به ارتش عراق ضربه سنگینی وارد شد و دیگر قادر به ایستادگی نبود.»[8]
در این عملیات 2400 کیلومترمربع از اراضی ایران اسلامی به آغوش میهن بازگشت.
منابع:
[1]اطلس جنگ ایران و عراق: فشرده نبردهای زمینی، تألیف جمعی از نویسندگان، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم،1399، صفحه 48
[2]فصلنامه نگین ایران، شماره 57، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تابستان و پائیز 1395 صفحات 66 و 67
[3]اردستانی، حسین، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: از سنندج تا خرمشهر: روایت سید یحیی صفوی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم،1399، صفحات 437 و 438
[4]مختاری، مجید، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: جوانان اهواز هنوز زندهاند: به روایت احمد غلامپور، جلد اول، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول،1398، صفحه 328
[5]رزاق زاده، امیر، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: در مسیر پیروزی: روایت مرتضی قربانی، جلد اول، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول 1398، صفحات 313 و 314
[6]ایزدی، یدالله، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: جنگ الکترونیک: روایت علی اسحاقی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول 1397، صفحه 139
[7]رزاق زاده، امیر، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: در مسیر پیروزی: روایت مرتضی قربانی، جلد اول، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول 1398، صفحات 315،316 و 317
[8]فصلنامه نگین ایران، شماره 19، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، زمستان 1385، صفحه 124
انتهای پیام/