تصاویر دیده نشده از مرحوم علی اصغر زارعی در دوران دفاع مقدس
علی اصغر زارعی نماینده اسبق تهران در مجلس شورای اسلامی و از جانبازان سرافراز دفاع مقدس دو روز پیش دار فانی را وداع گفت. در این گزارش مروری بر زندگی و مسئولیت های وی از دوران دفاع مقدس تا نمایندگی مجلس شده است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، علیاصغر زارعی در سال 1335 متولد شد. علیرغم قبولی در رشته «انفورماتیک» دانشگاه تهران به دلیل فشارهای ساواک راهی آبادان شد و در رشته مهندسی برق دانشکده نفت به تحصیل پرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته انقلاب آبادان پیوست. او سپس به عضویت سپاه پاسداران آبادان درآمد.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
پس از شروع جنگ به سازماندهی نیروهای مردمی در آبادان پرداخت. در همین دوران دو بار زخمی شده و به افتخار 45 درصد جانبازی نائل آمد. از سال 1365 فرماندهی واحد جنگ الکترونیک را بر عهده داشت. پس از جنگ مسئولیتهایی نظیر ریاست اداره تحقیقات ستاد مشترک سپاه، ریاست دانشکده فنی دانشگاه امام حسین(ع)، رئیس بسیج اساتید، مشاور امور آموزش عالی رئیسجمهور در دولت نهم و نمایندگی مجلس شورای اسلامی را برعهده داشت.
جواد شادانلو؛ سردار علی اصغر زارعی از دلاوران دفاع مقدس و سیاستمداران صدیق درگذشت. آن مرحوم از سال 1365 فرماندهی واحد جنگ الکترونیک را بر عهده داشت. وی که دارای دکترای مدیریت سیستم مهندسی برق و مخابرات بود پس از آن مسئولیتهایی نظیر ریاست اداره تحقیقات ستاد مشترک سپاه در سال 1382، ریاست دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه امام حسین(ع)، مشاور امور آموزش عالی رئیسجمهور در دولت نهم و نمایندگی مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از مردم تهران را برعهده داشت.
تولد و خانواده
علیاصغر زارعی، سال 1335 در تهران متولد شد. پدرش دنیامالی و مادرش نارین گلخانم نام داشتند. او تحصیلات ابتدایی را در دبستان «ادب» و دوره متوسطه را در دبیرستانهای «حافظ» و «دکتر هشترودی» گذراند. او از نوجوانی با گروههای سیاسی مرتبط بود و در فعالیتهای مذهبی مشارکت جدی داشت.
زارعی در رشته «انفورماتیک» دانشگاه تهران پذیرفته شد اما به دلیل فشارها و آزار و اذیتهای خانوادهاش توسط ساواک به ناچار راهی آبادان شد و در رشته مهندسی برق دانشکده نفت به تحصیل پرداخت. وی در دانشکده نفت آبادان فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را ادامه داد و با گسترش فعالیتهایش در خوزستان در توسعه جنبشهای دانشجویی در این منطقه نقش مؤثری داشت. او که در خانوادهای انقلابی رشد و نمو یافته بود، درست در روز پیروزی انقلاب اسلامی یعنی 22 بهمن 57، برادر خود را که «حسن» نام داشت، بر اثر اصابت گلوله در تهران غوطهور در خون شهادت دید.
حضور در کمیته انقلاب آبادان
با پیروزی انقلاب اسلامی علیاصغر زارعی به کمیته انقلاب آبادان پیوست. او سپس به عضویت سپاه پاسدران آبادان درآمد. هسته اولیه سپاه آبادان عمدتا متشکل از دانشجویان دانشکده نفت و محل تشکیل آن در «باشگاه ایران» بود که پیش از انقلاب در اختیار ساواک قرار داشت. زارعی پس از مدتی مسئول آموزش و مسئول بسیج سپاه آبادان شد. او همچنین در سال 1358 در کانون فتح (کانون انجمن های اسلامی دبیرستانها و دانشکده نفت) آبادان درس «جریانشناسی احزاب سیاسی» را تدریس میکرد. به تعبیر نویسنده کتاب "من زندهام": «کانون فتح پایگاه فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک بسیار مفیدی بود. در اولین جلسه این تشکل تصمیم بر این شد که برای ایجاد فضای مذهبی در مدارس دو نفر از دانشجویان کانون به مدارس اعزام شوند و ایدئولوژی و جهانبینی تدریس کنند. برای تقویت بنیه فکری، سیاسی و مذهبی مسئولان انجمن اسلامی هم کلاسهای متفاوتی ترتیب داده شد. مهندس حسین مطهر عرفان، علی اصغر زارعی سیاست و محمد صدر آموزش نظامی تدریس می کردند.»[1]
مجاهدت در دوران دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی زارعی به سازماندهی نیروهای مردمی در آبادان و منطقه خوزستان پرداخت. در همین دوران بود که او دو بار زخمی شده و به افتخار 45 درصد جانبازی نائل آمد. او در جریان مقاومت 34 روزه خرمشهر از ناحیه پا مجروح و برای درمان به تهران منتقل شد.
