شعرخوانی شاعران در «شب شهید فخری زاده»/ یاد فخری‌زاده‌ها در قلب ایران دائمی است+ فیلم

شعرخوانی شاعران در «شب شهید فخری زاده»/ یاد فخری‌زاده‌ها در قلب ایران دائمی است+ فیلم

«شب شهید فخری زاده» با حضور جمعی از شاعران فارسی‌زبان به صورت مجازی برگزار شد. شاعران در این مراسم یاد شهید فخری زاده، از دانشمندان هسته‌ای را گرامی داشتند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شب شهید فخری زاده با حضور جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ فارسی‌زبان از کشورهای مختلف به صورت مجازی برگزار شد. تعدادی از شاعران در این مراسم که همزمان با هفتمین روز شهادت شهید محسن فخری زاده، از دانشمندان هسته‌ای کشور، برگزار می‌شد، به شعرخوانی در وصف شهید فخری زاده و دیگر شهدای کشور پرداختند. متن تعدادی از این سروده‌ها به این شرح است:

محمدرضا ترکی:

در بزم حال و هلهله جایی نداشتی
در عرصۀ مجادله جایی نداشتی

آرام و سربه‌زیر، به دنبال کار خلق
در وادی مجامله جایی نداشتی

در روز جنگ جای تو در متن حادثه
چون شد تمام غائله، جایی نداشتی

وقتی حراج شد هدف و غیرت و شرف
هرگز در آن معامله جایی نداشتی

تو نرّه‌شیر شرزه در آن بازی عقیم
همچون رجال حامله جایی نداشتی

یک‌روز انقلابی و یک‌روز لیبرال
در این گروه چون ژله جایی نداشتی

در روزگار سازش و لبخندهای لوس
در محفل مغازله جایی نداشتی

روزی چقدر ساده تو را حذف می‌کنند
زیرا در این معادله جایی نداشتی

***

کمیل کاشانی:

جا مانده بود از هم قطارانش از باکری، همت، سلیمانی
این دفعه اما نوبت او بود پرواز در یک عصر بارانی 

بعد از شلمچه فکه و مجنون دنبال لیلای شهادت بود 
چل سال صبر و انتظار او پایان گرفت آنسان که می‌دانی

روباه‌ها همدستشان بودند در استتار فتنه و نیرنگ
کفتارهای کینه جو کردند قصد شکار شیر ایرانی

کشتند فخری زاده ما را شهد شهادت نوش او اما 
از غیرت و مردانگی دور است خنجر زدن از پشت، پنهانی

دشمن بداند که خدا با ماست در این نبرد سخت پیروزیم
تا ناخدا داریم باکی نیست از موج‌های سخت طوفانی

ما سربلندیم و سر افرازیم یک لحظه هم خود را نمی‌بازیم 
اما برای او نمی‌ماند ره‌توشه‌ای غیر از پشیمانی

هرچه تبر داری بزن پاییز این سروها از پا نمی‌افتند 
سر سبز تر از قبل می‌رویند دور از هیاهوی زمستانی 

***

زهرا میریان کریمی:

آتش نیرنگ‌های کینه‌توزان دائمی است 
 حیله‌های دشمن خونخوار ایران دائمی است 

ساده می‌افتند بر خاک عزا ،فرمانده ها 
جان گرفتن ازصف مردان جانان دائمی است

 ننگ بر آنها که آرش‌هایمان را کشته‌اند
آن شغادانی که مکر و حیله‌هاشان دائمی است 

جمع می‌شد کاش تکرار شب نیرنگ‌ها 
"انَّ فی ظُلماتِ"  آن ها ،طبق قرآن دائمی است 

"النِّقاقُ اِنَّ ذُوالوَجهِین"، آری هم وطن!
 -نان مزدور است در خون‌ها-  کماکان دائمی است 

ساده، معدن‌های علم این وطن را  برده‌اند
حیله‌ها بسیار می‌بارند و این سان دائمی است 

با شهادت نام مردان خدا بالاتر است 
در نگاه دین‌مداران عشق و ایمان دائمی است 

گوش باشید ای که در خارج و یا در داخلید 
شعله‌های انتقامی شد نمایان دائمی است  

کشور ما کشور صاحب زمان است وفقط 
عاشقی‌ها را نباشد خط پایان - دائمی است 

می‌رسد روزی که با مهدی بیاید هر شهید 
یاد فخری‌زاده‌ها در قلب ایران دائمی است 

***

 

شعر , شهید فخری زاده , شهدای هسته‌ای ,
شعرخوانی محمد غفاری در وصف شهید فخری زاده

سارا جلوداریان:

به جلادان بگو: کاری از آنان برنمی‌آید
حدیث عشق، جاوید است و هرگز سرنمی‌آید

به جلادان بگو:‌ای ابن‌ملجم‌های آلوده!
کسی که «یا علی» گفته‌ است، از پا درنمی‌آید

به جلادان بگو: ما از تبار پاک دریاییم!
که در قاموسمان، غیر از دُر و گوهر نمی‌آید

دوباره نور بر آئینه‌ها تابید و ثابت شد
که دور ماهرویان جهان، آخر نمی‌آید

همه لب تشنه‌ایم و خوب می‌دانیم در محشر
به استمداد ما، جز ساقی کوثر نمی‌آید

قلم در دست، غم در دل، هزاران سوز در سینه
به چشمم آه … غیر از لاله‌ پرپر نمی‌آید

سپیداران فقط تن‌پوش آزادی به تن دارند
ردایی این چنین والا، به هر نوبر نمی‌آید

شهیدان، زنده‌اند و مردگان واقعی ماییم!
ولی این قصه‌ جانکاه، در دفتر نمی‌آید  

***

سید علیرضا شفیعی:

از چشم‌های تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری این‌گونه بباری

هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست
هی زخم پشت زخم.. ما و بی‌قراری

قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته
هرچند آزرده تو را این زخم کاری

از دست رفت امروز فرزند تو؟! هرگز
او را به دست آورده‌ای امروز؛ آری!

چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد
مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری!

***

نغمه مستشار نظامی:

بابا چرا خیس است چشمش
مامان چرا غمگین نشسته
گنجشک کوچک روی ایوان
یکجا نشسته بال بسته

حال و هوای شهر تلخ است
چون آسمان هم گریه دارد
وقتی هوا ابری ست باید
باران پاییزی ببارد

اخبارگو با غصه می‌گفت
 راه «شهید علم» ماناست
«سردار فخری‌زاده» هم رفت
بغضی میان خانه ماست

تصویری از او را کشیدم
بر پرچم زیبای ایران
پهلوی عکس حاج قاسم
عکس شهید علم و ایمان

***

الهام نجمی(شعر کودک و نوجوان):

این‌بار هم آمد خبر غمگین
با چشم‌هایی خیس از باران
بغضی میان حرف‌هایش بود
می‌گفت از داغ دلِ ایران

می‌گفت که دستان شیطانی
از ما گرفته باز مردی را
مردی که عِلم او سلاحش بود
مانند او کم دیده این دنیا

قلبش پر از شوق وطن بوده
در راه ایران جانفشانی کرد
آخر شهادت آمد و او را
مانند لاله ارغوانی کرد

او را شهید عِلم می‌دانند
الگوی خوبی او برای ماست
دشمن نمی‌داند که در ایران
راهش همیشه تا ابد ماناست

***

محسن ناصحی:

تشنه‌ام ساقی! سبویی لازم است
در شب ما، ماه‌رویی لازم است

راه تاریک است و در خود گم شدیم
آفتابا! جست‌وجویی لازم است

سر فرو بردیم در لاک غرور
ای تواضع! سمت‌وسویی لازم است

ما غبار اندودِ صحرا مانده‌ایم
آی دریا! شست‌وشویی لازم است

زخمی از شمشیرهای کینه‌ایم
سینه ما را رفویی لازم است

حنجر فریادمان نشکفته ماند
تیر می‌آید، گلویی لازم است

سرو ما را بادها انداختند
در جواب های، هویی لازم است

انتقام ای انتقام ای انتقام
پس کجایی؟! آبرویی لازم است

***

حسین صیامی:

مخواه تا بنویسند ناتوان بودیم
فقط دو تا لب خالی و یک دهان بودیم

مخواه تا بنویسند اهل ترس شدیم
مخواه تا بنویسند سر گران بودیم

کنون که حرف درشتی زدند، حرف بزن
مخواه تا که بگویند بی‌زبان بودیم

شکسته‌اند سبو را، سبویشان بشکن
مخواه تا بنویسند رایگان بودیم

در آبسرد فرو ریخت کوه غیرتمان
فریب‌خورده نیرنگ ناکسان بودیم

به سربه‌زیری عکس شهید خیره بمان
نگاه کن که ببینی چه بی‌نشان بودیم

قلم بگیر و به ما تیغ انتقام بده
نشان دهیم چنانیم و آنچنان بودیم 

بخواه خون بدهیم و نشانشان بدهیم
اگرچه تنها بودیم، قهرمان بودیم

***

زهرا آراسته نیا:

خبرش سخت بود و حیرت‌بار
غم شده روی شانه ام آوار

باز حرف ترور شده، ای داغ
دست شوم از سر وطن بردار

دست دشمن به تیغ، اما من
از خودی‌ زخم خورده‌ام انگار

مرز ما مرز امنیت بوده
آی اهل مذاکره هشدار

لک خون روی کفش‌های شماست
گفتگو کرده اید با کفتار

گرچه نامردها علم شده‌اند
گرچه هی بزدلی شده تَکرار

ما ولی پای عشق می‌مانیم
خونمان گر فدا شود صدبار

باغ ما مملو از گل لاله است
ای علف‌های هرز بی مقدار

«راه تکرار بر خطر بستند»
آه یادش به خیر درس دو یار

بستن راه این خطر، عزم است
عزم ماندن جلوی استکبار

قدرت ما یقین و دانش ماست
نه زبان زبون سازشکار

انتقامی شگرف میخواهیم
خنده بی‌عقلی است بر سگ هار

***

عباس احمدی:

از چشم‌های تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری این‌گونه بباری

هی داغ پشت داغ مهمان دل ماست
هی زخم پشت زخم.. ما و بی‌قراری

قد راست کن ای میهنِ در خون نشسته
هرچند آزرده تو را این زخم کاری

از دست رفت امروز فرزند تو؟! هرگز
او را به دست آورده ای امروز؛ آری!

چشم تو روشن احمدی! بزمی به پا شد
مهمان رسید آغوش وا کن شهریاری!

 

شعر , شهید فخری زاده , شهدای هسته‌ای ,

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران