روضهخوانی پیامبر(ص) در سوگ دخترش فاطمه (س)
پیامبر(ص) درباره فاطمه (س) فرمود: محزون و گرفتار و غمنده و شهید بر من وارد شود و من در اینجا بگویم خدایا خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا سقط جنین کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، شیخ صدوق در کتاب «امالی» نقل میکند ابن عباس میگوید روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود که حسن (ع) آمد و چون او را دید گریست و سپس فرمود بیا بیا اى پسرم و او را به خود نزدیک کرد تا بر زانوى راست نشاند. سپس حسین (ع) آمد و چون او را دید، گریست و گفت بیا بیا پسر جانم و او را هم نزدیک کرد تا بر زانوى چپ خود نشاند. سپس فاطمه (س) آمد و او را هم به خود نزدیک کرد و برابر خود نشاند و سپس امیرالمؤمنین علیهالسلام آمد؛ او را هم که دید گریست و نزدیک خود طلبید و در پهلوى راست خود نشاند.
اصحابش گفتند یا رسول الله هر کدام را دیدى گریستى؟ در اینها کسى نبود که از دیدنش شاد شوى؟ فرمود به حق آنکه مرا به نبوت بر انگیخته و بر همه مردم برگزیده است، من و اینها گرامىترین خلقیم نزد خدا و روى زمین کسى نیست که از اینها نزد من محبوبتر باشد.
اما على بن ابى طالب که برادر من و همکار من و بعد از من صاحب امر و صاحب لواء من است در دنیا و آخرت و صاحب حوض من و شفاعت من است و سرور هر مسلمانى و امام هر مؤمنى است و پیشواى هر متقى و وصى و خلیفه من بر خاندانم و امتم در زندگى و پس از مرگم دوستش، دوست من و دشمنش، دشمنم. به ولایتش امتم مورد رحمت است و هر که مخالف او باشد ملعون است و چون آمد گریستم براى آنکه یادم آمد که پس از من امتم با او دغلى کنند و او را از مسندم بردارند و خدا آن را پس از من براى او مقرر کرده است.سپس گرفتارى کشد تا ضربتى به سرش زنند که ریشش از آن خضاب شود، در بهترین ماهى که ماه رمضان است و خدا در آن قرآن نازل کرده براى هدایت مردم و گواهى بر راهنمایى و جدایی حق و باطل.
اما دخترم فاطمه که سرور زنان جهانیان از اولین و آخرین و پاره تن من و نور دیده من و نیز میوه دل من و روح من که درون من است و حوراء انسیه است، هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش جل جلاله بایستد، نورش به فرشتگان آسمان بتابد چنانچه نور اختران بر زمین بتابد و خداى عز و جل به فرشتگانش فرماید: فرشتگانم ببینید کنیزم فاطمه سرور کنیزانم را برابرم ایستاده و دلش از ترسم میلرزد و دل به عبادتم داده است. گواه باشید که شیعیانش را از آتش امان دادم؛ زمانی که او را دیدم، به یادم افتاد آنچه پس از من با وى مىشود.
وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ هِیَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ وَ هِیَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ مَتَى قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا یَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ یَا مَلَائِكَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِی أُشْهِدُكُمْ أَنِّی قَدْ آمَنْتُ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَكَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی.
گویا مىبینم خوارى به خانهاش راه یافته و حرمتش زیر پا رفته و حقش غصب و ارثش منع شده و پهلویش شکسته و جنین او سقط شده و فریاد میزند یا محمداه و جواب نشنود و استغاثه کند و کسى به دادش نرسد و همیشه پس از من غمگین و گرفتار و گریان است. یک بار یادآور شود که وحى از خانهاش بریده و بار دیگر یاد جدایى من کند و شب که آواز مرا نشنود به هراس افتد، آوازى که من با تلاوت قرآن تهجد میکردم؛ و خود را خوار بیند، پس از آنکه در دوران پدر عزیز بوده است. در اینجا خداى تعالى او را با فرشتگان مأنوس کند و او را به آنچه به مریم بنت عمران گفتند ندا دهند و گویند اى فاطمه ««إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ؛خدایت برگزید و پاک کرد و بر زنان جهانیان برگزید؛ اى فاطمه، «اقْنُتِی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِی وَ ارْكَعِی مَعَ الرَّاكِعِینَ؛بر پروردگارت قنوت کن و سجود و رکوع کن با راکعان».
كَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً بَاكِیَةً تَتَذَكَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْیِ عَنْ بَیْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِی أُخْرَى وَ تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّیْلُ لِفَقْدِ صَوْتِیَ الَّذِی كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَیْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِیلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِی أَیَّامِ أَبِیهَا عَزِیزَةً فَعِنْدَ ذَلِكَ یُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِالْمَلَائِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ یَا فَاطِمَةُ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ» (آلعمران42)یَا فَاطِمَةُ «اقْنُتِی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِی وَ ارْكَعِی مَعَ الرَّاكِعِینَ».(آلعمران43)
سپس بیمارى او آغاز شود و خدا مریم بنت عمران را بفرستد او را پرستارى کند و در بیمارى او انیس او باشد. اینجا است که گوید پروردگار، من از زندگى دلتنگ شدم و از اهل دنیا ملولم، مرا به پدرم برسان. خداى عز و جل او را به من رساند و اول کس از خاندانم باشد که به من رسد. محزون و گرفتار و غمنده و شهید بر من وارد شود و من در اینجا بگویم خدایا لعنت کن هر که به او ظلم کرده و کیفر بده هر که حقش را غصب کرده و خوار کن هر که خوارش کرده و در دوزخ مخلد کن هر که به پهلویش زده تا سقط جنین کرده و ملائکه آمین گویند.
ثُمَّ یَبْتَدِئُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَیَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِی عِلَّتِهَا فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ سَئِمْتُ الْحَیَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْیَا فَأَلْحِقْنِی بِأَبِی فَیَلْحَقُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِی فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَتَقْدَمُ عَلَیَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِی نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِینَ .
منبع:(الأمالی( للصدوق)، النص، ص112)
انتهایپیام/