زارعی در همین زمان با هماهنگی «آیت الله جمی» امام جمعه آبادان به همراه جمعی از فرماندهان سپاه خرمشهر و آبادان به دیدار حضرت امام رفت و گزارشی از نابسامانی جبهه های جنگ و عدم تحرک جدی ارتش و بنیصدر به امام ارائه کرد. زارعی در کتاب تاریخ شفاهی خود که به زودی از سوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاعمقدس سپاه به چاپ خواهد رسید در اینباره گفته است: «من هم با دو عصایی که دستم بود با دوستان به جماران رفتم. با هم هماهنگ کرده بودیم که مثلاً شهید جهانآرا چه بگوید! و آقای رشیدیان و آقای جوادی[2] چه بگویند! قرار بود هرکدام از ما 5 دقیقه حرف بزنیم و وضعیت آبادان و شرایط واقعی منطقه را به حضرت امام(ره) گزارش بدهیم. من هم با عصا رفتم. اما وقتی وارد اتاق ملاقات شدم حضرت امام فرمودند: «یک صندلی برای ایشان بیاورید.» ولی من زمین نشستم. بعد هم جلسه شروع شد و ما شرایط را خدمت امام توضیح دادیم. فکر میکنم بیشتر از نیم ساعت طول نکشید. حضرت امام هیچ چیزی نگفت، فقط فرمودند «شما برید و فردا دوباره بیایید.» هیچچیز دیگری نفرمودند. دوستان بلند شدند و یکییکی حضرت امام را بوسیدند و من هم رفتم و دست حضرت امام را بوسیدم و جلسه تمام شد.»
این دیدار موجب تاکید امام برای تشکیل جلسه فوری شورای عالی دفاع شد. زارعی جلسه شورای عالی دفاع که در آن درگیری لفظی میان محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر و تعدادی از فرماندهان ارتش رخ داد را اینگونه روایت کرده است: «رفتیم تا مستقر شدیم و دیدیم اعضای شورای عالی دفاع یعنی مقام معظم رهبری، آقای هاشمی و فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد و اگر اشتباه نکنم آقای آذین که فرمانده هوانیروز بود و آقای غرضی آمدند. آقای بنیصدر که یک لباس نظامی هم پوشیده بود با یک تکبری گفت: «شما امروز در خدمت حضرت امام 16 مورد دروغ گفتید.» ما تعجب کردیم و همه از کوره دررفتند. گفتیم: «ما دروغ گفتیم؟» گفت: «بله.» با این برخورد آقای بنیصدر دعوا را شروع شد. پرسیدم: «ما دروغ گفتیم یا شما دروغ میگویید؟» عراق از رودخانه مارد وارد شده است و دیشب از کارون عبور کرده است. شما چرا اینها را به امام نمیگویید؟ گفت «شما اصلاً نظامی نیستید. اصلاً چه کسی به شما گفته در این کارها دخالت کنید؟ شما بیخود آمدهاید. چرا اجازه نمیدهید نظامیها کارها را انجام دهند؟
در همین اوضاع و احوال شهید فلاحی و مرحوم ظهیرنژاد به حمایت از آقای بنیصدر شروع به داد و فریاد کردند. در خاطر من هست که شهید جهانآرا با شهید فلاحی دعوایش شد. آنها روبروی هم نشسته بودند و مرحوم ظهیرنژاد هم با آقای [رکن الدین] جوادی دعوا میکردند. مرحوم ظهیرنژاد لهجه ترکی داشت و جوادی هم ترکی بلد بود. یک مقدار باهم تند صحبت کردند و سر هم داد کشیدند و من هم که نشسته بودم مرتب عصا را روی میز میزدم و میگفتم «ما دروغ نمیگوییم، شما دروغ میگویید! شما دروغ میگویید که کمک نمیکنید؟» حضرت آیتالله خامنهای هم روی یک مبلی نشسته بودند و ماجرا را رصد میکردند. اوضاع خیلی درهمریخته شد و یک مقدار هم حرفهای تند بین برخی افراد ردوبدل شد. بههرحال جنگ شده بود و ما تحتفشار بودیم و آنها هم حرف خودشان را میزدند و به ما میگفتند «شما بلد نیستید و میخواهید مملکت را به باد دهید» و از اینطرف هم جهانآرا گفت «شما اصلاً کمک نمیکنید و خیانت میکنید» حرفهای اینچنینی تند ردوبدل میشد. یکباره حضرت آیتالله خامنهای که تا آن زمان ساکت بودند و اوضاع را رصد میکردند فرمودند: «شما بلند شوید و بروید تا ما جلسه خودمان را داشته باشیم و بتوانیم راهحلی پیدا کنیم». تا ایشان این را گفت همه ما ساکت بلند شدیم و از جلسه بیرون آمدیم. همینطور که من از جلسه بیرون میآمدم به آقای غرضی که استاندار خوزستان بود و در جلسه شورای عالی دفاع شرکت داشت، گفتم «آقای مهندس! جنگ یعنی جنگ و تا بخواهی به اصولش بپردازی نصف مملکت ازدسترفته است.» چون ایشان میگفت جنگ اصول و قانون دارد. او هم به من تشر زد و گفت «برو بیرون.» فردای آن روز هم من گچ پا را باز کردم و فکر میکنم پسفردای آن روز هم به آبادان برگشتم تا در مبارزه با دشمن اشغالگر در کنار رزمندگان اسلام باشم.»
