منطقِ پیشروی دولت اسلامی؛ نیاز نظام به «تعیّن اجتماعی مفاهیم اسلامی»
مهدی جمشیدی در یادداشتی به تشریح بخش نخست بیانات اخیر رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری پرداخت که ایشان اهلِ فکر و اندیشه را به عرضۀ ترجمۀ عملیّاتی و عینی از مفاهیمِ اسلامی در متنِ واقعیّتها دعوت کردند.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگو اندیشه اسلامی: فقراتی که در پی میآیند، حاشیه و شرحی بر بخشِ نخستِ بیاناتِ اخیرِ رهبرِ انقلاب در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری هستند که ایشان در آن، اهلِ فکر و اندیشه را به عرضۀ ترجمۀ عملیّاتی و عینیِ از مفاهیمِ اسلامی در متنِ واقعیّتها دعوت کردند.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در صفحه اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
[1]. «مفاهیمِ اسلامی» بهمثابهِ «نرمافزارها»ی رسیدن به «آرمانها»
نظام اسلامی، «آرمانها»یی را مطرح کرد که خودِ این آرمانها مربوط به اسلام بودند، مانندِ قیام به قسط، عدمِ تحمّلِ ظلم، عدمِ استکبار، عدمِ ظلم، حیاتِ طیّبه، تعالیِ اخلاقیِ انسان، رواجِ فضایل و ... . برای رسیدن به این آرمانها، «ابزارها»یی لازم است. آن ابزارها هم که ما را به آن آرمانها برساند، باز در خودِ «منظومۀ معرفتیِ اسلام» وجود دارند؛ چون امکان ندارد که «مقصد» را به ما بگویند و ما را به رسیدن به آن مقصد تحریض کنند، امّا «راه» را جلوی پای ما نگذارند. در واقع، «حکومتِ اسلامی» بهعنوانِ «سختافزار»، اگر «نرمافزارِ» مناسبِ خودش را نداشته باشد، قادر به کاری نخواهد بود و نرمافزار نیز همین «راههای رسیدن به آرمانها» است(بیانات در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری، 4/12/1399).
اسلام، هم مشتمل بر «ارزشها»ست و هم مشتمل بر «روشها»، و چنین نیست که دربارۀ روشهای رسیدن به ارزشها، خاموش و بیتفاوت باشد. برایناساس، میتوان گفت که روشها نیز، جنبۀ ارزشی دارند و خنثی و بیطرف نیستند. حال چنانچه کسانیکه در جامعه، وظایفِ فکری و معرفتی بر عهده دارند، در مقابل «ساختهوپرداختهکردن روشها»، ایفای نقش نکنند و تنها از ارزشها و آرمانها سخن بگویند، دولت اسلامی گرفتار «توقف» و «درجازدن» خواهد شد. بهاینترتیب، جامعه مشاهده خواهد کرد که هر چند سخن از ارزشها و آرمانها بر «زبانها» جاریست، امّا «واقعیّت عینی و بیرونی»، تناسبی با آنها ندارد و صورت متفاوتی دارد. این «تناقضِ فرساینده»، زمانی برطرف خواهد شد که کسانی برای وجودِ سختافزاریِ دولتِ اسلامی، سلسلهای از «نرمافزارهای پیشبرنده و گشاینده» را طرّاحی کنند.
[2]. «روزآمدسازیِ مفاهیمِ اسلامی» برای پاسخ به «میدانهای تازه»
هر چه دامنۀ فعّالیّت نظام اسلامی گستردهتر و «میدانهای تازه»ای در مقابلش باز میشود، به همین تناسب احتیاج دارد که «نرمافزار/ مجموعۀ معنوی» را نوبهنو، «تجدیدِ حیات/ بهروز» کند. باید از داخلِ خودِ مفاهیمِ اسلامی، «مفاهیمِ جدید» مطرح شود تا «عقبۀ فکریِ تغذیهکنندۀ نظام»، گسترش پیدا کند. پس «نو کردن/ بهروز کردنِ منظومۀ معرفتی اسلام»، آن چیزی است که از فضلای صاحبنظر و متفکّر باید مطالبه شود(بیانات در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری، 4/12/1399). اینگونه نیست که فضای درونی و بیرونیِ انقلاب، در یک وضعِ خاص باقی بماند و تحوّلی را تجربه نکند، بلکه چه در درون و چه در بیرون، همواره اتّفاقهایی رخ میدهند که «تازه» هستند و این تازگی، آرایش و پاسخِ تازه نیز میطلبد. اقتضای محیطِ «غیریکنواخت» و «سیّال»، این است که ما نیز همواره در حال «شدن» و «صیرورت» باشیم و بدانیم که این راه، «منازل» و «مراحل» مختلفی دارد و هر منزل و مرحله، «آداب» و «قواعد»ی. پس باید در هر مقطع و پارهای از حیاتِ تکاملیِ انقلاب، مفهوم یا مفاهیمِ خاصی را از منظومۀ معرفتیِ اسلامی بیرون آورده و مطرح کنیم.
[3]. تنبّهِ ما به «مفاهیمِ اسلامی» در اثرِ احتیاجهای موقعیّتی
معنای نو کردنِ منظومۀ معرفتیِ اسلام، «دستکاری» در این منظومۀ معنوی نیست، بلکه این است که تا وقتی ما به حقایقی که در کتاب و سنّت هست «احتیاج» پیدا نکنیم، «متوجّه/ متنبّه» نیستیم، امّا هنگامیکه احتیاج پیدا کردیم، این مفاهیم برای ما، «عینی» میشوند و خودشان را «نشان» میدهند(بیانات در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری، 4/12/1399). ما باید در متنِ «موقعیّتهای خاص» قرار گیریم تا در اثرِ این «وضعِ عینی و بیرونی»، ذهنمان بهسوی مفهومِ خاصی از منظومۀ معرفتیِ اسلامی، هدایت گردد و آن مفهوم در بسترِ این وضعِ عینی، «معنا» و «دلالت» و «کارکردِ» خویش را برای ما آشکار سازد. موقعیّت، چنین خصوصیّتی دارد، و چون موقعیّتها، نوبهنوشونده و تغییریابنده هستند، باید در «موقعیّتهای جدید»، «مفهومهای جدید» را به عرصه آورد. باید به حس و حالی که «موقعیّت» به ما منتقل میکند، بها بدهیم و از آن برای مفهومپردازی استفاده کنیم؛ این «تنبّه» و «خودآگاهیِ» برخاسته از تجربۀ زیسته، راهگشاست. البتّه مقصود از موقعیّت در اینجا، نه موقعیّتهایی شخصی، بلکه موقعیّتهای تاریخی و معطوف به شدنهای درونیِ انقلاب است.
[4]. بهکاربستنِ «مفاهیمِ اسلامی» در عرصۀ «عمل» و «واقعیّتِ اجتماعی»
یکی از نیازهای ما عبارت است از اینکه «مفاهیمِ اسلامی» را به «مرحله و عرصۀ عمل» بکشانیم. منظومۀ معرفتی و ارزشیِ اسلام، یک مجموعۀ «مفاهیم» است و آوردنِ این مفاهیم به «میانِ مردم» و آنها را به مرحله و منصّۀ «عمل» درآوردن، کارِ بسیار بزرگ و مهمّی است. باید مفاهیمِ معرفتیِ اسلام، «جنبه و ترجمۀ عملیّاتی» پیدا کند و عمل به آنها، ممکن و رایج شود(بیانات در دیدارِ اعضای مجلسِ خبرگانِ رهبری، 4/12/1399).
اگر به موقعیّتهای بیرونی توجّه کنیم و در پیِ پاسخ به آنها باشیم، بهصورتِ طبیعی، مفاهیمِ معرفتیِ اسلام نیز بهعنوانِ «پاسخِ» ما به نیازهای موقعیّتی و عینی، «تحقّق» مییابند و «اجتماعی» میشوند. قدمِ نخست این است که در نظرِ ما، مفاهیمِ اسلامی، «پاسخهای متقن و جدّی به نیازهای موقعیّتی» باشند و ما به آنها، از این چشمانداز نگاه کنیم. دراینحال، این مفاهیم را به صحنۀ بازی میکشانیم و همچون «نسخه» و «راهکار»، آنها را برای عبور از موقعیّتها بهکار میبندیم.
در میانِ انبوهِ کسانیکه از نظرِ تاریخی، «غافل» هستند و در «روزمرگیها» و «تکرارها» غوطهورند، متفکّرانی نیز هستند که بهجای نشستن در سایۀ دلنشینِ درخت، بر بلندای کوه میایستند تا بر آنچهکه میگذرد، اشراف و احاطه داشته باشند و از افقِ وسیع و پهنانگر، بنگرند. اینان نهفقط «موقعیّتها» را بهخوبی درک میکنند و «اقتضاءها» و «نیازها»ی آنها را درمییابند، بلکه این قابلیّت را نیز دارند که از منظومۀ معرفتیِ اسلامی، مفاهیمی را نیز متناسب با آنها بیابند و بپردازند و عرضه کنند.
اگر چنین شود، هرچه که تاریخ پیش میرود، مفاهیمِ اسلامی نیز «جلوهگریِ» بیشتری میکنند و تاریخِ حیاتِ انسان را به رنگِ خویش درمیآورند. بهاینترتیب، یک «تاریخِ دینی و قدسی» پدید میآید؛ چنانکه تاریخِ انقلابِ اسلامی از آغاز تاکنون، بر این مدارِ حرکت کرده است.
انتهای پیام/