سید حسین مکی؛ مردی که بخاطر ایستادگی در برابر لیبرالها "خطاکار" خطاب شد!
نوزدهم آذر سالروز درگذشت سید حسین مکی از رهبران ملی شدن صنعت نفت است. کسی که تا قبل از قیام ملی ۳۰ تیر، به تعبیر دوست و دشمن "سرباز فداکار وطن " لقب گرفت اما بعد از اختلافش با مصدق، لیبرالها سرباز خطاکار خطابش کردند.
به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم، نوزدهم آذرماه سالروز درگذشت سید حسین مکّی از رهبران ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی و عضو هیئت خلع ید از شرکت نفت انگلیس بود. برای آشنایی با شخصیت وی که لقب "سرباز فداکار وطن" را در آن دوران به دوش میکشید، سید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر و از اعضای خاندان "مکّی" یادداشتی را برای تسنیم ارسال داشته است که در ادامه میخوانید:
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
نوزدهم آذر درگذشت یکی از مردان طلائی نفت را گرامی میداریم. آنکه تا قبل از قیام ملی 30 تیر، به تعبیر دوست و دشمن "سرباز فداکار وطن " لقب گرفت و در عرصه نبرد با امپریالسم و استعمار پیر، بهکرات زبان به اعتراض گشود تا جایی که در ماجرای خلعید از شرکت نفت انگلیس و نیز ملی شدن صنعت نفت ایران، از طرف وزرات خارجه انگلیس نامه گلایهآمیزی در خصوص حضور مکی در جمع هیئت اعزامی به دکتر مصدق ارسال و درخواست جلوگیری از سخنرانیهای مکی در آبادان را داشتند و بهراستی که او یکی از مهرههای اثرگذار و ماندگار آن روزگار بود.
آری، نحوه بیان و طرز فکرش متفاوت بود، بعضیاوقات محو سخنانش میشدم که با چه قاطعیتی از حرکت عظیم سالهای نهضت ملی شدن صنعت نفت از خود و یارانش دفاع میکرد. ایشان شخصیتی خاص و منحصربهفرد داشت و گاهی اوقات نیز پشیمان از آنچه که در گذشته انجام داده بود. بهراستی که او خودش بود و برای اهدافش دم میزد ولی بازدمش آن نبود که انتظار داشت.
بر ما رسالت است که شرح زندگی مردان طلائی نفت را یکی پس از دیگری به هم کیشان خود معرفی نماییم و در صورت امکان آنچه را که با جان و دل به انجام رسانیدهاند را بر صفحات تاریخ معاصرمان درج نمابیم.
آنچه که مسلم است، آن است که حسین مکی از مردم بود، برخاسته از دل مردم بود، به خاطر وطن خواند، به خاطر وطن گفت و در خاک وطن نیز آرام گرفت.
نه درس دیپلمات ها را خوانده بود و نه زبان آکادمیک می دانست و تنها به زبان مردم صحبت میکرد، بی باک بود، مخالفان او را به رک گوئی متهم میکردند و موافقان او را شجاع و بی پروا میپنداشتند، آنچنانکه که خبرنگاران انگلیسی و آمریکائی او را به "جرقه آتشی" تشبیه میکردند که به هنگام ایراد سخنرانی های مهیج خود به گفته ایشان، چهره شیطانی و ضد استعماری به خود میگرفت. مخالفان او را خرابکار روابط با غرب و موافقان او را مخالف استعمار و اجنبی میپنداشتند، قبل از اختلاف و شکاف در جبـهه ملی، او پررنگ و بی مثال بود و سرباز فداکار لقب گرفت اما پس اختلافات داخلی جبهه ملی، ناجوانمردانه سرباز خطاکار لقب گرفت.
اما بهراستی او چه گفت؟ چه هدفی داشت؟ مسلماً در دوران پساکودتا خلاف آنچه که مخالفانش میپنداشتند، او پس از کودتای ننگین 28 مرداد، نه پست وزارت را قبول و نه مناصب دولتی را نگاه داشت بلکه بهصورت خاصی به نوشتن روی آورد و بر اثر فشار دولت کودتا و ایادی ایشان بهناچار گوشه عزلت گزید و به قول امروزیها خانهنشین شد.
او آنقدر مستعد بود که در نگارش تاریخ نیز منحصربهفرد گردید و نمونه آشکار و مبرهن آن را در شاهکار هشت جلدی تاریخ بیست ساله او میتوان دید و جالبتر آنکه نگارش 24 سال از تاریخ معاصر این مرزوبوم، با تمامی زیروبم آن در حدود 41 سال به نگارش درآمد، چنانچه پشتکارش در این نوشتار زبانزد خاص و عام گردید تا جایی که امروز میبینیم تاریخ بیست ساله حسین مکی بهعنوان یکی از کتب مرجع موثق تاریخ معاصر ایران چه در داخل بلکه در خارج از کشور نیز مستند بوده و نمود پیدا کرده است.
او که در سال 1290 به دنیا آمد و نام حسین را به خود و نام دوم خود را که تنها به مکی آن بسنده کرد از پدرش سید محمدباقر مکی یزدی (میرزا محمد باقر مکی میبدی) گرفت.
میرزا محمدباقر یکی از تجار و بازرگانان خوشنام آن زمان و در حقیقت تاجری یزدی بود. سید حسین، پدر خود را در نوجوانی از دست داد و به همین دلیل در نیمهراه تحصیل، به مدرسه نظام رفت و با درجه استواری در ارتش تازه تأسیس پهلوی اول (نیروی هوائی – کارخانجات نیروی هوائی در دوشان تپه) خدمت کرد.
از راست: محمد مصدق، آیت الله کاشانی و سید حسین مکی رهبران ملی شدن نفت
شش سال دوره ابتدائی را در مدرسه سلطانی گذراند و دوره متوسطه را تا کلاس دهم در مدرسه دارالمعلمین بود که بعدها مدرسه تغییر نام داده و به نام معرفت در محل سابق دارالمعلمین تشکیل شد و سپس موفق به اخذ دیپلم گردید اما به پیشنهاد رئیس فرهنگ یزد و نائین قبل از اخذ دیپلم متوسطه در اداره فرهنگ این شهر بهعنوان معلم کلاس چهارم استخدام و مدت دو سال به معلمی پرداخت و پسازآن در جستجوی هدف خود راهی تهران شد تا نگرش ناپخته خود را به فعل رساند.
او علاقهای خاص به ادبیات فارسی، صرف و نحو عربی، منطق و عرفان داشت که مواردی چند را تحصیل نمود و چهبسا که خود نیز باوری بر سرنوشت سیاسی خود نداشت. نکته قابلتوجه اینکه در زمان خدمت وظیفه در زمینههای مختلف ادبی نیز تتبع نموده و موفق به تصحیح و چاپ دیوان عاشق اصفهانی، گلزار ادب و دیوان مشتاق اصفهانی گردید.
وی پس از مدتی به اداره راه آهن رفت و در آنجا مشغول گردید که بنابه توان و استعداد نهفته خود در کوتاه مدتی به سرپرستی اداره کل آمار ، آموزش ، تبلیغات و انتشارات آن وزارتخانه منصوب گردید.
مکی پس از شهریور 1320 و به وجود آمدن فضای باز سیاسی، رسماً فعالیت خود را در مطبوعات کشور آغاز و رنگ و بویی نو به خود گرفت و به عنوان روزنامه نگار در روزنامه های مهر ایران ، کیهان ، اطلاعات ، اطلاعات هفتگی و مجله آینده ، اقدام به نوشتن مقالاتی کرد که خوانندگان زیادی را به خود جذب نمود که از میان آنها می توان استاد ملک الشعراء بهار را نام برد .
در سال 1322 بهاتفاق عدهای از مهندسین منجمله (غلامعلی فریور) حزب ایران را به صورت مستقل تأسیس نمودند و در سال 1324 برابر با پنجمین دوره نخستوزیری قوام، حسین مکی به معاونت شهرداری تهران انتخاب و سپس با سمت مدیریت کل وزارتخانه کار به فعالیت پرداخت.
او پس از تشکیل حزب دموکرات توسط قوام السلطنه در سال 1325 به درخواست شخص نخستوزیر به عضویت حزب و عضو کمیته تشکیلات حزب گردید و ریاست تشکیلات حزب دموکرات را در غرب ایران و استان مرکزی عهده دار شد.
مکی در مجلس پانزدهم نماینده مردم اراک شد. او در سال 1326 پس از بازنگری در مواضع سیاسی خود، در دوران دولت رزمآرا و ساعد به مخالفت با قرارداد گس- گلشائیان پرداخت و در همین ایام با همکاری مظفر بقایی حزب اقلیت را تشکیل دادند.
در مجلس شانزدهم حول محور دکتر محمد مصدق به نمایندگی مردم تهران انتخاب و مبارزهای آشکار با متحدین خود با دولت رزمآرا آغاز نمودند، آنچنان که به شهرت سیاسیاش اضافه شد، بیپروا و با قدرت فراوان مخالفت خود را ابراز و مبارزات علنی خود و همپیمانانش رقم خورد و در عمل زمام امور مجلس شانزدهم را بهدست گرفتند .
مکی در دوره 17 مجلس شورای ملی بهعنوان نماینده اول تهران انتخاب و نیز در 29/12/1331 از سوی نخستوزیر وقت آقای دکتر مصدق بهعنوان مشاور ایشان انتخاب شد.
پرواضح است که زندگی سیاسی مکی به دو بخش قبل و بعد از کودتای ننگین 28 مرداد تقسیم گردید که با توجه به مطالعات انجام شده و نظرات شخصی ایشان، تغییرات عمدهای در اصل و نظرشان ایجاد نگردید و فعالیتهای پس از کودتا و نیز مدارک موجود، برخلاف ادعاهای دیگران دلیلی محکم بر این ادعاست!
و اما شروع اختلافات مکی با مصدق نیز پس از درخواست ایشان بر اختیارات شش ماهه و نیز در زمان انحلال مجلس هفدهم رنگ و لعابی خاص به خود گرفت و مسیر اوج اختلاف حادث گردید که به قول ایشان:
""من با دکتر مصدق عقد زناشویی نبسته بودم که مجبور باشم تا پایان عمر بر آن پایبند باشم، علت عدم همکاری خود با او را بارها بهکرات گفته و نوشتهام. عقیده داشتم و دارم که او برخلاف نهضت ملی قدم برداشت و من نتوانستم با او همگامی کنم. و اما چه در زمان مصدق و چه بعد از او پستهای وزارت دربار، نخستوزیری، وزارت کشور و استانداری خوزستان و مدیرعاملی شرکت نفت را که به من پیشنهاد شد نپذیرفتم. هدف من خدمت به وطن بود، نه تکیه زدن بر منصب. با سربلندی تا حدی که از دستم برآمده خدمت کردهام و هیچگاه قدمی بر خلاف خواسته خود و مصلحت مملکت برنداشتم. شاید اگر منهم منصبی را پذیرفته بودم و چند صباحی جامه وزارت و صدارت بر تن میکردم ناچار میشدم مخفیانه از مملکت بگریزم و به دیار فرنگ پناه ببرم و برای تبرئه گذشته خود داستانپردازی کنم! پرواضح است که اگر به خیلیها تنها آفتابهداری دربار را پیشنهاد میدادند بر روی چشم میگذاشتند و اطاعت امر میکردند!"
حسین مکی در مجلس علیه اعطای لقب کبـیر به رضاشاه و علیه وابستگان به دربار مخالفتها و سخنرانیهای متعددی داشت، در دوره رزم آرا در خیابانها روزنامهفروشی میکرد، چراکه پلیس وقت، روزنامهها ی مخالف دولت را توقیف میکرد و ایشان به دلیل مصونیت پارلمانی چارهای جز انجام این کار را نمیدید،
نمایندگان آن زمان، مکی را متخصص از اکثریت انداختن مجلس میشناختند . آری مکی نه با نام و نسب اشرافی، نه از زمره دوله ها، سلطنه ها و ممالکها و ملکها، بلکه از خود مردم بود. چه بخواهیم و چه نخواهیم مکی یکی از سکانداران اصلی قیام ملی 30 تیر بود. مکی همان بود که پس از کودتای 28 مرداد در جلسهای که با زاهدی در قیطریه داشت و زاهدی خبر اعدام احتمالی مصدق را به مکی داد که ناگهان حسین مکی فریاد کشید و گفت: " آن کس که بتواند دکتر مصدق را اعدام نماید از مادر زاییده نشده است "
و همچنین به دلیل عدم قبول دعوتهای مکرر زاهدی از طرف مکی روابطشان بهسرعت رو به سردی گرائید تا جایی که پس از اعلام جرم خواندنی حسین مکی به دلیل حادثه 16 آذر که بهواقع در روزگار خفقان پس از کودتا در نوع خود شاهکاری است، نامهای توهینآمیز از طرف دولت زاهدی صادر و عملاً مکی بهطور کامل از حضور در صحنه سیاست کشور کنار زده شد و مضافاً اینکه تحت نظر امنیتی نیز قرار گرفت.
و سرانجام با تمام این اوصاف، سرباز فداکار وطن در روز 19 آذر سال 1378 در اثر کهولت سن و ابتلاء به سرطان ریه در بیمارستان آراد تهران چشم از جهان فروبست.
انتهای پیام/