علیاصغر زارعی مدتی مسئولیت آموزش سپاه منطقه 8 را برعهده داشت و در جریان عملیات فتحالمبین از سوی محسن رضائی به واحد جنگ الکترونیک سپاه که توسط علی اسحاقی اداره میشد، معرفی شد. محسن رضائی تاکید داشت که تعدادی از نیروهای این واحد آموزش زبان و جنگ الکترونیک ببینند تا در آینده جنگ موثر واقع شوند. او سپس تحصیلاتش را ادامه داد و دانشنامه مهندسی برق را در گرایش مخابرات دریافت کرد.[3] علی اصغر زارعی از عملیات والفجر 8 در بهمن 1364 به عنوان معاون واحد جنگ الکترونیک (جنگال) مشغول به کار شد. پیش از او علی اسحاقی معاون این واحد بود که به دلیل تسلط به زبان عربی و با تاکید محسن رضایی جهت آموزش جنگ الکترونیک به نیروهای مقاومت اسلامی در لبنان به این کشور اعزام شده بود.[4] پس از استعفای اسحاقی از فرماندهی واحد جنگ الکترونیک سپاه در اواخر سال 1365 ، زارعی مسئولیت این یگان را بر عهده گرفت. او تا سال 1370 این مسئولیت را برعهده داشت.
فعالیتهای واحد جنگ الکترونیک سپاه به دلیل محرمانه بودن تا سالها بازگو نشده بود، زارعی نحوه آغاز این فعالیتها را اینگونه بیان کرده است: «جنگ الکترونیک در ابتدا با شنود مکالمات دشمن شروع شد و با نفوذ در شبکههای ارتش بعثی و شبکههای بیسیم و یگانهای آنها را تحت کنترل داشتیم. بعد از عملیات رمضان به دلیل اینکه سیستم الکترونیک عراق مجهز به دستگاههای کدگذاری شده بود دیگر ما نتوانستیم شبکه الکترونیک بعثیها را شنود کنیم، زیرا اساسا به دلیل اینکه بهکارگیری رمزکننده بهرهبرداری از امکانات برای ما امکانپذیر نبود. یکی از اقدامات فوق العاده مهم و فوق العاده اثر گذار این بود که ما در اولین عملیاتی که عراقیها از این تجهیزات مدرن استفاده کردند، مقدار قابل توجهی از این تجهیزات را به غنیمت گرفته شد. تصمیم گرفته شد تا به کپیسازی این رمزکننده و بکارگیری آن، بهرهبرداری دشمن از شبکههای خودی را مسدود نماییم و از سویی دیگر انجام مهندسی معکوس این تجهیزات پیشرفته، توان ما را در شناخت فنی و اطلاعاتی از دشمن افزایش میداد. وقتی رمزکننده مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت با فضل و رحمت الهی نقطه ضعفهای سیستم به سرعت شناسایی شد. رمزکنندهای که تعداد کلید آن هزار میلیارد حالت بود که در شرایط خاص به 64 حالت کاهش یافت این دستاورد موجب شد تا روحیه دوستان پژوهشگر در جهاد دانشگاهی شریف به شدت افزایش یابد.»
