داستان جذاب یامامورا؛ تنها مادر شهید ژاپنی جنگ تحمیلی
چاپ هفتم کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، آخرین اثر حمید حسام، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این اثر داستان زندگی یگانه مادر ژاپنی جنگ را روایت میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آخرین اثر حمید حسام با استقبال مخاطبان به چاپ هفتم رسید. «مهاجر سرزمین آفتاب» که با همکاری مسعود امیرخانی نوشته شده است، داستان زندگی یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران را روایت میکند.
این اثر که توسط انتشارات سوره مهر در تابستان سال جاری منتشر شد، از همان نخست مورد توجه علاقهمندان به حوزه ادبیات دفاع مقدس و خاطرات جنگ تحمیلی قرار گرفت. کتاب به شکل ساده و شیرین داستان زندگی زنی به نام کونیکو یامامورا را روایت میکند که پس از ازدواج، با نام سبا بابایی وارد ایران میشود و پس از آن، حوادث مختلف در کشور را نقل میکند؛ از مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی گرفته تا پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی.
از جمله بخشهای خواندنی کتاب، مشارکت و حس همدلی است که راوی در برهههای مختلف با ایرانیان داشته و از خود نشان داده است. اوج این همدلی، اعزام پسرش «محمد» است که در نهایت در عملیات والفجر یک در منطقه فکه به شهادت میرسد.
«مهاجر سرزمین آفتاب» داستان یکی از زنانی است که سالها در پشت جبههها فعالیت کردند، اما تاکنون کمتر نامی از آنها شنیدیم. این کتاب نمونهای است از زندگی زنانی که اگرچه تفنگ به دست نگرفتند، اما حماسهها آفریدند.
حمید حسام هم در مورد آشنایی با یامامورا و نگارش کتاب خاطراتش اینگونه مینویسد: مردادماه سال 1393 با گروهی نه نفره از جانبازان شیمیایی برای شرکت در مراسم سالگرد بمباران اتمی هیروشیما به ژاپن دعوت شدیم. در فرودگاه، بانویی محجبه با سیمای شرقی، به عنوان مترجم گروه، به ما معرفی شد. این سفر سرآغاز آشنایی من با کونیکو یامامورا بود. او در مسیر طولانی پرواز دبی توکیو بیشتر قرآن میخواند و گاهی با زبان ساده و تا حدی نامأنوس خاطراتی برای من تعریف میکرد. در ژاپن، به هنگام دیدار جانبازان شیمیایی و بازماندگان بمباران اتمی هیروشیما، گوشم به سرفههای جانبازان بود و چشمم به کونیکو یامامورا که حرفهای دو گروه را برای هم ترجمه میکرد و گاهی قطره اشکی از گوشه چشمانش جاری میشد و عطش مرا برای شنیدن داستان زندگیاش بیشتر میکرد و من تا آن زمان نمیدانستم که او یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است.
وی میافزاید: از همان سال، همواره اندیشه نگارش زندگی این یگانه بانو ذهنم را مشغول کرده بود. بنابراین، طبق قاعدة شخصیام، پیش از مصاحبهها، طریق «مصاحبت» و همراهی با راوی را پیش گرفتم و طی هفت سال به هر بهانه و در هر دیدار نقبی به دنیای درونیاش زدم تا در اتفاقات و حادثهها نمانم. و سرانجام پذیرفت که اسرار ناگفته زندگیاش را بازگو کند.
انتهای پیام/