ویراست تازهای از «کودکستان آقامرسل» در بازار کتاب
رمان «کودکستان آقا مرسل»، نوشته داوود امیریان توسط انتشارات کتابستان به چاپ یازدهم رسید و روانه بازار نشر شد. این اثر ویژه گروه سنی نوجوان نوشته شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چاپ یازدهم رمان «کودکستان آقا مرسل»، نوشته داوود امیریان، از سوی انتشارات کتابستان معرفت منتشر و روانه بازار نشر شد.
«کودکستان آقا مرسل» یکی از آثار خواندنی داوود امیریان است که در واقع ادامهای بر داستان یکی دیگر از کتابهایش با عنوان «گردان قاطرچیها» محسوب میشود.
داستان این کتاب در ارتباط با گروهی از رزمندگان دفاع مقدس است که در گردانی به نام «بلال» حضور دارند. فرماندهان این گردان با اعلام خبر تشکیل یک یگان ویژه از نیروهای این گردان، باعث ایجاد جو رقابت میان این رزمندگان برای حضور در یگان ویژه میشوند. یگانی که بنابر تصورات این نیروها قرار است کارهای ویژه نظامی انجام دهد، اما پس از اعلام اسامی اعضای گردان مشخص میشود؛ موضوع چیز دیگری است.
نویسنده اثر که خود سابقه نگارش خاطرات رزمندگان جبهه و جنگ و تألیف آثاری در این زمینه دارد، با استفاده از همین تجربیات سعی کرده است تا در نگارش این اثر داستانی نیز از روایت جزئیات حوادث غافل نشود تا با شرح این جزئیات، درک فضای قصه و جهان داستان را برای مخاطبش آسانتر کند.
«کودکستان آقا مرسل» همانند همه آثار قبلی امیریان با زبان طنز عجین شده و اساساً همین زبان است که باعث جذابیت مضاعف اثر شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «رزمندگان گردان بلال در دستهها و گروهانهای مختلف با نظم و ترتیب میدویدند. دستها روی سینه و گامها به اندازه برداشته میشد. خورشید کمکم از پس کوههای مشرق در حال طلوع بود و نور درخشان و طلاییاش مثل نیزههای درخشان در آسمان رها میشد.
پرندگان سحرخیر پرصدا در آسمان قیقاج میرفتند. بوی خوش گل و سبزه در تپههای سرسبز و پرگلوگیاه پخش شده بود. صدای آب رودخانه که نزدیک اردوگاه در جریان بود، مثل موسیقی جادویی همیشگی، جان خستهی رزمندگان عرقکرده را تازه میکرد. فقط دانیال بود که بیتوجه به اینهمه زیبایی، بو و صدای خوش، آخر از همه با هیکل چاق و سنگین خود میدوید و ناله و شکوه میکرد. پهلوهایش درد گرفته بود و سینهاش خسخس میکرد. صورت و بدنش خیس عرق شده بود و به سختی نفس میکشید. برای لحظهای دویدنش کند شد. دست روی پهلوی راستش گذاشت و ایستاد، دولا شد، و شروع به ناله کرد.
سیاوش پا کند کرد و خودش را به دانیال رساند. کف دو دستش را روی کتفهای دانیال فشار داد و گفت: «باز که شروع کردی دانیال، میخواهی تنبیه بشی؟»
دانیال نفسنفسزنان با درد و ناله گفت: «دیگه نمیتونم، دارم میمیرم.»
سیاوش به کتفهای دانیال فشار آورد. دانیال بیاراده شروع به دویدن کرد؛ اما دویدنی که نه دویدن بود نه پیادهروی. انگار پابرهنه باشد و تیغ و شیشهی شکسته در کف پاهای برهنهاش رفته باشد، لنگلنگان بهجلو هل داده شد.»
این رمان در 244صفحه و با قیمت38هزار تومان روانه بازار نشر شده است.
انتهای پیام/