او یکی از اقداماتی که موجب کاهش شدید تلفات نیروهای خودی در جنگ شد را نفوذ به دستگاه رمزکننده راکال ساخت کشور انگلیس برشمرده و گفته است: «در مرحله بعدی برای قرار دادن رمزکنندهای که در دست دشمن و در فاصله چندین کیلومتری در داخل خاک عراق قرار داشت روش خاصی ابداع شد که در پایان مکالمه اپراتور عراقی، به صورت نامحسوس به وارد سیستم وی وارد شده و تغییرات مورد نظر را در درون رمز کننده ایجاد مینمود. این دستگاه، رمزکننده آنالوگی بود که در آن زمان جزو پیشرفتهترین رمز کنندهها بود که شرکت راکال انگلیس آن را ساخته بود. این تجهیزات جزو تجهیزات 23 کشور عضو ناتو بود. شرکت راکال در ناتو ماموریت تولید این رمز کنندهها را برای ناتو داشت، لذا دسترسی به این رمز کننده در حقیقت دسترسی به تمام اطلاعات کشورهای عضو ناتو قلمداد میشد».[5]
فعالیتهای علمی و سیاسی بعد از دوره جنگ تحمیلی
علیاصغر زارعی در شهریور 1375 به عنوان رئیس دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه امامحسین(ع) برگزیده شد. او سال 1377 در مقطع دکترای مدیریت (گرایش سیستم مهندسی برق و مخابرات) دانشگاه تهران پذیرفته شده و این دوره را با موضوع پایاننامه «تبیین مدلی برای تبدیل سازمانهای فعلی به سازمان چابک» به پایان رسانید.
علیاصغر زارعی در سال 1379 درحالیکه قائممقام دانشگاه امامحسین(ع) بود با همراهی جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاهها تشکل بسیج اساتید را راهاندازی کرد و یک سال بعد به ریاست سازمان بسیج اساتید دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی کشور انتخاب شد. زارعی در سال 1382 رئیس اداره تحقیقات ستاد مشترک سپاه شد. او استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین(ع) بود و مقالاتی چون بررسی نقش عوامل درون سازمانی در تبیین مدلی برای تبدیل سازمانهای فعلی به سازمانهای چابک در صنایع الکترونیک و مخابرات کشور منتشر شده در شماره10، فصلنامه مدیریت فرهنگ سازمانی، مدیریت نوآوری در صنعت نفت، در شماره 1نشریه مدیریت منابع انسانی در صنعت نفت و ارائه مدل مفهومی منطقی طبقهبندی تهدیدات سایبری زیرساختهای حیاتی، منتشره در شماره 32 فصلنامه علمی امنیت ملی را در کارنامه علمی خود دارد.
با انتخاب محمود احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور ایران در سال 1384 نام علیاصغر زارعی در کنار نامهای علی وطنی، سید علی بهشتیان و سید کاظم وزیری هامانه به عنوان گزینه تصدی وزارت نفت مطرح شد. او روز 5 مهر 1384 در کمیسیون انرژی مجلس حضور یافت و اهداف و سیاستهای خود را در وزارت نفت بیان کرد. با منتفی شدن معرفی زارعی به عنوان گزینه تصدی وزارت نفت روز 20 دی 1384 علیاصغر زارعی از سوی مهندس سید کاظم وزیری هامانه، وزیر وقت نفت به عنوان رییس موسسه مطالعات بینالمللی انرژی معرفی شد. او دو سال بعد در 27 بهمن ماه 1386 این موسسه را ترک کرد و نامزد انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی شد.
زارعی که مشاور امور آموزش عالی رئیسجمهور بود به عنوان نماینده طیف حامیان رئیسجمهور وقت در شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان حضور داشت و در کنار سید شهابالدین صدر و علیرضا زاکانی یکی از سخنگویان این شورا بود. علیاصغر زارعی در انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی که روز 24 اسفند 86 برگزار شد، با کسب مجموع 289,868 رای از حوزه انتخابیه اسلامشهر، تهران، ری و شمیرانات به مجلس راه یافت. او در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم با کسب 340,999 رای به نمایندگی از مردم تهران راهی مجلس شد. او در مجلس نهم نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات و عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس نهم بود.
علیاصغر زارعی در سال 1390 یکی از پایهگذاران جبهه پایداری بود. او در جریان تصویب برجام در مجلس شورای اسلامی یکی از مخالفان جدی روند غیر قانونی تصویب این طرح بود.
زارعی پس از نمایندگی مجلس به سازمان پدافند غیرعامل رفت و به عنوان جانشین و معاون انرژی این سازمان فعالیت کرد. او روز 16 آذر 1399 پس از عمل جراحی بر روی تومور مغزی چهره در نقاب خاک کشید. مرحوم علیاصغر زارعی سهشنبه 18 آذر 99 در قطعه 19 بهشت حضرت زهرا(س) در تهران تشییع و تدفین شد.
انتهای پیام/